اين سياست يتيم است
عباس عبدي
ادامه از صفحه اول
از اين حيث اغلب يك كنش جمعي و مشاركتجويانه است و نه يك رفتار فردي. در حالي كه دانشمندان و هنرمندان با كنشهاي فردي مواجه هستند، سياستمداران در ميدان كنش جمعي قرار دارند، چون هم نتيجه سياست و هم مقدمات آن بايد معطوف به امر جمعي و خير عمومي باشد. براي هنرمند، زيباييشناسي و براي دانشمند، حقيقت را ميتوان يكي از معيارهاي ارزيابي كنش آنان در نظر گرفت، در حالي كه در سياست بايد مشاركت جمعي و كيفيت بسيج نيرو براي تحقق امر خير و هدف عمومي را در نظر گرفت. از اينرو نوعي تداوم زماني در كنش سياسي وجود دارد كه در ساير كنشها الزامي نيست. سياستمدار با ويژگيهاي مذكور در فوق، وظيفه دارد كه بهترين راهها را براي تحقق اهداف خود از خلال بسيج ملي و جلب مشاركت عمومي و نخبگاني، به صورت مستمر ارايه و پيگيري كند. اين كار مستلزم حضور مداوم در تشكيلات حزبي و سازماني است و اينچنين نيست كه 4 سال به دور از سياست يا به كارهاي ديگري مشغول بود و در هنگام انتخابات وارد ميدان سياست شد. از اين منظر وزير بودن يا پست بالاي دولتي داشتن به خودي خود به معناي سياستمدار بودن نيست. وضعيت ايران از حيث كيفيت وجود آن ويژگيها و اين رفتارها در نامزدهاي سياسي، به ويژه در آستانه انتخابات، تا حدي مطايبهآميز به نظر ميرسد. نكته مهم اينكه سياستمداري در واقع يك حرفه است كه متفاوت از ساير حوزههاست، متفاوت از اقتصاد، متفاوت از فلسفه و انديشهورزي، متفاوت از جامعهشناسي و روانشناسي، متفاوت از نظامي، متفاوت از مورخ و هر دانشمند ديگر. البته او ميتواند در يكي از اين حوزهها آشنا يا حتي سرآمد باشد، ولي براي اطلاق عنوان سياستمدار به او، بايد ويژگيهاي فردي و اجتماعي لازم را براي كنش سياستمدارانه نيز دارا باشد. وضعيت ايران به گونهاي است كه گويي يك دوره مسابقه فوتبال برگزار شود، بدون آنكه ليگي منظم و باشگاههايي اسم و رسمدار وجود داشته باشند، چند نفر كه سابقا توپي زدهاند، پيش از مسابقات ميداندار ميشوند و عدهاي بازيكن و تماشاچي محدود را با خود همراه ميكنند و بدون برنامه و بر اساس شيفتگيهاي فردي اقدام به جلب راي ميكنند. چنين فوتبال و مسابقاتي مضحك خواهد بود، ولي چون جايزه كلاني براي آن در نظر گرفته شده است، در نهايت يكي از اين تيمهاي ابنالوقت و بيريشه برنده اين جايزه كلان ميشود، هر چند اين به معناي وجود مسابقهاي خوب نيست و كمكي هم به آن ورزش نميكند. اين وضع سياست در ايران است، تا باشگاههاي اسم و رسمدار ايجاد و به رسميت شناخته نشوند، تا ليگ سالانه سياست هر روز مسابقه قانونمند نداشته باشد، تا همه ظرفيتهاي سياسي مردم بدون استثنا حق ورود به اين ليگ را نداشته باشند و تا شرايط ديگر براي بازي سياست فراهم نشود، همين خواهد بود كه ميبينيم هست. نه شاهد شوق خواهيد بود و نه تعهد و نه عقلانيت و نه برنامه و نه بسيج نيرو و نه اهداف سياسي روشن. سياست سهل و ممتنع است و متاسفانه همچنان يتيم خواهد بود.