معصوميت از دست رفته...
اين سياستها در دولت روحاني دنبال شد و البته اگر اندكي بررسي شود، همان فكر و نفرات در سازمانهاي بودجه، اين سياستها و شوكها را هنوز دنبال ميكنند. سياستهايي كه هنوز در تئوريهاي اواخر دهه نود ميلادي و آزادسازيهاي وحشتناك تنفس ميكنند و تنها تفاوتشان اين است كه گروههاي برخوردار از نزديكان قدرت و ويژهخواري سهم ميبرند و آزادسازي درواقع، دراختيار گذاشتن اموال دولتي به شبهدولتيهاست. سال 76 اكسيژن هوا معصوميت عجيبي داشت. آزاديخواهي با عدالتخواهي و دفاع از ارزشهاي ابتداي انقلاب مخلوط شده بود. اين جريان موردنياز مردم، افراد نمادين داشتند. حافظه مردم ياري ميكرد كه خاطراتشان را به دوران عدم تبعيض گره بزنند. اما اين روزها ديگر از اين خبرها نيست. مستضعفين توسط مجلسي كه با شعار آنان كسب قدرت كردند و خودروي اختصاصي گرفتند فراموش شدهاند. دولت فعلي نيز كه تكليفش مشخص است و كسي ديگر به دنبال تصويب و اجراي قوانين به نفع طبقههاي پايين جامعه نيست. خط امام، جناح چپ، دوم خرداديها و اصلاحطلبان گويي معصوميت سياسي خود را از دست دادهاند. چپيها از راستيها، راستتر شدهاند. انگار اصلاحطلبان دچار بروكراسي خود گولزنكي شدهاند كه فقدان اصلاحطلبي و آن سبقه دهه اول انقلاب را در بحث توانيابي محرومان جبران كند. اين بروكراسي بدون تئوري و برنامه و هويت به چه كار ميآيد؟ دنيازدگي، پستطلبي، بيهويتي و فقر تئوريك بيداد ميكند. مردم جدا نااميدند چون پايگاههاي سياسي خود را از دست دادهاند. اين شرايط چگونه ميتواند در زماني كه مردم جناح راست و عملكرد اصولگرايان را در مجلس ديدهاند و به شدت سراغ جناحي مردمگرا، طرفدار محرومين، صادق و حقطلب و خوشنام در پيگيري آزادي و عدالت ميگردند، جناح چپ مذهبي و گروههاي موسوم را بپذيرند؟ آن معصوميت از دست رفته در شراكت با دولتها و همرايي با اقتصادگرايان آزاد و بيتوجه به محرومان را چگونه ميشود جبران كرد؟ جناح چپ هنوز با آن هويت شناخته ميشود اگر توان بازسازي خود را داشته باشد، مردم نياز به افرادي كه لياقت اعتمادشان را داشته باشند، خواهند داشت.