دشمن طاووس آمد پرّ او
رضا مختاري اصفهاني
عبدالحسين تيمورتاش سياستمداري است كه تصويرش را در دو قاب بايد ديد. او اما نسبت به همگنانش مانند محمدعلي فروغي، سيدحسن تقيزاده و علياكبر داور از اين بخت كمتر برخوردار بوده كه دربارهاش چنين شده و نقاط مثبت كارنامه سياسياش نيز ديده شود. شايد از اين منظر به حسن وثوقالدوله شباهت دارد. تيمورتاش را در عرصه سياست بيشتر به سركوب دوره اول نهضت جنگل و تحكيم ديكتاتوري رضاشاه تصوير ميكنند. در حوزه رفتار شخصي نيز در قامت هوسراني برجسته ميشود. مهديقلي هدايت (مخبرالسلطنه) اما با آنكه در دوره رييسالوزرايياش، با حضور تيمورتاش در مقام وزير دربار، رييسالوزرايي هيچ كاره مينمود، سعي كرده تصويري منصفانه از اين رقيب داشته باشد: «در هوش، فراست، پشتكار، مجلسآرايي، چارهجويي، نكتهسنجي تيمورتاش انگشت ايراد نميتوان گذاشت. بيپروايي، به آب زني، هوسراني هم به افراط داشت. خشونتش بيش از ملاطفت بود و اواخر بيغرور نمينمود. دچار بعضي عادات هم بود كه گاه آن همه معلومات را در پرده ميافكند...» آنچه هدايت به اختصار گفته، در سياست داخلي و خارجي وزير دربار رضاشاه نمود داشت. او كه خدمات دولتياش را به سال 1285 از وزارت امور خارجه شروع كرد، در سمتهاي گوناگون كارآمدي خود را نمايان ساخت. به جز فروغي شايد نتوان بديلي براي او يافت كه در نمايندگي مجلس و تصدي وزارتخانههاي مختلف داراي سابقه و تجربه بود. تنها تفاوت اين دو آنكه فروغي اهل نظر و مكتوب ساختن نظراتش هم بود، اما تيمورتاش بيشتر در عرصه اجرا فعال بود. بيجهت نبود كه رضاخان چون به شاهي رسيد، او را به سمت وزير درباري گماشت؛ سمتي كه با حضور تيمورتاش هم دربار را مركز ثقل سياستگذاري و تصميمگيري ميساخت، هم آنكه با وجود رييسالوزراهايي چون حسن مستوفي و مهديقلي هدايت به سنت ديوانسالاري ايران حرمت نهاده بود. واقعيت اما در اين سخن شاه نهفته است كه گفت: «هرآنچه تيمور گفته است، من گفتهام و هرآنچه تيمور نوشته است، من نوشتهام.» تيمورتاش توانست سالهاي نخست شاهي پهلوي اول را با همه موانع و مشكلاتي كه وجود داشت، سر و سامان دهد. قانون نظام وظيفه اجباري كه مخالفاني سرسخت چون فقيهان داشت، مهمترين آزمون او در مقام وزير دربار بود. اجراي اين قانون، اجتماعي از فقيهان به زعامت حاج آقانورالله اصفهاني در قم فراهم آورد. تيمورتاش برخلاف سخن هدايت كه وزير دربار زبان اهل دين را نميدانست، به كياست و بدون برخورد قهري توانست جمع شان را پريشان سازد. او اعتراضي را كه ميرفت سلطنت پهلوي را با بحران جدي مواجه كند، به وعده و ايجاد اختلاف ناكام ساخت. بعدها در فقدان او ماجراي مسجد گوهرشاد به گونهاي فيصله يافت كه به نقار ميان نهاد سلطنت و فقيهان منجر شد. چه تيمورتاش به تدريجي بودن امور فرهنگي و اجتماعي و عدم دخالت قهري حكومت در اين امور باور داشت. چنانچه در تغيير خط فارسي و كشف حجاب دستاندركاران را از دخالت و تعجيل انذار داد. در سياست خارجي هم مذاكرات نفت را به گونهاي پيش برد كه بعدها بسياري از نكات مثبت قرارداد 1933 از دستاوردهاي مذاكراتش با بريتانياييها بود؛ همانهايي كه مقاومتش در برابر خود را به «لجاجت و سرسختي» تعبير كردند. انحصار تجارت خارجي نيز از اقداماتش بود كه مخالفاني در داخل و خارج داشت. تيمورتاش اما بر اين باور بود ايران نبايد واردكننده كالاهاي تجملي و مصرفي غرب باشد. از همين رو در پاسخ وزيرمختار بريتانيا، از او خواست در اين باره همراهي كنند كه ايران با اقتصادي ضعيف و وارداتي به سود جهان نيز نيست. با اين همه، در سياست خارجي مورد انتقاد محمدعلي فروغي بود كه بيش از اندازه به روسهاي شوروي اعتماد و اتكا كرده است. فروغي نگران بود اين اعتماد به طمع ارضي روسها در قبال ايران منجر شود. البته هر دو در مقابل تركيه سياستي يكسان داشتند و ضمن تاكيد بر حل اختلافات مرزي، در پي مقابله با سياستهاي منطقهاي تركها در برابر ايران بودند. حضور پررنگ تيمورتاش در تمامي حوزهها اما به زيانش تمام شد. او مصداق ضربالمثل پارسي «دشمن طاووس آمد پرّ او» گرديد. به مرور از قدرت وزير دربار كاسته شد و مخالفانش مانند فروغي و تقيزاده به دولت راه يافتند. نزديكانش نيز به حاشيه رانده شدند. به مانند بسياري از محذوفين در نظامهاي استبدادي به فساد مالي متهم و محكوم شد. پايان كار تيمورتاش ادامه سنت وزيركشي در ايران است كه حكومت را از همراهان مشفق محروم ميكند و برآمدن سفلگان را موجب ميشود.