در جست و جوي عشقي معنوي
علي مسعودينيا
بيش از دو قرن از دوران حيات جين آوستن ميگذرد؛ نويسندهاي نابغه و مرموز كه در زمان زندگياش كسي او را نميشناخت چون كتابهايش را بدون نام مولف منتشر ميكرد. اما حالا حتي آنها كه چندان اهل كتابخواني هم نيستند ممكن است نامش را بدانند يا دستكم نام «غرور و تعصب» و «حس و حساسيت» به گوششان خورده باشد يا فيلم و سريالي اقتباس شده از اين آثار را ديده و پسنديده باشند. جين آوستن هر چند در سنت رمانتيك قلم ميزد و عمدتا داستانهايش در باب عشق زن و مردي جوان و مسائلي چون ازدواج و خانواده و خيانت و امثالهم است اما نه آنقدرها رمانتيك و سانتيمانتال است و نه اين مضامين او را نويسندهاي عامهپسند جلوه ميدهد. امروزه نيك ميدانيم كه آثار آوستن نقش مهمي در توجه به واقعگرايي و پرداخت روانشناسانه شخصيتها در ادبيات جهان و رمان مدرن داشتهاند. آوستن نويسندهاي نقاد است كه نيازي نميبيند براي نكوهش رذيلتهاي اجتماعي راه دوري برود؛ از همين مسائل خانوادگي و طبقاتي ساده بهره ميبرد و با نبوغي كه در قصهگويي و شخصيتپردازي دارد، فرضيههاي اخلاقي ارايه ميدهد. خانواده براي او مثل يك آزمايشگاه كوچك است كه در آن با تحقيق روي آدمهايي اندك ميتوان به نتايجي بزرگ رسيد. با توجه به روزگاري كه در آن ميزيست، نگاهي به شدت پيشرو و بيطرف دارد؛ قهرمانهايش عمدتا زنان هستند ولي نه زناني معصوم و مظلوم. از آن طرف مردان داستانهايش هم لزوما شيطانصفت و سنگدل نيستند. آوستن انسانها را بدون ذاتباوري و قضاوت جنسيتي به تصوير ميكشد و نشان ميدهد كه در كورانهاي عاطفي چگونه ممكن است روي ديگر خود را عيان كنند و حتي گاهي به شكلي اگزيستانسيال نشان ميدهد كه هر انتخاب و تصميم از سوي يك فرد تا چه حد ميتواند روي زندگي باقي افرادي كه با او معاشرت و خويشاوندي دارند، تاثير بگذارد. آوستن ميكوشد همواره از عشقي سخن بگويد كه بنمايههاي اخلاقي و معنوي دارد و بسيار متفاوت است از آنچه از زمان حيات او تا قرنهاي پس از آن و روزگار حاضر شبيه داد و ستدي شده و تهي از هر شكوه معنوي. عشق براي آوستن نوعي گذار است به سمت كمال انساني و جز اين اگر شوري عاطفي برانگيخته شود بايد در پاكي و صحت آن ترديد كرد.