تحريف فزاينده نام خليجفارس
كوروش احمدي
تحريف نام تاريخي خليجفارس و استفاده از نام جعلي يا نام ناقص براي آن طي سالهاي اخير رو به افزايش بوده است. در يكي، دو سال گذشته سازمان غذا و كشاورزي ملل متحد به نحوي گسترده دست به چنين تحريفي زده و سازمان تغييرات اقليمي ملل متحد (IPCC) نيز چنين كرده است. استفاده از نام جعلي يا ناقص براي خليجفارس در امريكا نيز رو به افزايش است. جان بولتون زماني كه مشاور امنيت ملي بود در اواخر ژوئن 2019 و ترامپ نيز در يك بيانيه رسمي در اكتبر 2017 از نام جعلي استفاده كردند. همچنين استفاده از نام ناقص براي خليجفارس توسط شماري ديگر از مقامات امريكايي رو به افزايش است. در اين اواخر نيز برخي مسوولان حكومتي در اسراييل به دليل روند بهبود رابطه با دولتهاي عربي اين رويه را در پيش گرفتهاند. اين در حالي است كه نهادهاي ملل متحد مطابق بخشنامه دبيرخانه سازمان ملزم به استفاده از نام خليجفارس براي اين پهنه آبي هستند. در امريكا نيز توصيه «هيات نامهاي جغرافيايي امريكا» (Board of Geographical Names) به مقامات و نهادهاي دولتي از 1917 به اين سوءاستفاده از نام خليجفارس بوده و مقامات ارشد دولتهاي پيشين امريكا هرگز از نام مجعول استفاده نميكردند. در اسراييل نيز تاكنون به دليل سابقه روابط خوب بين ايرانيان و يهوديان در طول تاريخ و نيز خصومت بين اسراييل و دولتهاي عربي، استفاده از نام خليجفارس بدون استثنا رواج داشت. دلايل زير در ارتباط با تحريف فزاينده نام خليجفارس قابل ذكر است:
1- برخي تحولات و روندهاي جديد ماندگاري تاريخي نام خليجفارس را به چالش كشيده است. شكوفايي تمدن ايراني، ايراني بودن بنادر اصلي و پر رونق خليجفارس، نفوذ يا سلطه مستقيم يا با واسطه ايران بر سواحل و مناطق جنوبي خليجفارس، فعاليتهاي دريايي و دريانوردي اقوام ايراني و تجارت دريايي اين اقوام كه وجه غالب اين فعاليتها در منطقه بود، از جمله عوامل غلبه عنصر ايراني در منطقه و در نتيجه پذيرش بدون معارض نام خليجفارس تا دهه 1950 بود. در اين دهه نيز اين نام تنها به دلايل سياسي، از جمله تقابل بين دربار غربگراي ايران و پانعربيستهاي شرقگرا، از جانب اقليت كوچكي مورد سوال قرار گرفت.
2- در بخش عمده 25 قرن گذشته خليجفارس تقريبا بهطور اختصاصي راه رسيدن به فارس يا Persia (به عنوان نام يك كشور نه يك قوم خاص) بوده است. كشتيها و ناوگانهاي بزرگ تجاري كه وارد خليجفارس ميشدند، مقصدي جز سواحل و بنادر ايران نداشتند. از زمان باستان تا همين اواخر بزرگترين بنادر اين حوزه آبي مانند ريشهر، صيراف، كيش، هرمز، جزيره هرمز، بندرعباس و بوشهر در سواحل ايران قرار داشتند. افول هر يك از اين بنادر ايراني مقارن با شكوفايي بندر ايراني ديگري در سواحل ايران بود و قبايل كوچك عربي نيازهاي خود را از انبارهاي بزرگ بنادر ايراني تامين ميكردند. در دهه 1350 نيز طرحهايي براي گسترش بندرعباس و بندر بوشهر و تبديل آنها به هاب منطقه وجود داشت كه با توجه به تحولات سياسي و عمدتا جنگ تحميلي مسكوت ماند. در چنان شرايطي طبيعي بود كه اين آبراه نتواند نامي جز خليجفارس داشته باشد.
3- به عكس، طي يكي، دو دهه گذشته انبارهاي بزرگ كالا در بنادر غير ايراني خليجفارس قرار دارند و ايرانيان با قايقها و لنجهاي كوچك بايد نيازمنديهاي خود را از اين انبارهاي بزرگ در قالب صادرات مجدد تامين كنند. به علاوه، فرودگاه دوبي در شرايط عادي با جابهجايي حدود 90 ميليون مسافر در سال به 240 مقصد در سراسر جهان سومين فرودگاه بزرگ دنياست. برگزاري جشنوارهها، مسابقات ورزشي، همايشهاي بينالمللي، ايجاد شعب موزههاي معتبر جهان و مانند آن در شيخنشينها و مهمتر از همه روابط دوستانه آنها با جهان را نيز بايد در معادله وارد كرد. به اين ترتيب مقصد اصلي ملوانان، بازرگانان، جهانگردان، نمايندگان رسانهها، نمايندگان دولتها و ... كشورهاي عربي خليجفارس است و در اين كشورها استفاده از نام خليجفارس غيرقانوني است.
4- تحولات سياسي و نظامي طي 4 دهه گذشته، از جمله جنگ تحميلي، جنگ كويت، حمله امريكا به عراق و ... بيش از پيش زمينهساز تمركز فعاليتهاي نظامي، ديپلماتيك و رسانهاي بينالمللي بر خليجفارس شده و چون كشورهاي عربي بيشتر عرصه انجام اين فعاليتها بودهاند، از خلال آن تحميل نام مجعول نيز تسهيل شده است. بهطوري كه دفعات استفاده از نام مجعول «خليج عربي» از 184 بار در روزنامههاي اصلي بينالمللي در دهه 1980 به 2471 بار در دهه 2000 افزايش يافت و در دهه 2010 نيز قطعا افزايش بيشتري داشته است.
حفظ نام «خليجفارس» گرچه به دلايل مليگرايانه و ميراث تاريخي ايرانيان و امثال آن مهم است. مسالهاي ديگر اين است كه لطمه خوردن جدي به اين نام تاريخي ممكن است به كم شدن نفوذ ايران در اين پهنه آبي تفسير و از رهگذر آن امنيت ملي ما دچار خسارت شود. حداقل از اين جهت مسوولان بايد به عوامل مورد اشاره توجه كنند و عنايت داشته باشند كه امنيت ملي تقسيمناپذير است و تضعيف بخشي از آن ميتواند موجب تضعيف كل آن شود.