خجالت ندارد!
حميدرضا ميرزاده
از هر منطقي كه به ذهنم ميرسيد سعي داشتم خودم را متقاعد كنم كه گرفتار نشدهام؛ يك سرماخوردگي ساده است و دليلش شب سردي است كه صبحش را با كمي تب و ضعف بيدار شدم. دو روزي از انجام تست كرونا گذشته بود و حداقل يك روز ديگر بايد منتظر ميماندم تا پاسخ را دريافت كنم. طبيعتا به خاطر خانواده و مادربزرگي كه در ساختمان ما زندگي ميكند و دايما با او ارتباط دارم، بايد قرنطينه كامل يا چيزي شبيه حبس خانگي را تجربه ميكردم تا بالاخره جواب تست بيايد و مطمئن شوم كه فقط يك سرماخوردگي ساده است، مثل همه سرماخوردگيهاي عمرم.
واقعيت آن بود كه پس از مدتها در جلسهاي كه نميشد به صورت غيرحضوري انجام شود، در دفتر يك دوست حاضر شده بودم. فاصله اجتماعي و ماسك و الكل و همه پروتكلها را هم لحاظ كرده بوديم و خيالمان تا حدودي راحت بود. تا آنكه چند روز بعد يكي از همان دوستان حاضر در جلسه پيام داد كه «حميدرضا، امروز تست كرونا دادم و همين الان جوابش آمد. متاسفانه مثبت بود. توصيه ميكنم يا تست بده يا اينكه چند روزي خودت را قرنطينه كن.» كاملا عادي بودم، بدون حتي يك سرفه يا عطسه نابهنگام كه اين روزها نظر همه را به خود جلب ميكند! خيالم از بابت رعايت فاصله اجتماعي در برخورد با آن دوست راحت بود اما صبح روز بعد، تب نه چندان قوي و اندك ضعفي كه در بدنم حس ميكردم مرا به شك انداخت. تست را انجام دادم و منتظر پاسخ شدم.
برخلاف تمامي تصوراتم، پاسخ مثبت بود! آن روز من هم يكي از آن چند هزار نفري بودم كه در اخبار به عنوان «مبتلايان» جديد از آنها ياد ميشود. به خانوادهام اعلام كردم و داشتم به اين فكر ميكردم ادامه اين حبس خانگي را چگونه بايد بگذرانم. خوشبختانه از سالها قبل اينترنت اختراع شده بود اما از آنجا كه شغل آزادم و كار كردنم در خانه، به اين معني بود كه خبري از مرخصي و استراحت نيست! نميتوانستم مثل كارمندها از مرخصي استعلاجي استفاده كنم و به خاطر استراحت در خانه، حقوق بگيرم.
كرونا جدا از استرسي كه براي خود آدم به همراه دارد، نوعي عذاب وجدان و احساس مسووليت در قبال اطرافيان هم القا ميكند. اينكه شايد باعث شويم ديگران مبتلا شوند و اين عذاب وجدان و احساس مسووليت بيشتر اذيت ميكند! شايد با مراقبت دقيق و قرنطينه كامل بتوان بر اين استرس و عذاب وجدان غلبه كرد، اما موضوع ديگري هم هست؛ قبل از اينكه از ابتلا به بيماري مطلع شويم هم ممكن است با افرادي ملاقات داشته و ويروس را به آنها منتقل كرده باشيم و جدا از اينكه آن افراد مبتلا شده باشند، آنها هم نادانسته باعث انتقال ويروس شوند. يعني بدون آنكه بدانيم، يك زنجيره انتقال ويروس و ابتلاي تمامعيار را راهاندازي كردهايم و طبيعي است از هر جا كه اين زنجيره قطع شود، جلوي ابتلاي افراد زيادي را خواهيم گرفت.
اگر شما هم به دلايل شغلي و مسووليتهاي خانوادگي مجبور بوده باشيد در طول يك هفته با افراد زيادي مراوده داشته باشيد، طبيعي است كه اطلاعرساني به همه آنها كار نسبتا دشواري است. شبكههاي اجتماعي گزينه خوبي براي اطلاعرساني هستند؛ دستكم براي امثال من! متاسفانه بسياري از افراد به دلايل مختلف مثل رودربايستي، نگران نكردن ديگران، خوردن برچسب «بيمبالاتي» و بسياري دلايل كوچك و بزرگ ديگر ابتلاي خود را پنهان ميكنند و بدتر از آن، بعضي نيز همانند من نسبت به پذيرش اينكه آلوده به ويروس شدهاند، مقاومت ميكنند و برخلاف من سراغ تست و كسب اطمينان نيز نميروند. با چند نفري كه در خاطرم بود با آنها ديدار كردهام، تلفني صحبت كردم و به علاوه در اينستاگرام و توييتر درباره ابتلايم نوشتم. خوشبختانه تنها علايمي كه از بيماري داشتم از دست دادن موقت حس بويايي و چشايي بود. تب و ضعف در همان چند ساعت اول قطع شد و هيچيك از علايم معمول ديگر بيماران مثل ضعف و بدن درد و بيحالي را نداشتم. نوع خفيف به سراغم آمده بود و از آن طرف طي ۱۴ روز قرنطينه كامل هيچ يك از افرادي كه با آنها در تماس بودم، مبتلا نشدند. كرونا غافلگير ميكند، جوري كه باورش هم سخت است. طي يك كنكاش پليسي با همان دوستي كه قبل از من به كرونا مبتلا شده بود تمامي احتمالات را بررسي كرديم! تنها احتمالي كه ماند، آن بود كه براي كمتر از يك دقيقه با لپتاپش كار كردم و به احتمال قوي لپتاپش آلوده به ويروس بوده و دست من را هم آلوده كرده. ابتلا به كرونا يك ننگ يا نشان از بيمبالات بودن و سهلانگار بودن آدمها نيست، اما پنهانكاري در مورد آن و مخفي نگه داشتن آن از ديگران خودِ بيمبالاتي است. اگر مبتلا شديد نترسيد، پنهانش هم نكنيد. خودتان را براي يك قرنطينه حداقل دوهفتهاي آماده كنيد و به شايعات و شبهعلمها توجه نكنيد.