در تنهاييات شريكم كن
وجيهه قنبري
چقدر احساس تنهايي ميكنيد؟ چقدر تنهاييات را ميشناسي؟ جدامانده از ديگراني يا دور افتاده از احساسات و خواستههايي كه روزي ناچار به نديدنشان شدي؟ يا با وجود همه خودت و ديگران باز احساس تنهايي ميكني؟
ما هر صبح كه بيدار ميشويم، اولين چهرهاي كه ميبينيم تنهايي است حتي اگر هر روز و هر لحظه از آن فرار كنيم. بخواهيم يا نخواهيم روزي با اين حقيقت روبهرو ميشويم. حتي اگر آن را بيرحمانه بدانيم، فرار كنيم يا نديدهاش بگيريم روزي ميرسد كه بايد با آن چشم در چشم شويم. ولي پيش از اجبار درك حقيقت تنهايي، شناخت آگاهانه از اين حقيقت، نوع مواجهه ما را تغيير ميدهد. مهم است كه تنهاييمان را در صلحي خودخواسته پذيرا باشيم يا هر روز و هر لحظه از آن فرار كنيم تا به اجبار روزي كه بينفس هستيم ناخواسته به آن تن دهيم. ما با وجود ديگران و تماميت حضور خودمان باز هم تنها هستيم. تنهايي كه هيچ رابطهاي قادر به از ميان برداشتن آن نيست. در اين دنيا نوعي از تنهايي را به دوش ميكشيم كه هيچ انساني قادر نيست آن را از روي دوشمان بردارد همين مضطرب و درماندهمان ميكند. آنچه وحشت و اضطراب ما را كم خواهد كرد پناه بردن به رابطه نيست بلكه آگاهي و شناخت از جنس «تنهايي» است؛ تنهايياي كه همه انسانها در آن شريك هستيم. بدون آگاهي از جنس «تنهايي» رابطه با ديگري گريزگاهي است كه تا هميشه امن و ماندني نخواهد بود. رويارويي با تنهايي ما را آماده ميكند تا در تنهايي يكديگر شريك شويم. اروين يالوم رواندرمانگر معتقد است اگر بتوان موقعيتهاي تنهايي خود را، در هستي شناخت و با آنها روبهرو شد، آنوقت ميتوان رابطهاي براساس عشق و دوستي با ديگران برقرار كرد.