براي اي صبح مشتاقان اگر هنگام روز آمد
كه بگرفت اين شب يلدا ملال از ماه و پروينم (سعدي)
ستيز و جدال نور و روشنايي، روز و شب، خوبي و بدي، خير و شر و آنگاه اهورامزدا و اهريمن، ريشه در تاريخ و جغرافياي كهنسال ايرانيان دارد. مردماني كشاورز و وابسته به آب و باد و خاك و هوا، همواره چشم به آسمان دارند و دل نگران نور و باران هستند. زندگي آنها به گردش خورشيد و زمين و كوتاه و بلند شدن روز و شب پيوسته است. هم از اين رو يلدا، بلندترين شب سال پايان سيادت و سلطنت تاريكي و لحظه تولد و زايش نور و روشنايي صبح، از ديربار، نزد ايرانيان اهميتي اساسي داشته است. در نوشتار حاضر، مروري اجمالي خواهيم داشت بر پيشينه و خاستگاه مراسم شب چله يا يلدا و به اختصار به برخي از مراسم و مناسكي اشاره خواهد شد كه در گوشه گوشه ايران به اين مناسبت برگزار ميشود.
يلدا از كجا آمده است؟
كلمه يلدا، واژهاي سرياني به معناي ميلاد عربي است و برخي وجه تسميه آن را مطابقت و همزماني تولد مسيح در 25 دسامبر با اول زمستان و پايان پاييز خواندهاند اما دقيقتر و درستتر آن است كه سابقه اين نامگذاري را بسي كهنتر بدانيم. تولد در يلدا، اشاره به ميلاد خورشيد يا مهر يا ميترا دارد كه دقيقا برآمده از اين واقعيت ساده طبيعي است كه در واپسين روز پاييز و با آغاز زمستان، كوتاهترين روز و بلندترين شب سال اتفاق ميافتد و روند كوتاه شدن روزها و بلند شدن شبها كه از ابتداي تابستان شروع شده به پايان ميرسد و از ابتداي دي ماه به تدريج روزها بلندتر ميشوند و شبها كوتاهتر و اين روند تا 6 ماه بعد يعني تا پايان بهار و ابتداي تابستان ادامه پيدا ميكند. ايرانيان پاياني روند طولاني شدن شبها در بلندترين شب سال يعني شب اول زمستان و آغاز روند طولاني شدن روزها را به نشانه پيروزي و تفوق روز بر شب يا نور و روشنايي بر تاريكي قلمداد ميكردند، گويي در اين شب، مهر يا خورشيد متولد شده است. احتمالا اين مسيحيان بودهاند كه شب ميلاد خورشيد را بر تولد پيامبرشان منطبق كردهاند.
بنابراين «شب يلدا، طولانيترين شب سال، نقطه پايان تاريكيهاست كه فرداي آن با آمدن نور، روشنايي و گرمي چهره طبيعت و انسانها دگرگون ميشود.» محمود روحالاميني، يكي از محققان و پژوهشگران نامدار ايراني انگيزه پايدار ماندن جشن يلدا را چنين برميشمارد:
1- شب يلدا، شب زايش خورشيد(مهر) است كه اين امر از باورهاي ديني كهن سرچشمه ميگيرد.
2- شب يلدا، بلندترين و طولانيترين تاريكي است؛ نشانه اهريمني، شبي شوم و ناخوشايند كه از فرداي آن شب به كوتاهي ميگرايد.
3- پايان برداشت محصول صيفي و آغاز فصل استراحت در جامعه كشاورزي است. همه قشرها و گروههايي كه از فرآوردههاي كشاورزي و تلاش كشاورزان بهرهمندند به اين لحاظ در جشن نخستين روز دي ماه و برداشت محصول در شگون و شادي كشاورزان شركت ميكنند.
شب چله چيست؟
شب يلدا را «شب چله» (مخفف چهله) نيز ميخوانيم. به اين اعتبار كه زمستان اصلي و اصل زمستان را دو ماه دي ماه و بهمن ماه ميدانستند و اين 60 روز را به دو بخش تقسيم ميكردند: از اول دي ماه تا دهم بهمن ماه را «چلهبزرگ» و از دهم بهمن ماه تا سيام بهمن ماه يا يكم اسفند را «چله كوچك» ميخواندند. 4 روز آخر چله بزرگ و 4 روز اول چله كوچك را روي هم رفته «چار چار» (= چهار چهار) ميخواندند. در برخي مناطق ايران مثل همدان، چله بزرگ و چله كوچك به ترتيب «اهمن» و «بهمن» ناميده ميشوند. بر اساس يك داستان، اهمن و بهمن، فرزندان «ننه سرما» (سرما پيرزن) هستند، عمر اهمن 40 روز و عمر بهمن 20 روز است. تاكيد بر عدد چهل (40) گذشته از دلايل و علل گاهشمارانه و جغرافيايي و طبيعي به دليل قداست و اهميت اين عدد، در عموم باورها و آيينهاي كهن دارد.
جشن و سرور يا ستيز با تاريكي؟
با توجه به اهميتي كه شب يلدا يا شب چله در باورها و فرهنگ و زندگي ايرانيان داشته، علت گردهمايي و جشن و مراسم آنها در اين شب آشكار ميشود. البته در اين زمينه دو ديدگاه اساسي وجود دارد. يك عده معتقدند كه علت دور همنشيني ايرانيان در اين شب در گذشته آن بوده كه يلدا، طولانيترين شب سال است، يعني اوج غلبه و پيروزي تاريكي بر روشنايي و سياهي بر روشنايي. از ديد گروهي اين به معناي شومي و نامباركي است در نتيجه در بيشتر نقاط ايران در اين شب افراد گرد هم ميآمدند تا در كنار يكديگر و با اتحاد و يكرنگي با سياهي و ظلمت يلدا بستيزند. اما گروهي ديگر كه از قضا نيمه پر ليوان را مينگرند، معتقدند كه اتفاقا اين شب ميمون و مبارك است، بدان جهت كه دوران سيادت و سروري تاريكي و سياهي به سر آمده و چنانكه در وجه تسميه يلدا نوشتيم در اين شب نور و خورشيد(هور) زاده شده است. هم از اين رو ايرانيان از گذشتههاي دور در اين شب به ميمنت و مباركي زاده شدن مهر، جشن ميگرفتند. يك علت ديگر ميموني و مباركي اين شب به نحوه زيست و امرار معاش غالب ايرانيان ربط داشته است يعني چنانكه پيشتر اشاره شد، شب يلدا، مصادف با آغاز زمستان و پايان كار و كوشش كشاورزان در پاييز و شروع استراحت آنهاست.
به نظر ميرسد، هر دو ديدگاه فوق، قابل قبول است و اشاره به دو رويكرد متفاوت دارد. ضمن آنكه با گذر زمان و تحول در شيوه زندگي مدرن و تحولات و دگرگونيها در باورها، امروز ايرانيان يلدا و شب چله را جشن ميگيرند و از آن به عنوان فرصتي براي دور همنشيني و ضيافت و خوشگذراني و تجديد ديدارها و تحكيم وفاق و همدلي بهره ميجويند.
يلدا در شعر
يلدا در ادبيات و آثار شاعران و نويسندگان ايراني نيز بازتابهايي داشته كه نمونههايي از آن به نقل از جلد پانزدهم لغتنامه سترگ علياكبر دهخدا چنين است:
چون حلقه ربايند به نيز تو به نيزه/ خال از رخ زنگي بربايي شب يلدا (عنصري)
نور رايش تيره شب را روز نوراني كند/ دود چشمش روز روشن را شب يلدا كند (منوچهري)
گر نيابد خوي ايشان در نيابد خلق را/ روز روشن در بر دانا شب يلدا شود (ناصر خسرو)
قنديل فروزي به شب قدر به مسجد/ مسجد شده چون روز و دلت چون شب يلدا (ناصر خسرو)
او بر دوشنبه و تو بر آدينه/ تو ليل قدري و او يلدا (ناصرخسرو)
كرده خورشيد صبح ملك تو/ روز همه دشمنان شب يلدا (مسعود سعد)
ايزد دادار مهر و كين تو گويي/ از شب قدر آفريد و از شب يلدا// زانكه به مهرت بود تقرب مومن/ زانكه به كينت بود تفاخر ترسا (امير معزي)
به صاحب دولتي پيوند اگر نامي همي جويي/ كه از يك چاكري عيسي چنان معروف شد يلدا (سنايي)
تو جان لطيفي و جهان جسم كثيف است/ تو شمع فروزاني و گيتي شب يلدا (خاقاني)
گر آن كيخسرو ايران و تور است/ چرا بيژن شد اندر چاه يلدا (خاقاني)
آري كه آفتاب مجرد به يك شعاع/ بيخ كواكب شب يلدا بر افكند (خاقاني)
روز رويش چو بر انداخت نقب از سر زلف/ گويي از روز قيامت شب يلدا برخاست (سعدي)
همه بر آن همه دردم اميد درمان است/ كه آخري بود آخر شبان يلدا را (سعدي)
نمونههاي فوق، اكثرا نشاندهنده همان رويكرد اسطوره شناسانهاي است كه بيان شد، يعني در عموم اين اشعار، يلدا نشانه تاريكي، ظلمت و سياهي و شومي است و بر خلاف تصور غالب امروزي، بهتر است زودتر سپري شود و روز برآيد.
مراسم يلدا: نمونهاي از آداب و رسوم شب چله
از ديرباز در شب يلدا، در ايران و حوزه فرهنگي ايراني، مراسمي برگزار ميشود. ساكنان اين خاك در دوران كهن، در شب يلدا، «در غارها و با افروختن نور شمع به علامت فروغ مهر، به نيايش ميپرداختند و بعدها حتي اين اعمال را در ميان دشت و صحرا و در كنار دريا يا روي تخته سنگ بزرگي با كندن علامت «مهر مقدس» انجام ميدادند زيرا مردم بر اين باور بودند كه مهر در شب يلدا از ميان غنچه نيلوفر كه شبيه ميوه كاج است در ميان غار متولد شده است، پس به پيروي از اين اعتقاد، مهر در مهرابه(گودي و فروافتادگي زمين، گودالي تزيين شده و محل انجام مناسك مهر دينان) مورد ستايش واقع ميشد و براي محو ساختن ديو تاريكي، شمع روشن ميكردند.» ايرانيان همچنين در اين شب «به تبعيت از هفت خوردني مقدس، هفت نوع ميوه و البته تنقلات ديگر مصرف ميكردند.» اين رسم تا به امروز تداوم داشته است يعني در اين شب،«ميوههايي چون انار، هندوانه، سيب، پرتقال و ديگر مركبات به خاطر تشابه رنگي به طلوع و غروب نور خورشيد انتخاب ميشده است. شب زندهداري و نقل داستان توسط افراد پير خانواده نيز از رسوم مشهور يلدا بوده است.» ايرانيان در اين شب به پاس فروغ ايزدي، پوشاك نو پوشيده و ضمن نيايش از خداوند درخواست ميكردند كه رهاننده خود را جهت نجات بشر از تاريكيها و قيد و بندها گسيل دارد.»
در دوران پس از اسلام، ايرانيان در گوشهگوشه اين سرزمين متناسب با تعلق خاطرشان به خردهفرهنگهاي مختلف در اين شب به خانه بزرگترهاي خانواده يا دوستان و آشنايان ميرفتند و كتابهايي چون شاهنامه فردوسي يا ديوان حافظ شيرازي را ميخواندند. براي نمونه:
«در سنرد گرمسار، مردم در شب اول چله بزرگ بايد حتما هندوانه و انار بخورند چون عقيده دارند كه اگر اين دو ميوه را بخورند، در تابستان گرما اذيتشان نميكند. در اين شب افراد يك قوم و قبيله يا يك خانواده دور هم جمع ميشوند و شام را كه بايد خروس پلو باشد با هم ميخورند. بعد از شام بزرگترها با گفتن نقلهاي قديمي و مثلها و متلكهاي خوشمزه جماعت را سرگرم ميكنند.» «در غياثآباد گرمسار، قبل از فرا رسيدن شب اول چله بزرگ، شيريني و خربزه و هندوانه و پرتقال و سيب و انار تهيه ميكنند و پلو ميپزند. بعد از خوردن شام، شيريني و ميوهاي كه دارند، روي سفره مخصوص ميچينند. اما اول از شيريني و ميوهاي كه روي سفره چيده شده است براي فرزنداني كه در خانه نيستند يعني دختري كه شوهر كرده و پسري كه زن گرفته است، مشروطه بر اينكه در شهر و ديار ديگري نباشند و مقيم محل باشند، سهمي كنار ميگذارند. آن وقت به خوردن شيريني و ميوه ميپردازند. مردم غياثآباد عقيده دارند كه بايد حتما در شب اول چله، شيريني و به خصوص ميوه بخورند، چون معتقدند با خوردن ميوه در شب چله به هيچ نوع به مرضي مبتلا نميشوند و در تمام طول سال همه افراد خانواده صحيح و سالم به زندگي خود ادامه ميدهند.»
«در فيروزكوه، به شب يلدا «هشو» ميگويند. در اين شب مردم محل به خانه همديگر ميروند. صاحبخانه براي مهمانهايش از همه رقم ميوه به خصوص قيسي، برگه، هسته شيرين بو داده، گردو و انگور ميآورد. جوانان محل در اين شب رسمي به نام «شال انداختن» دارند، به اين ترتيب كه يك دستمال نسبتا بزرگ را چهار گره ميكنند و به سر طنابي گره ميزنند و بر بالاي بام خانهها ميروند. دستمال چهارگره را از بالاي بام به صحنه خانه يا اتاق آويزان ميكنند و چند لگد به بام خانه ميزنند. صاحب دستمال ميفهمد كه توي دستمال چيزي ريختهاند. آن را بالا ميكشد و چيزهايي كه در آن ريخته شده است، در كيسهاي كه همراه دارد ميريزد و بعد ميرود بالاي بام خانه ديگري و به اين ترتيب به همه خانههاي آبادي سر ميزنند و شال مياندازند. اين كار تا نيمههاي شب ادامه دارد. اين رسم را دلدادگان و نامزدداران خيلي دوست دارند زيرا فرصتي است تا پنهان از همگان هدايايي بدهند و بگيرند و عشقي خشكه برسانند.»
«در جيلارد دماوند كه برخي گيلارد تلفظ ميكنند، مرسوم است كه شب چله به خانه خويشان و بستگان ميروند. البته هر كس كه بخواهد به خانه كسي برود، روز پيشش خبر ميدهد. صاحبخانه هم براي مهمان پلو ميپزد و سيب و گلابيهايي كه در تابستان زير خاك كرده با پرتقال و انار و هندوانه ميآورد و اين نگهداري سيب و گلابي در خاك رس هنري است كه باغداران و اهالي اين منطقه بلد هستند. اما اگر سيب و گلابي و پرتقال نبود، مهم نيست آنچه بايد حتما باشد انار و هندوانه است زيراكه عقيده دارند اگر شب چله انار و هندوانه نباشد تا سال ديگر در ناراحتي و ناخوشي به سر ميبرند. بعد از صرف شام و چاي و ميوه، بچهها به رقص و خواندن شعرهاي بچگانه ميپردازند و پيرمردها اشعار و حكاياتي كه به ياد دارند، ميخوانند و جوانان هم به غيبتها و گلهگذاريهاي متداول مشغول ميشوند. نمونهاي از شعرهايي كه پيران ميخوانند و سر خود را تكان ميدهند و حالي خوش دارند، چنين است: زمستان را به سر كردم به خواري/ كه گفتم پيش ميآيد بهاري//بهار آمد به صحرا و در و دست/ جواني هم بهاري بود و بگذشت// جواني همچو مهمان عزيزي/ سر شب آمد و شبگير بگذشت// زمستان آمد و فكر پوشن كن/ پاي چالك بشين آتش روشن كن» يك نمونه از اشعاري كه جوانان ميخوانند همچنين است: زمستان بهار، من چاروا دارم/ به جيلارد آمدم، سامان ندارم// پدر دارم كه در بند غمم نيست/ مادر دارم ميگه وقت زنم نيست// زن اربابم ميگه ربابه را بگير/ مادرش ميگه وقت شوهرش نيست// خداوندا سه درد آمد به يك بار/ غريبي و ره دور و غم يار// خداوندا غريبي را تو بردار/ خودم دانم ره دور و غم يار».
در آبسرد دماوند، شب چله رسم است كه مردم عصر آن شب همه بايد به حمام بروند و پاك و پاكيزه بشوند تا در زمستان به آنان سخت نگذرد. بعد از خوردن شام بچهها منتظر ميمانند كه مادرشان سيب و انار و هندوانه يعني ميوه شب اول چله را بياورد. اگر مادرشان ميوه آورد كه بيسر و صدا آن را ميخورند اما اگر مادر در آوردن ميوه و آجيل سستي نشان داد، همه با هم يكصدا ميگويند: «هر كه نياره شبچره/ همبانش را موش بچره».
«در خمين و آباديهاي آن مانند پشت كوه و فرنق و گوشه محمد مالك، شب چله تمام مردم از هر جا كه باشند به خانههاي خود ميآيند تا با خانواده خود باشند و بگويند و خوش بگذرانند. مردم اين منطقه عقيده دارند در شب چله هفت رقم خوردني بايد در سفره داشته باشند. هندوانه، خربزه، انار، سيب، به و انگور يا به قول خودشان انگير و دو رقم ترشي يعني پيازترشي و سيرترشي و اگر همه اينها در خانهاي نباشد چندتايي از آنها هست مثلا در فرنق همان وقت كه انگور ميرسد كدبانوي خانه چند تا كوزه دهن گشاد پاك و پاكيزه، از آن كوزههايي كه در آن ترشي مياندازند و روغن ميريزند به همسرش ميدهد و مرد آنها را به باغ ميبرد و در آنها خوشههاي انگور سالم را بياينكه از شاخه و درخت ببرد در آن كوزهها جا ميدهد و زير خاك ميكند. شب چله كه فرا ميرسد پدر خانواده به باغ ميرود تا انگور شب چله را بياورد، بانوي خانه هم تنور يا به قول خودشان «تندير» را گرم ميكند و كدوحلوايي در آن ميگذارد تا برشته و پخته شود. گندم برشته هم بو ميدهد و از «چدار» يا سقف خانه و اتاق چند رشته كشمش سبز پاكيزه و به نخ كشيده ميچيند و مجمعه يا «مجيمه» بچه را به قول خودشان رنگين ميكند و شبچله ميگيرند. خوراكيها و ميوههاي خوش طعم و معطر را پدر خانواده تقسيم ميكند و قصه گفتن و معما پرسيدن و شعر خواندن تا نيمههاي شب ادامه دارد و بدينترتيب بيسبب نيست اگر بچهها از چند روز پيش از شب چله، خوشحال و منتظر رسيدن شبچله و تشريفاتش باشند.»
«در اراك شب چله مرد خانواده به وسع خودش براي خانواده خود «شب چلهاي» ميخرد يعني هندوانه، خربزه، پرتقال، انار، سيب و آجيل شب چله كه عبارت است از كشمش و مويز و توت خشك و مغز بادام و مغز گردو و اينجور چيزها كه آجيل شيرين هم ميگويند. كساني كه دختري براي پسر خود نامزد كردهاند يا براي عروس آينده خود و افرادي كه دخترشان را به خانه بخت فرستادهاند براي داماد نوقدم خويش شب چلهاي ميفرستند. چيزهايي كه شب چله براي عروس آينده يا دختر تازه عروس ميفرستند، اينهاست: يك قواره پارچه و نان شيريني و چند نوع ميوه. اينها را در مجمعه ميگذارند روي مجمعه پارچه الوان يا بقچه مخمل قشنگي مياندازند و ميفرستند. شب چلهاي را غالبا يك نفر بيگانه ميبرد كه انعام بگيرد. اهالي اراك معتقدند خوردن ميوه و شبچره در شب چله خاصيت فراوان دارد مثلا هندوانه ميخورند كه در تابستان جگرشان خنك باشد. در موقع خوردن خربزه و هندوانه عقيده دارند اگر هندوانه قرمز و خربزه شيرين و پرآب بود، آن سال به تمام اهل خانه خوش ميگذرد. قبل از خوردن يا بعد از خوردن شبچره، بزرگ خانواده براي همه قصه شب چله را ميگويد چون شب چله در شهر اراك، زمين و زمان را برف و سرما ميپوشاند و چنين سرمايي حتما قصهاي دارد» و آن قصه اين است كه روزگار قديم در شب چله، همه اراك بر اثر بارش برف ويران شده است جز خانه مرد دانايي كه همان شب پسرانش را وا ميدارد كه گاو بزرگشان را بكشد و بپزند و بخورند.
«در شهرستان قزوين، در شب اول چله، فقير و غني هندوانه ميخورند و اعتقاد دارند مايه تندرستي و سلامت تابستان است. شبنشيني و فرستادن چشم روشني براي داماد تازه و عروس آينده نيز مرسوم است. شام را هم كلهپاچه گوسفند ميخورند و عقيده دارند خاصيت فراوان دارد.» (منبع: جشنها و آداب و معتقدات زمستان، ابوالقاسم انجويشيرازي)
به همين قياس با تفاوتهايي كه از آب و هوا و اختلاف محصولات كشاورزي و ميوهجات ناشي ميشود، در ساير مناطق و نقاط ايران نيز مردم شب چله يا يلدا را به جشن و دورهمي ميگذرانند و هر يك آداب و رسوم متفاوتي براي خود دارند.
پايان شب سيه سپيد است
كوتاه سخن آنكه شب يلدا، از رهگذار اعصار و قرون، امروز نيز همچنان دل ايرانيان را خوش ميكند و خانوادهها را در شبي سرد و بلند،گرد هم ميآورد. بسياري از باورها و اعتقاداتي كه موجب پيدايي اين جشن يا گردهمايي بوده، امروز يا فراموش شده يا مدخليت و موضوعيت خود را از دست داده است. شمار زيادي از آداب و رسوم متنوع و رنگارنگي هم كه ايرانيها در اين شب برگزار ميكردند از يادها رفتهاند يا در گذر زمان دچار دگرديسي شدهاند. چه باك اما كه دورهمي يلدا و مراسم شب چله، امروز با هر نگرش و ديدگاهي در خانه همه مردمان اين خاك و هوا برگزار ميشود، خواه به هواي زنده نگه داشتن رسمي ديرپا و كهن و براي حفظ هويت تاريخي و خواه به انگيزه دمي خوش باشي در كنار دوستان و عزيزان و به هدف پاسداشت و اداي احترام به بزرگترها و قدرداني از ايشان. مهم آن است كه به بيان حافظ زمان خوشدلي را دريابيم و از صحبت و همنشيني با عزيزان جان با هر ميزان امكانات و توانايي بهرهمند شويم و صد البته در اين شب و ديگر شبهاي سرد و سخت زمستان، ناتوانان و فرودستان و ساير همنوعان را فراموش نكنيم و به قدر وسع و توان از آنها دستگيري كنيم: هر كه مجموع نباشد به تماشا نرود/ يار با يار سفر كرده به تنها نرود// باد آسايش گيتي نزند بر دل ريش/ صبح صادق ندمد تا شب يلدا نرود.
شب يلدا از رهگذار اعصار و قرون، امروز نيز همچنان دل ايرانيان را خوش ميكند و خانوادهها را در شبي سرد و بلند، گرد هم ميآورد. بسياري از باورها و اعتقاداتي كه موجب پيدايي اين جشن يا گردهمايي بوده، امروز يا فراموش شده يا مدخليت و موضوعيت خود را از دست داده است. شمار زيادي از آداب و رسوم متنوع و رنگارنگي هم كه ايرانيها در اين شب برگزار ميكردند از يادها رفتهاند يا در گذر زمان دچار دگرديسي شدهاند. چه باك اما كه دورهمي يلدا و مراسم شب چله، امروز با هر نگرش و ديدگاهي،در خانه همه مردمان اين خاك و هوا برگزار ميشود، خواه به هواي زنده نگه داشتن رسمي ديرپا و كهن و براي حفظ هويت تاريخي و خواه به انگيزه دمي خوش باشي در كنار دوستان و عزيزان و به هدف پاسداشت و اداي احترام به بزرگترها و قدرداني از ايشان. مهم آن است كه به بيان حافظ زمان خوشدلي را دريابيم و از صحبت و همنشيني با عزيزان جان با هر ميزان امكانات و توانايي بهرهمند شويم و صد البته در اين شب و ديگر شبهاي سرد و سخت زمستان، ناتوانان و فرودستان و ساير همنوعان را فراموش نكنيم و به قدر وسع و توان از آنها دستگيري كنيم.