آسيبشناسي
حس عدم رضايتمندي
ناصر قاسمزاد
امروزه احساس رضايتمندي يكي از نشانههاي اساسي سلامت روان به شمار ميرود.
چرايي نارضايتي از خود و دنياي پيرامون براي هر فردي ميتواند دلايل و ريشههاي خاص خود را داشته باشد. اما برخي فاكتورها را ميتوان به صورت مشترك مورد توجه داشت. شايان ذكر است جامع هدف اين گفتار، جامعه بزرگسال و سطوح متوسط به بالاي شهروندان است كه از هياهو و تلاطم جواني گذر كرده و به نظر بايد در شرايط با ثبات و رضايتمندي از زندگي قرار داشته باشند. در حالي كه امروزه شاهد افزايش آمار اين قشر در سطح جامعه هستيم.
اما فكتهاي مشترك از اين قرار است:
وجود كمپلكسهاي (عقدههاي) رواني متعدد در دوران نوجواني و جواني، بهطور مثال بستر خانوادگي نامناسب، دوره كودكي و نوجواني پر تنش را براي فرد رقم ميزند، در دوره جواني شكستهاي عاطفي و مشكلات اقتصادي تحصيلي، شغلي و نهايتا ازدواج غلط ميتواند زمينه را براي تجارب دردناك و عدم رضايتمندي از زندگي رقم بزند.
پديده رضايتمندي از زندگي هميشه به صورت نسبي مطرح است، اما بايد دانست كه عرف و فرهنگ و باورهاي حاكم بر جامعه در نقشپذيري و موفقيتهاي بعدي افراد نقش مهمي دارد.
به طور مثال در جوامع همچون ما كه مشكلات و موانع متعدد در راه رسيدن و نيل به اهداف وجود دارد.
زمينه را براي سرخوردگي و افسردگي جمعي به وجود آورده و عدم پاسخگويي به نيازهاي طبيعي از قبيل جسمي و عاطفي و هويتي، حس نارضايتي را در حال و آينده رقم ميزند. به نحوي كه فرد مدام بيان ميكند ما كه زندگي نكرديم، يا بيان اصطلاحاتي از قبيل جواني نكرديم، نسل سوخته، بد شانس و... حس نارضايتي را بيان ميكند .
شكستخوردگان عاطفي در ازدواج نيز بخش قابل توجهي، از اين افراد را در خود جاي ميدهد. ازدواج براي همه امري مهم بوده و موثر در حس رضايت و شادابي از زندگي است. تصور كنيد افرادي كه در اين مقوله با مشكلات اساسي مواجهند و قرار را بر بودن و ماندن در اين ازدواج ميگذارند خروجي اين تصميم فشار رواني بسيار بر شخص و در درازمدت تعاملات ناموفق با اطرافيان و داشتن حس نارضايتي از زندگي خواهد بود.
ويژگيهاي شخصيتي بيمارگونه از قبيل كمالگرايي، وسواس و... ميتواند فرد را وارد يك دور و تسلسل باطل كرده و حس سيريناپذيري و گاهي ناكارآمدي و كامل نبودن را در فرد تقويت كرده و شرايط را براي ايجاد حس بد و نارضايتي مهيا ميكند.
عامل مهم ديگر دور بودن جوامع از استانداردهاي رايج سلامت اجتماعي است كه وظايف دولتهاست از قبيل: نبود تامين اجتماعي مناسب و كارآمد، عدم وجود امنيت اجتماعي، اقتصادي، شغلي و... براي شهروندان كه ميتواند فرد را هميشه مضطرب و دچار خشم و حس شكست كرده و حس رضايت از زندگي در نزد او ايجاد كند.
به نظر نگارنده در برنامهريزيهاي سلامت، مديران بهداشتي سطح كلان جامعه بايد به مقوله احساس رضايت از زندگي توجه بهتر و بيشتري كنند تا سلامت روان جامعه تامين شود.
روانشناس