• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4821 -
  • ۱۳۹۹ دوشنبه ۱ دي

استاد شجريان، موسيقي و ادبيات عرفاني

سفير هنر موسيقي عرفاني ما

سيد سلمان صفوي

در نوشتار حاضر برخي نسبت‌ها و رابطه ميان موسيقي، عرفان و ادبيات عرفاني از منظر آنتولوژيك، اپيستمولوژيك و كاربرد تبيين سپس به جايگاه استاد شجريان در موسيقي مينوي اشارت مي‌شود. انديشه‌ها و احوالات عرفاي ما در ادبيات عرفاني و آثار بزرگاني چون سنايي، عطار و مولانا تجلي يافته است. از جنبه آنتولوژيك «موسيقي عرفاني» تجلي جمال و نغمه‌اي الهي است كه در عالم ناسوت بنا به مرتبه نفس و يقين موسيقيدان و نوازندگان ظهور مي‌‌‌يابد. از منظر اپيستمولوژيك، موسيقي عرفاني نوعي از هستي (Existence) به معناي عرفاني است و جنبه ظلي دارد. موسيقي معنوي و عرفان، روش‌هايي براي وصول به مبدا اعلي به شمار مي‌روند. به اين ‌معنا موسيقي عرفاني گونه‌اي از تجلي اسماي الهي است و دستيابي به عالم ملكوت را تسهيل مي‌كند. جنبه تركيبي و تقريبي موسيقي و عرفان حاصل همدلي آنها در «بيداري» (Awareness) است. «بيداري»، «معرفت»، «آرامش» و «زيبايي» 4 جزء تفكيك‌ناپذير«موسيقي عرفاني» است. «موسيقي عرفاني» يكي از كليدهاي تقرب به حقيقت الهي است البته از منظر عارفان و صوفيان، آن‌ گونه از موسيقي كه اسباب جهل و غفلت شود، مذموم و مطرود است.

 

جايگاه تاريخي موسيقي مينوي

تاريخ فرهنگ انسان گواه آن است كه موسيقي از ابتداي تاريخ بشر طريقي براي ارتباط با حق و عبادت در اديان مختلف‌ اعم از اديان ابراهيمي و ادياني مانند شينتو، دائـو و بودايي بوده است. در طول تاريخ بشر هيچ جامعه‌اي‌ عاري از موسيقي نبوده و «موسيقي عرفاني» گونه‌اي عميق و معنوي از موسيقي است كه با معرفت الهي و زيبايي، توام است و راه عبادت و سلوك الي‌الله را هموار مي‌كند.

«نشانه‌هاي موسيقي در فرهنگ معنوي اسلامي، حالتي عميق از صداي حضرت دوست تلقي مي‌شود. حقيقتي كه از طريق آوا و وسيله‌اي بي‌جان، معجزه عميق وجود را سامان مي‌بخشد و با دركنار هم گذاشتن نت‌ها و آواها، درك عميقي از احساس و تلطيف روح به دست مي‌دهد.» در حكمت و تصوف اسلامي متفكراني نظير فارابي، انصاري، غزالي، روزبهان بقلي و عزالدين كاشاني اصولي براي موسيقي عرفاني وضع كرده‌اند. عموم اهل تصوف همچون مولويه، نقشبنديه، قادريه، خاكساريه، نعمت‌اللهيه، صفويه و ... «موسيقي عرفاني» را جزو آداب و سنن سلوك دانسته‌اند‌ و موسيقي را يكي از تكنيك‌‌هاي شناخت حق و وصول به حق مي‌دانند. روزبهان بقلي مي‌گويد: موسيقي عرفاني، سماع ِحق است. سماعِ از حق و سماعِ بر حق است. سماعِ در حق و سماعِ با حق است. چنانكه اگر يكي از اين اضافات را با غيرحق كند به بيراهه رفته، راه نايافته است و شراب وصال در موسيقي عرفاني را ننوشيده است. «موسيقي عرفاني» سنجش نسبت طبيعت با كلام الهي يا نسبت طبيعت و مراتب وجود است. از منظر عرفاني، عارف همواره با تجليات مختلف حضرت محبوب مواجه مي‌شود كه گاه در قالب كلمات، زماني در قالب اصوات و گاهي در قالب حركات است؛ لذا موسيقي، في‌ حدِ ذاته، امري است الهي. «موسيقي عرفاني» گونه‌اي خاص از موسيقي است كه در آن موسيقي و عرفان از حيث هستي‌شناختي و معرفت‌شناسي با يكديگر تلاقي مي‌كنند و به نوعي تجلي حضرت محبوب است. از ديگر سو به ياري «موسيقي عرفاني» ارتباط و وصول به حضرت حق ممكن مي‌شود. اين نظريه از اهميت بسيار برخوردار است و بايد بيشتر به آن پرداخته ‌شود. حقيقت؛ واحد است اما تجليات بي‌شمار دارد. ظهور جمال حق در قالب حركات «سماع» نام دارد. اين حقيقت با تجلي در قالب نغمه و صوت «موسيقي» خوانده مي‌شود. به تعبير ديگر موسيقي يكي از راه‌هاي رسيدن به حق است؛ لذا اين جلوه‌ها، راه‌هاي وصول به حقيقتند. موسيقي و صوت يكي از اصيلي‌ترين راه‌هاي وصول به خداوند است. «موسيقي عرفاني» در شمار بهترين هنرهاي رسيدن انسان به حقيقت است كه بخش مهمي از آن «كشف» است البته موسيقي داراي سير تشكيكي است. از يك سو چنان است كه جز با طهارت و تخليه نفس از رذايل نمي‌توان به آن وارد شد و از ديگر سو مي‌تواند آدمي را به اسفل‌‌السافلين بكشاند.

 

خدمت تصوف به موسيقي اصيل

موسيقي در طول تاريخ بشري براي اقوام و قبايل گوناگون‌ و جوامع كاربردهاي مختلف داشته است. «موسيقي عرفاني» در جهان اسلام نيز همزمان با ظهور و رشد ادبيات عرفاني و تصوف گسترش يافت. به اين معنا بايد پذيرفت كه تصوف و ادبيات عرفاني به رشد و گسترش «موسيقي معنوي» ياري رسانده است البته قابل تاكيد است كه موسيقي و جنبه مينوي آن مربوط به ظهور اسلام نمي‌شود. از زمان آدم(ع) تا حضرت خاتم(ص) و تا قيامت كبرا نسبت سازنده و تنگاتنگي بين موسيقي و عرفان وجود داشته و خواهد داشت. «موسيقي عرفاني» و به نحو عام‌تر«موسيقي معنوي» يا «موسيقي نيايشي» همواره در عموم اديان از اديان موجود در شرق تا اديان ابراهيمي بروز و ظهور داشته است. در چارچوب فرهنگ اسلامي نيز «موسيقي» از آغاز حضور داشته است. براي مثال در تاريخ اسلام مي‌خوانيم در مراسم ازدواج حضرت فاطمه(س) دف زده‌اند و اينچنين از موسيقي استفاده شده است. بعدها نيز با تشكيل صنف‌هاي علمي- اجتماعي در فرهنگ و تمدن اسلامي از قبيل فلاسفه، مفسران، متكلمان، فقها، محدثين و مورخان؛ در اين بستر تاريخي در فرهنگ اجتماعي مسلمانان، يك صنف اجتماعي با عنوان «نهاد معنويت‌‌گراي محض» به وجود آمد كه از آن با عنوان «عرفا» يا «اهل تصوف» ياد مي‌شود. اولويت اصلي «عرفا» معنويت محض و عرفان است و جنبه حقيقت و طريقت دين براي آنها اولويت دارد و به شريعت نيز در اين راستا مي‌‌نگرند از اين رو موسيقي براي آنها اهميت افزون‌تري دارد و ارتباط «اهل تصوف» با موسيقي وثيق‌تر است. به اين ‌معنا كه علاوه ‌بر آنكه جنبه‌هاي زيباشناختي موسيقي براي آنها داراي اهميت است، جنبه تجليات موسيقي و نحوه گفتمان بين اصوات و رفتار و دل نيز به آنها ياري مي‌كند تا سلوك، آسان‌تر صورت پذيرد. با در ظهور آمدن تصوف به دليل اولويت آن و جنبه جمال‌شناسي و ياري به حالت وجد صوفيان، «موسيقي عرفاني» به تدريج قوت و قدرت بيشتري گرفت. به اين ‌معنا عرفان نقش مهمي در حفظ و ارتقاي موسيقي ايفا كرد. «موسيقي نيايشي» همواره نقش موثري در تعالي سالكان داشته، اما در حوزه اجتماعي، عرفان نقش مهم‌تري در استمرار حيات موسيقي در يك جامعه ديني ايفا كرده است بنابراين «عرفا» و طرايق معتبر عرفاني با زنده نگه ‌داشتن و ارتقاي موسيقي حق بزرگي در ارتقاي موسيقي‌ دارند. برخي اصحاب موسيقي نيز عضو يكي از طرايق معتبر تصوف بوده‌اند نظير درويش‌‌خان و استاد شهيدي. عرفايي نظير هُجويري، غزالي، قشيري، روزبهان بقلي‌شيرازي، عطار نيشابوري، مولانا جلال‌ الدين‌رومي، شيخ صفي‌‌الدين اردبيلي، شاه نعمت‌الله ولي و عزالدين كاشاني نيز نسبت موسيقي را با سلوك و وجود تبيين كرده‌اند. هُجويري در «كشف‌المحجوب» مي‌نويسد:«هر كه گويد مرا با الحان و اصوات و مزامير خوش نيست؛ يا دروغ مي‌گويد، يا نفاق مي‌كند، يا حس ندارد و از شمار جمله مردمان بيرون است.» برخي عرفا نظير مولانا جلال‌الدين رومي، شيخ صفي‌الدين اردبيلي و روزبهان بقلي معتقدند «موسيقي‌عرفاني» نغمه‌‌اي الهي است كه گوش برون از فهم آن ناتوان است و تنها دل‌هاي منور به نور حق با آن مانوسند و آنكه ذوق موسيقايي ندارد از معرفت و ديدن جمال الهي محروم است. آنهايي كه موسيقي را به ‌طور مطلق انكار مي‌كنند، دچار كج‌‌فهمي ديني‌اند و خداشناسي آنها در بخش جمال‌‌شناسي و شناخت اسما و اصوات الهي ضعيف است و در حقيقت از فهم جنبه‌هاي جمال‌‌شناسي الهي محرومند.

عرفان سبب تنزيه موسيقي مي‌شود و اين امر نه‌تنها در موسيقي كه در ساير هنرها از قبيل مجسمه‌سازي، نگارگري، نقاشي، طراحي اسليمي و... نيز صادق است. گويي مفاهيمي كه در عالم مجردات مورد مكاشفه‌اند به تصوير درمي‌آيند. در موسيقي نيز چنين است؛ از فواصل طبيعي ماهور به سمت شور و از آنجا به نوا و راست ‌پنجگاه مي‌رود و در نهايت به حدي مجرد مي‌شود كه ما به ‌ازاي ناسوتي براي آن يافت نمي‌شود. زماني كه اين موسيقي مينوي به گوش مي‌رسد،گويي آغاز خلقت به تصوير درمي‌آيد. به اين ‌ترتيب موسيقي با انتقال انسان به وراي واقعيت‌هاي مادي، زماني و مكاني؛ او را به سمت حقيقت ازلي‌ هدايت مي‌كند. اين تجريد و تنزيه در تقسيم‌بندي موسيقي به «موسيقي عرفاني» يا ساير انواع موسيقي‌ تعيين‌كننده است وگرنه طبقه‌بندي‌هاي صوري محض ناظر به مراتب تشكيكي موسيقي آگاهي‌بخش و موسيقي جاهلانه نيست. لذا همان ‌سان كه موسيقي به عنوان مرتبه‌اي از مراتب وجود تبيين مي‌شود، مراتب طبقه‌بندي‌ موسيقي را نيز بايد در آن جست‌وجو كرد و جايگاه آنها را در نسبت‌شان با حق دريافت.تجليات عرفاني موسيقي يا هر هنر ديني ديگر بايد منزه‌تر شود و حتي‌‌الامكان ماده از آن حذف شود و به تعبير افلاطوني به قالب مثالش نزديك شود تا به عالم ملكوت نزديك شود. در اين باره توضيحات بيشتري در كتاب «موسيقي و عرفان» (انتشارات سلمان آزاده، قم، لندن، ۱۳۹۶) بيان كرده‌ام.

 

تعامل موسيقي و ادبيات عرفاني در دوره معاصر

در دوره اخير استاد عبدالوهاب شهيدي، استاد محمدرضا شجريان و گروه‌هاي موسيقي محلي خراسان و كردستان و قوالي پاكستان و موسيقي دراويش شمال آفريقا نقش مهمي در ترويج موسيقي عرفاني ايفا كرده‌اند. استاد محمدرضا شجريان با پيوند موسيقي و ادبيات عرفاني علاوه ‌بر تكامل موسيقي عرفاني ايراني، نقش مهمي در ترويج زبان و ادبيات فارسي ايفا كردند. هنر فاخر ايشان موجب شناخت جوانان از ادبيات عرفاني و سنت موسيقي معنوي ايراني در دوره «سيطره كميت» (به قول رنه گنون عارف فرانسوي) شد. استاد شجريان چهره شاخص موسيقي اين دوران است زيرا علاوه‌ بر اينكه از جنبه هنري، استاد درجه يك آواز ايران در دوره پس از انقلاب اسلامي است، خصايل مثبت متعدد از قبيل سجاياي والاي اخلاقي،تدين، شجاعت، متانت، روحيه تحقيق و كاوش، خلاقيت، ابتكار، اجتهاد موسيقايي، حُريت،تعهد اجتماعي و مردمي بودن در وجودشان مجتمع بود. فقير ۴۵ سال است با صداي استاد انس دارم و در غالب موارد دريافته‌ام ايشان چه رابطه عميق معرفتي و خيالي با معناي عرفاني ابياتي كه مي‌خوانند، برقرار مي‌كنند. از منظر فقير كه متخصص فلسفه و عرفان هستم، استاد شجريان ساحتي ديگر از ادبيات عرفاني ما را با كمال شايستگي هنري به مرتبه ظهور رساندند و با ارايه آثار برجسته‌‌ با اشعاري از عرفاي بزرگ تاريخ ايران و اسلام نظير خيام، سنايي، عطار، مولانا، سعدي، حافظ و عراقي در تثبيت و تحكيم رابطه موسيقي و ادبيات عرفاني نقش شاخصي ايفا كردند. استاد محمدرضا شجريان، سفير هنر موسيقي عرفاني ما در دوره اخير است. رجاي واثق دارم كه جناب همايون شجريان عزيز، فرزند هنرمند، دانا و برومند ايشان با صداي مينوي خود با ادامه طريق استاد، آن را پربارتر مي‌نمايند. يادشان گرامي و راهشان پر رهرو باد.

رييس آكادمي مطالعات ايراني لندن


 استاد شجريان، چهره شاخص موسيقي اين دوران است زيرا علاوه ‌بر اينكه از جنبه هنري، استاد درجه يك آواز ايران در دوره پس از انقلاب اسلامي است، خصايل مثبت متعدد از قبيل سجاياي والاي اخلاقي،تدين، شجاعت، متانت، روحيه تحقيق و كاوش، خلاقيت، ابتكار، اجتهاد موسيقايي، حُريت، تعهد   اجتماعي و مردمي بودن در وجودشان مجتمع  بود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون