فرناز حيدري
درياچه اروميه، يك درياچه آب شور با وسعت تقريبي ۵ هزار كيلومترمربع در شمال غربي ايران است كه در حدفاصل استانهاي آذربايجان غربي و شرقي واقع شده. اين درياچه، بزرگترين درياچه داخلي كشور است كه در سال ۱۳۴۶ بخشي از آن به عنوان منطقه حفاظت شده، شناخته شد و در سال ۱۳۵۴ هم حدود ۴۸۰ هزار هكتار آن به عنوان پارك ملي ارتقاء پيدا كرد. به علاوه اين درياچه يكي از بزرگترين سايتهاي رامسر است كه يونسكو در سال ۱۳۵۵ آن را به عنوان يك ذخيرهگاه زيستي معرفي كرد.
فاصله بين تبريز و اروميه حدود ۱۴۶كيلومتر است و با وسيله نقليه شخصي ميتوان اين مسير را تقريبا ۲ ساعته طي كرد. مسير جاده از سردرود، اسفهلان، لاهيجان، خسروشاه، ايلخچي، خورخور و گميچي ميگذرد و روي درياچه هم به پل شهيد كلانتري ختم ميشود كه دو استان آذربايجان غربي و شرقي را به يكديگر متصل ميكند. پل ميانگذر شهيد كلانتري يكي از فعاليتهاي كلان مقياس انساني محسوب ميشود كه درياچه اروميه را به دو قسمت شمالي و جنوبي تقسيم كرده و البته تاثيرات به سزايي هم بر وضعيت زيست محيطي درياچه داشته است. اين پل باعث ايجاد اختلال در جريان آزاد آب بين دو قسمت درياچه در طرفين جاده شده و در عين حال راكد شدن بدنههاي آبي در مجاورت دو طرف جاده را هم در پي داشته است.
با مرور اخبار مرتبط با درياچه اروميه متوجه ميشويم كه در سالهاي گذشته تاثيرات ناشي از خشكساليها،كاهش جريانهاي ورودي و فرونشست تراز آب درياچه سبب شده كه خبرهاي مربوط به درياچه هم بيش از وضعيت زيستمحيطي حول محور شرايط پايه آن و البته مساله كشاورزي باشند. به عنوان مثال تغييرات سطح تراز آب و غلظت نمك دو موردي هستند كه در اغلب خبرها ميتوان ردپاي آنها را سراغ گرفت حال آنكه تنوع زيستي درياچه به نوعي آن طور كه بايد مورد توجه قرار نگرفته است.
سفر نويسنده به درياچه اروميه و مشاهده تغييرات آن در ظرف كمتر از ۵ سال زمينهاي را فراهم كرد كه وضعيت زيستي اين درياچه به خصوص سختپوست شناخته شده آن آرتميا را در گفتوگويي با آقاي دكتر ناصر آق، عضو هيات علمي دانشگاه اروميه و رييس پژوهشكده آرتميا و رييس انجمن آبزيپروري ايران مرور كنيم.
وضعيت كنوني درياچه اروميه را چطور ميبينيد؟
در سالهاي اولي كه فعاليتهاي ستاد احياي درياچه اروميه آغاز شد و برنامهريزيهايي براي احياء در دستوركار قرار گرفت، بارندگيها بسيار كم بود و به دليل خشكساليها موفقيت چنداني حاصل نشد. اما اقدامات زيرساختي صورت گرفت كه ورود نزولات جوي را از طريق رودخانهها به درياچه تسهيل كرد. البته انتقال آب از رود زاب هم در دستوركار است كه هنوز تمام نشده و گويا تا اواخر سال جاري به بهرهبرداري خواهد رسيد.
خوشبختانه در دو سال گذشته بارندگيهاي خوبي را شاهد بوديم و اين امر سبب شد كه مسيرگشاييها و لايروبيهاي ستاد احياء موثر واقع شود. الان اوضاع نسبت به ۲۰ سال قبل خيلي بهتر شده.
ورود آب به درياچه بر وضعيت سختپوست بومي اين درياچه، آرتميا چه تاثيري داشته است؟
ورود آبهاي شيرين از طريق رودخانهها به درياچه سبب شده كه شرايط محيطي براي زيست آرتميا مناسب شود چراكه آب شيرين ورودي بخشي از نمكهاي بستر درياچه را حل ميكند. تخم آرتميا لابهلاي نمكهاي كف درياچه تا ساليان سال باقي ميماند و ورود آب طي دو سال گذشته باعث شد تخمگشايي سيست آرتميا اتفاق بيفتد و آرتميا كاملا شكوفا شود. طي اين دو سال خوشبختانه جمعيت قابل ملاحظهاي از آرتميا مشاهده شد.
بنابراين حضور دستههاي بيشتر فلامينگو را هم بايد به حساب تغييرات در درياچه گذاشت؟
بله دستهجات متعددي از فلامينگوها در دو سال گذشته به درياچه آمدهاند و ميتوانم بگويم كه درياچه جاني تازه گرفته. اما انتقال آب و آبرساني و بارندگيها بايد كماكان ادامه پيدا كند تا درياچه اروميه به تدريج به وضعيت بهتر برگردد. قبل از بحران يعني در سال ۱۳۷۵ بين ۳۰ تا ۳۵ ميليارد مترمكعب آب در درياچه بود اما طي ۲۰ سال(ازسال ۷۶ الي ۹۷) خشكساليها به شدت ادامه داشت و ميزان آب درياچه اروميه شايد به تنها ۵ درصد از كل حجم آن رسيد.
در خبرهاي مربوط به درياچه، بيشتر به بخش كشاورزي توجه ميشود اما وضعيت اكولوژيكي اغلب ناديده گرفته ميشود، شما در كل اكوسيستم اين حوضه آبخيز را چطور ارزيابي ميكنيد؟
درياچه به عنوان يك تالاب بزرگ بينالمللي هميشه اهميت خاصي داشته است. تنوع زيستي درياچه علاوه بر آرتميا اروميانا كه گونه منحصر به فرد درياچه اروميه است شامل آرتميا پارتنوژنز، پرندگان مهاجر و بومي كه از آرتميا تغذيه ميكنند، جلبكهاي تك سلولي و باكتريهاي شورپسند هم ميشود و شرايط بايد براي آنها هم مهيا باشد.
جدا از اين، شرايط فيزيكي و شيميايي آب هم مهم است. درست است كه تركيب آب درياچه در زمانهاي نرمال هيدرولوژيكي در فصول مختلف دستخوش تغيير ميشد اما در سالهاي خشكسالي تركيب آب خيلي تغيير كرد چراكه وقتي به تدريج شوري آب بيشتر و بيشتر ميشود، املاح مختلف به صورت لايهاي در كف درياچه رسوب ميكنند .
وقتي شوري به حد اشباع يا فوقاشباع ميرسد، اول كربناتها و بعد سديم كلرايد و بعد منيزيم كلرايد رسوب ميكنند. اين تغيير در تركيب املاح باعث تغيير كيفيت آب ميشود. حال اگر زمينه براي ورود آب شيرين فراهم شود، نمكها به تدريج حل ميشوند. نمكها كه به تدريج حل شدند همان اكوسيستم آبي با ويژگيهاي خاص خود منبع آبي ايجاد خواهد كرد اما اينكه اين پروسه چقدر زمان خواهد برد به ميزان ورودي آب در هر سال بستگي خواهد داشت چون درياچه اروميه، درياچهاي وسيع با عمق كم است لذا تبخير زيادي را سالانه شاهد هستيم.
تبخير بالا اجازه نميدهد كه درياچه خيلي سريع احياء شود. اين را بايد در نظر داشت كه حتي بيشترين بارشها هم كه باشد، باز هم وضعيت درياچه بستگي به اين دارد كه چه ميزان آب توليد شده در حوضه وارد درياچه ميشود. اينكه در خبرها به كشاورزي اغلب توجه ميشود براي اين است كه طي سالهاي گذشته كشاورزي در منطقه توسعه پيدا كرده و حدود ۹۰ درصد آبهاي روان و زيرزميني را به خود اختصاص ميدهد بنابراين ميزان ورودي آب هم به درياچه مدام كمتر و كمتر شد.
تحقيقات روي سختپوست بومي درياچه، آرتميا ظرف سالهاي اخير چطور پيش رفته است؟
ما در دانشگاه اروميه تحقيقات روي آرتميا را از سال ۱۳۷۳ شروع كرديم و از همان ابتدا آزمايشگاه تحقيقاتي آرتميا را تاسيس كرديم و بعد از آن مركزي را با عنوان مركز تحقيقاتي آرتميا پايهگذاري كرديم و در سال ۱۳۸۴ آن را به پژوهشكده آرتميا و آبزيپروري ارتقا داديم. اين پژوهشكده در اصل يك پژوهشكده بينالمللي است كه خوشبختانه امكانات تخصصي كمنظيري در آن وجود دارد.
طي اين سالها بيش از ۲۵ آزمايشگاه تخصصي در پژوهشكده تاسيس و تجهيز كرديم كه عمدتا روي آرتميا و كاربردهاي آن كار ميكنند. در خلال اين سالها تلاش كرديم كه با دانشكدههاي مختلف و اساتيد مختلف در سرتاسر دنيا ارتباط برقرار كنيم و تفاهمنامههايي هم با آنها به امضا رسانديم و اين امر زمينه را براي همكاريهاي مشترك گسترده همچنين پذيرش دانشجوهاي مشترك در دوره ارشد و دكتري فراهم كرده است.
بر اساس همين فعاليتها در سال ۱۳۷۶ علاوه بر آرتمياي شناخته شده درياچه اروميه(Artemia urmiana)، يك گونه ديگر همزيست به نام(Artemia parthenogenetica) را از درياچه اروميه گزارش كرديم كه در اصل يك نوع آرتمياي بكرزاست.
اين آرتمياي جديد در كدام قسمتهاي درياچه ديده شده است؟
ما آن را ابتدا در بركههاي اطراف درياچه اروميه گزارش كرديم و بعد من در تحقيقاتي كه به واسطه تز دكتري انجام دادم اين مورد را بيشتر بررسي كردم و حضور گونه جديد را در خود درياچه اروميه هم گزارش كردم.
همزيستي اين دو وابسته به چيست؟
اين همزيستي در اصل وابسته به شوري درياچه است. اگر شوري پايين باشد، ميزان آرتمياي بكرزي(Artemia parthenogenetica)بيشتر ميشود ولي اگر شوري بالا باشد، گونه(Artemia urmiana) بيشتر خواهد بود. در فصل بهار، رودخانههايي كه پرآب ميشوند و به درياچه ميريزند، شوري آب درياچه را در آن نقطه پايين ميآورند. در آن مناطق است كه آرتمياي بكرزا بيشتر ديده ميشود اما در مناطق شورتر آرتمياي دو جنسي اروميه غالب است.
بنابراين آرتمياي بومي اروميه Artemia urmiana به نوعي با وضعيت كنوني سازگاري دارد، درست است؟
گونه موسوم به(Artemia urmiana) در اصل دوجنسي است و نر و ماده دارد. تخم اين گونه ميتواند تا صدها سال در نمك باقي بماند و به محض ظاهر شدن شرايط پرآبي، امكان همزيستي براي اين دو ايجاد ميشود.
البته آرتميا از جلبكهاي تك سلولي تغذيه ميكند كه در زمان پرآبي، تعداد ۱۰ نوع جلبك تك سلولي و ۲ نوع جلبك پرسلولي در درياچه اروميه گزارش شد و به تدريج به دليل شوري فوقالعاده آب در سالهاي كمآبي، تعداد جلبكها كمتر شد و پرسلوليها كلا از بين رفتند. علاوه بر جلبكها، باكتريهاي هالوفيل يا باكتريهاي شورپسند هم در درياچه هستند كه آرتميا از آنها نيز به عنوان منبع غذايي استفاده ميكند.
در مورد تغيير رنگ درياچه هم كه برخي درباره آن فرضيهسازيهاي متعدد كردند و برخي آن را به دليل خشكساليها دانستند،كمي بيشتر توضيح دهيد.
تغيير رنگ درياچه طبيعي است. در درياچههاي آب شور، جلبكهايي حضور دارند كه در شرايط استرس ميتوانند رنگدانههاي كاروتنوييدي مانند بتاكاروتن توليد كنند. جلبكهايي كه در درياچه اروميه هستند، بتاكاروتن توليد ميكنند. علاوه بر اين باكتريهاي شورپسند هالوفيل هم رنگدانههاي كاروتنوييدي توليد ميكنند كه به آنها اصطلاحا (Bacteriorhodopsin) گفته ميشود.
وقتي شوري افزايش پيدا ميكند و نور خورشيد شديد ميشود و ميزان اشعه ماوراء بنفش نيز افزايش پيدا ميكند، جلبكها و باكتريها و حتي خود آرتميا به دليل توليد اين رنگدانههاي خاص به رنگ قرمز درميآيند.
اما چرا آنها اين كار را ميكنند؟
دليل اصلي مقاومت در برابر شوري و گرماست. طبيعي است كه هر چقدر عمق درياچه كمتر ميشود، آب گرمتر و شورتر ميشود بنابراين زيستمندان آن هم چارهاي ندارند جز اينكه در برابر نور خورشيد و اشعه ماوراء بنفش از خود مقاومت نشان دهند. رنگدانههاي كاروتنوييدي مقاومت بالايي را در اين موجودات ايجاد ميكنند و به آنها امكان بقاء ميدهند.
اين رنگدانهها كاربردهاي ديگر هم دارند، درست است؟
بله به عنوان مثال در علم بهداشت صورت از همين رنگدانهها موادي استخراج ميكنند كه در ساخت كرمهاي ضد آفتاب كاربرد دارد. اين مواد هم صرفا توسط زيستمنداني توليد ميشوند كه تحت چنين شرايطي قرار ميگيرند.
چه نقاط قوتي در شرايط كنوني ميبينيد و اينكه چه كارهايي ميتواند در انجام تحقيقات آرتميا به شما كمك كند؟
آرتميا زيستمند بسيار ارزشمندي است و درواقع محصول استراتژيك در صنعت آبزيپروري است.كليه مراكز تكثير و پرورش ميگو، ماهيان دريايي، ماهيان خاوياري و ماهيان زينتي به طور ۱۰۰ درصد وابسته به آرتميا هستند. ما در كشور خودمان بيش از ۴۰ هزار هكتار مزارع پرورش ميگو داريم، حدود ۱۰ مركز تكثير ميگو در كشور هست و در ۲۵ استان كشور پرورش ماهيان خاوياري صورت ميگيرد، از سوي ديگر پرورش ماهيان دريايي در جنوب به خصوص در قفس در سالهاي گذشته خيلي جدي گرفته شده است.
اين صنعت براي هزاران نفر اشتغال ايجاد كرده، غذاي بخش قابل توجهي از مردم را توليد ميكند و در عين حال يك منبع ارزآوري است چراكه بخش اعظم اين توليدات به خارج از كشور صادر ميشود. با توجه به وابستگي اين صنعت به آرتميا لازم است كه اقدامات اساسي صورت گيرد.
ما در ۲۰ سال گذشته شاهد عدم توليد آرتميا در درياچه اروميه بوديم يعني ميزان آرتميا به حدي كم شده بود كه قابليت برداشت را نداشت به همين خاطر پيشنهاد كرديم كه در حاشيه درياچه اروميه و ساير نقاط كشور در جاهايي كه آب شور وجود دارد، پرورش آرتميا انجام شود چون صنعت آبزيپروري كشور سالانه به حدود ۴۰ تن تخم خشك آرتميا(سيست) نياز دارد و در مقابل حتي چند صد تن هم خود آرتميا مصرف ميشود.
آرتميا ميتواند نقش به سزايي در توسعه صنعت آبزيپروري داشته باشد و وقتي كه موجود نيست بايد آن را از خارج كشور وارد كرد چنانچه ما نزديك به ۹۰ درصد آن را از خارج وارد ميكنيم حال آنكه قابليت توليد در داخل وجود دارد.
الان كه وضعيت آرتميا بهتر شده هم اجازه برداشت وجود ندارد؟
طبق قراردادي كه ما امسال با سازمان محيط زيست منعقد كرديم، ارزيابي ذخاير آرتمياي درياچه اروميه آغاز شده و اين كار تا يك سال آينده ادامه خواهد داشت. سال آينده وقتي آرتميا به اوج توليد رسيد، موجودي را برآورد خواهيم كرد و بررسي ميكنيم كه چه مقدار را اكوسيستم نياز دارد و چه مقدار را ميتوان بهرهبرداري كرد. اگر برآوردها به حد نصاب برسد و سازمان محيط زيست با بهرهبرداري موافقت كند، مجوزهايي براي بهرهبرداري آرتميا صادر خواهد شد.
اما در كنار آن ما هم در حاشيه درياچه در آذربايجان شرقي و غربي و هم در استانهاي ديگر مانند كرمان، بوشهر و سيستان و بلوچستان برنامهريزي براي توليد آرتميا را آغاز كردهايم. در كرمان و آذربايجان غربي هماكنون توليد ميشود اما در آذربايجان شرقي از فروردين سال آينده شروع خواهد شد.
با اين حساب اين صنعت توجيه اقتصادي زيادي دارد؟
بله توجيه اقتصادي فوقالعاده بالايي دارد و به هيچوجه قابل مقايسه با پرورش ماهي يا ميگو نيست چراكه درآمدزايي آن بيشتر است. اما چون كار خيلي تخصصي است و در داخل كشور تنها ۲ يا ۳ نفر توانايي اين كار و دانش فني لازم را دارند لذا هنوز به حد انتظار نرسيده است.
البته دانش فني هماكنون وجود دارد و طرحهاي پايلوت هم در چندين استان از سال ۱۳۷۸ انجام شده و حتي اين دانش را به خارج از كشور هم صادر كردهايم و با قزاقستان و روسيه نيز قراردادهايي بسته شده كه همه اينها به اين دليل است كه ارزش كار فوقالعاده بالاست چراكه هم نياز صنعت است و هم ما به آن وابسته هستيم. اين را هم بگويم كه با توجه به ظرفيتهاي موجود اين امكان وجود دارد كه در كل حاشيه خليج فارس و درياي عمان اين كار را انجام دهيم و درآمد ارزي زيادي براي كشور به ارمغان آورده شود.
در خاتمه بگويم با توجه به طرح انتقال آبي كه از خليجفارس به فلات مركزي شروع شده، ميزان زيادي پساب با شوري ۲ برابر آب درياها توليد خواهد شد. پيشنهاد ما اين است كه به جاي انتقال اين پساب به درياهاي آزاد با صرف هزينه هنگفت از آن براي پرورش آرتميا استفاده شود. با اين حساب اين پساب ناخواسته با شوري زياد خودش تبديل به يك منبع عظيم درآمد ميشود.
اگر اين طرح اجرا شود، ميتوانيم با همين پسابهاي شور تالابهاي كوچك ساحلي با وسعت ۵۰۰ هكتاري داشته باشيم. اين تالابهاي كوچك مزايايي مانند پذيرش پرندگان مهاجر، اشتغال افراد بومي و درآمد ارزي و ريالي به همراه خواهند داشت. به صورت تخميني ميگويم كه هر تالاب ۵۰۰ هكتاري براي حداقل ۱۰۰نفر اشتغال ايجاد خواهد كرد و هر واحد آن سالانه ميلياردها تومان درآمد توليدي خواهد داشت. در عين حال اين تالابها ميتوانند يكي از راهكارهاي مقابله با ريزگردها در منطقه باشند و حتي پذيراي گردشگران طبيعتدوست باشند.
آشنايي با سخت پوست بومي درياچه اروميه
آرتميا در اصل يك ميگوي آب شور سختپوست و بومي درياچه اروميه است. اين سختپوست به علت عدم وجود ماهي ميتواند به مقادير بسيار بالا حدود ۴هزار عدد در مترمكعب در درياچه اروميه زيست كند.آرتميا به روش فيلتر كردن و از ميكروفيتوپلانكتونهاي كوچكتر از ۵۰ ميكرون تغذيه ميكند. بهترين دما و شوري براي زيست آرتميا به ترتيب عبارت است از ۱۸ الي ۲۵ درجه سانتيگراد و ۸۰ الي ۱۲۰ گرم نمك در ليتر چراكه در شوريهاي كمتر از آن امكان زيست ماهيها مهيا و ماهيها تهديدي جدي براي جمعيت آرتميا هستند. آرتميا به صورت طبيعي به دو شيوه تخمگذاري و زندهزايي توليد مثل ميكند و در دورههاي خشكسالي و شوريهاي بالا بيشتر تخمگذاري ميكند. آرتميا با جمعيت قابل توجهش در شرايط عادي نقش مهمي در زنجيره غذايي ايفا ميكند چنانكه پرندههاي كنار آبچر، كشيمها و تنجهها و فلامينگوها از آن براي تغذيه استفاده ميكنند. ضمن اينكه اين سخت پوست در صنعت آبزيپروري براي پرورش ميگو و ماهي هم نقش به سزايي دارد.