اگر پرسپوليس قهرمان ميشد ...
امير صدري
به عنوان يك استقلالي دوآتشه طبيعي است كه چندان دوست نداشته باشم پرسپوليس افتخاري كه در انحصار تيم محبوبم است را كسب كند اما از سوي ديگر در ته دلم حس ميكردم پس از اين همه روزهاي سخت و تلخ و پر از غم شايد قهرماني در آسيا دردهاي بسياري را التيام بخشد و شايد پس از ماهها شاهد لبخندي واقعي روي لبهاي بسياري از مردم وطنم باشم.
اما بازي كه تمام شد و التهابها و هيجانها و شنيدن دهها باره «اي كاش VAR نبود و مرگ بر VAR و ... و همه كاسه كوزهها را بر سر يك بازيكن و يك اشتباه شكستن به پايان رسيد، به اين فكر كردم كه آيا عادلانه و منطقي بود كه پرسپوليس قهرمان آسيا شود و اولسان و دهها تيم ديگر پايين دست اين تيم قرار بگيرند؟ با اين سوال به اين فكر كردم كه هيچ كجاي آسيا يا شايد هيچ كجاي جهان، فوتبال اين همه اهميت ندارد. فوتبال در كشور ما جايگزين تمامي جشنها، مراسمها و مناسبات جمعي و كمبودها و كاستيهاي اجتماعي شده است، براي مردمي كه بهانهاي براي شادي و تفريح ندارند فوتبال همهچيز ميشود؛ اينگونه است كه بازيكنان فوتبال در قامت سلبريتيهايي قرار ميگيرند كه قبايشان اغواكننده و اما آزاردهنده است. به همين دليل است كه هر بازيكن بار عظيمي از شهرت و افتخار و ثروت و در عينحال انتظارات و توقعات را بر دوش ميكشد و شايد در چنين سيستمي بروز اشتباهات مرگبار اصلا عجيب نباشد.
وقتي به اين سوال فكر كردم كه آخرين جشن فوتبالي باشگاهي فرامرزي ما كي بود چيزي به خاطر نياوردم، اين سوال سوالاتي ديگر در مورد فوتبال باشگاهي را به ذهن آورد، سوالاتي پيرامون اين سوال كلي كه آيا قهرماني حق ايران بود و آيا اگر پرسپوليس قهرمان ميشد براساس منطق و عقل و علم و مديريت اين اتفاق افتاده بود؟ چند سوال اين سفر ذهني را از شما ميپرسم:
در كجاي جهان خصوصيسازي دو باشگاه محبوب بيش از دو دهه به طول ميانجامد؟ در كجاي جهان مديران و اعضاي هياتمديره محبوبترين باشگاهها پشت سر هم تغيير ميكنند و هركس كه ميآيد قبليها را متهم به بي كفايتي، كمكاري و در مواردي خيانت و فساد ميكند و هيچگاه هيچكدام از مديران مورد حسابرسي قرار نميگيرند و هيچگاه مالكان واقعي باشگاهها يعني مردم نميفهمند كه علت آمدن و رفتن اين فوج علاقهمندان به خدمت چه بود؟ در كجاي جهان تيمهاي باشگاهي فوتبال از مهمترين منبع درآمد خود يعني حق پخش تلويزيوني محروم هستند و حتي دولت هم نميتواند در اين خصوص اقدامي به نفع آنها انجام دهد؟ در كجاي جهان محبوبترين چهره تلويزيوني تاثيرگذار بر فوتبال يك كشور بدون داشتن هيچ ردپايي از فساد يا عملكرد نامناسب در محاق ميرود و تبديل به آلترناتيوي براي تلويزيون ملي كه با بودجه ملي كشور اداره ميشود، ميگردد؟ در كجاي جهان پرداخت حق پخش مسابقات بينالمللي به نهادهاي قانوني مديريتي خارج از كشور به معضلي ملي بدل ميشود و حتي بر عملكرد يك تيم فوتبال در آستانه مهمترين مسابقه ساليانهاش تاثير ميگذارد؟ در كجاي جهان تمامي بازيكنان خارجي كه گذرشان به اين فوتبال ميافتد بايد براي دريافت حق و حقوق خود و مبالغ قراردادهايي كه به صورت قانوني منعقد شده است به نهادهاي بينالمللي شكايت كنند و در نهايت بارها و بارها ارقامي بسيار بيشتر از آن قراردادي كه منعقد شده را به عنوان غرامت از فوتبال ايران بگيرند؟ در كجاي جهان مربيان خارجي موفق در تيمهاي محبوب با محبوبيتي باورنكردني در نيمه راه تيمشان را تنها ميگذارند و موفق هم ميشوند كه تمامي حق و حقوق خود را و حتي بيشتر از آن را از تيمهايي كه رها كردهاند بگيرند و درنهايت هم همگان اين باور را داشته باشند كه آن مربيان خارجي بر حق بودند و اين مديران داخلي بودهاند كه اشتباه كردهاند؟ در كجاي جهان تيمي در پاي فينال و در آستانه مهمترين مسابقه تاريخ خود بازيكنانش را از دست ميدهد؟ و ...
باور كنيد فهرست اين سوالات بسيار بلندبالا خواهد بود اما نتيجه ملموس آن اين است كه اگر پرسپوليس قهرمان آسيا ميشد بسياري از مردم ايران جشن ميگرفتند و شادي و پايكوبي ميكردند و طبيعي بود كه مديران هم وسط مدال لياقت بر سينه خود ميزدند اما پس از سالها ناكامي در اين حوزه آيا هيچ مديري به خاطر عملكرد خود سرزنش يا توبيخ شده و به دادگاه كشيده شده است؟ آيا كسي به فكر حل ريشهاي همه اين مشكلات است؟ آيا آن همه رنج و درد و غصه ميليونها طرفدار دوآتشه ارزش نشستن و تعمق كردن و تلاش براي حل مشكلات ساختاري و ريشهاي اين فوتبال را ندارد؟