• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4825 -
  • ۱۳۹۹ شنبه ۶ دي

آنها صداي ما نيستند

نيوشا طبيبي

اوضاع جهان، در بيشتر نقاط، به هم ريخته و نابسامان است. ديگر فرق چنداني بين اروپا و امريكا و شرق دور و نزديك و شمال و جنوب و ميانه امريكا و آفريقا نيست. ظهور سبك‌مغزان در راس بعضي از كشورهاي منطقه و جهان و شيوع بيماري همه‌گير و پيامدهاي اقتصادي و اجتماعي آن، بزرگ‌ترين دلايل اين نابساماني هستند. البته كه بروز اين پديده هم مانند همه پديده‌هاي ديگر هزاران دليل پيدا و پنهان دارد و نمي‌توان آن را به همين دلايلي كه آدمي عادي مثل نويسنده اين سطور درك مي‌كند، ساده‌سازي و منحصر كرد. پيچيدگي عالم سياست و حكمراني و شيوه مديريت جامعه و تعامل با جهان، كار هركس نيست. بارزترين نمونه نشستن فردي نابلد و ساده‌انگار بر مسند قدرت، دونالد ترامپ است كه همه عالم از كارهاي بي‌نظيرش با خبر هستند. به ويژه مردم كشور ما كه از تصميمات نابخردانه و ضدانساني او ضررها داده و مي‌دهند. ما ايرانيان هم هزينه‌هاي فراواني براي نشستن افراد نابلد ساده انگار بر مسندهاي اجرايي و مديريتي پرداخت كرده‌ايم. نمي‌خواهم وارد نقد و تحليل سياسي شوم كه سواد و آگاهي لازم براي اين كار را ندارم. اما عرض من درباره نتايج اعمالي است كه دولتمردان و ارباب قدرت انجام مي‌دهند. حرف‌هايي است كه بي‌حساب مي‌زنند و نتايج روحي و رواني و اقتصادي‌اش را مردم عادي - ولي نعمتان زمان انتخابات و مرئوسين و محكومين بعد از انتخابات - متحمل مي‌شوند. حرف‌هاي بي‌حساب از صدها تريبوني كه همه قدرتمندان دارند، به گوش مي‌رسند. آنها البته كساني هستند كه به تناسب بر مسندي نشسته‌اند و لاجرم سهمي در اداره كشور دارند. از رييس اداره پست شهرستاني كوچك و امام جمعه يك روستا تا وزرا و وكلاي مجلس و امثالهم. هزاران نفر در هزاران مسند مديريتي كشور بر سركار نشسته‌اند. تا اينجاي كار طبيعي است و شيوه بروكراتيك و راه و رسم كشورداري مدرن همين است و در همه دنيا هم كم و بيش با همين روش كارها را راه مي‌اندازند و كشورشان را مديريت مي‌كنند. مشكل در سرزمين ما از جايي شروع مي‌شود كه همه اين هزاران نفر از همان رييس محترم اداره پست تا امام جمعه روستا و معاون وزير و وزير و نماينده مردم در مجلس، خود را صاحب‌نظر در تمام امور و داراي حق اظهارنظر مي‌دانند. اين وضعيت البته براي هزاران رسانه مجازي و غيرمجازي و محلي و ملي، وضعيتي مطلوب مي‌سازد. در روزگاري كه توليد محتواي ارزشمند كار سختي است و پركردن صفحات روزنامه و مجله و وب‌سايت خبري با مطالب نو و اختصاصي وقت و ذوق و البته سرمايه نياز دارد، اين خيل مدير و كارمند و نماينده شهر و روستا و مجلس همه‌چيزدان چون سرمايه‌اي مفت و مجاني در اختيار مديران رسانه‌ها هستند. اين صاحب‌منصبان محترم، خود را صداي راستين مردم ايران و صالح به اظهارنظر و صدور حكم در همه امور عالم مي‌دانند.  به خبرهاي دو هفته اخير نظر كنيد، ببينيد در دو موضوع مهم كه اين روزها دغدغه همه مردم است - چرا كه با حيات و معيشت و آينده آنها ارتباط مستقيم دارد- يعني واكسن كرونا و برجام، چه حجمي از فرمايشات ضد و نقيض از افراد موصوف صادر مي‌شود. اين حجم از تناقض و آشفتگي در سخنوري و اتخاذ موضع حاصلي جز نااميدي و نارضايتي مردم ندارد. در اين وضعيت هر كسي كه دستي به رسانه‌اي دارد، اجازه دارد از سوي مردم راهبرد آينده نظام را در اين دو مورد حياتي تعيين كند. مي‌دانيد كه بعض از اين حرف‌ها براي ما مردم چقدر دردآور و ناراحت‌كننده هستند. وقتي مديري يا نماينده مجلسي - از موضعي كه صلاح مردم را فقط او و شركاي سياسي‌اش مي‌داند - تعيين تكليف مي‌كند كه: «مردم ما به هيچ‌وجه به واكسن كروناي خارجي‌ها اعتماد ندارند و صبر مي‌كنند تا واكسن ايراني توليد شود…» براي من و شما يعني تحمل مرگ روزانه صدها نفر از عزيزان مان، يعني داغدار شدن هزاران ايراني. (عضو ستاد كرونا مي‌گويد يك هزارم مردم ايران در اثر كرونا فوت شده‌اند). خود وزير مسوول هزار جور مختلف حرف مي‌زند و گاه در مقام مديري موفق باد به غبغب مي‌اندازد و گاه چون وزير در سايه، نقش اپوزيسيون را بازي مي‌كند و به دولتي كه خود عضو آن است مي‌تازد. غالبا هم معلوم مي‌شود كه مثلا خانواده همان مدير يا نماينده محترم كه از قول مردم ايران گفته «مي‌ايستيم تا واكسن ايراني توليد شود»، خودش به همراه خانواده واكسن خارجي دريافت كرده و زده‌اند. از اين نوع داستان‌ها كم نديده‌ايم. از وزير سابق و مسوول انقلابي كه مردم را به پوشيدن لنگ و سق زدن نان خشك تشويق مي‌كرد و آقازاده‌هايش در مهماني «گرگ‌هاي وال استريت!» - بخوانيد ضيافت بهره‌مندان از رانت‌هاي اقتصادي - شركت مي‌كنند تا نماينده متعصب امريكاستيزي كه فرزند و داماد و نوه‌هايش در ناف نيويورك و لس آنجلس روزگار مي‌گذرانند. همه اين صداهاي بي‌ربط، آدم‌هايي كه بي‌قاعده دهان باز مي‌كنند و در همه امور از مسائل سياست خارجي تا شيوه‌هاي مهار اپيدمي در حوزه تخصصي‌شان است، اتفاق بدي را رقم زده و هزينه‌اي گزاف به نظام و مردم تحميل كرده‌اند. اين آشفتگي نه دموكراسي است و نه چند صدايي. بلبشويي است كه فقط حس به هم ريختگي و بي‌كسي و مظلوميت را به مردم ايران القا مي‌كند. بحران عدم اعتماد اين‌طور شكل مي‌گيرد.  در ميان اين همه هياهو آنچه البته شنيده و باور نمي‌شود، موضع‌گيري سخنگويان رسمي است و آنچه در سخن آن پرگويان همه‌چيزدان گم شده، منافع ملي و حق حيات مردم ايران است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون