بفرماييد دعوا !
آلبرت كوچويي
در دوره آموزشهاي گزارشگري و اجرا هر استادي، توصيه خاص خود را داشت. دو نظريه در انجام مصاحبهها بود: مصاحبهكننده را به گونهاي تخليه اطلاعاتي كنيد يا بگذاريد راحت حرفهايش را بزند و شما با او همراهي كنيد. آن وقت مصيبت مهار مصاحبهكننده و گزارشگرها، پيش ميآمد، مگر كسي جلودارشان ميشد؟ با تاسف هنوز هم اين ديدگاه در برنامه رسانههاي جهان حاكم است. چنان به قول خودشان طرف را «چلاندند» «پيچوندند» كه طرف را نقش زمين ميكنند. مصاحبهكننده صاحب دوربين و ميكروفن است، يعني در موضع اقتدار، طبيعي است كه ميتواند، حاكم صحنه باشد و مصاحبهكننده، عاري از هر سلاحي، پس بيترديد در موضع ضعف. اين ديدگاه، يعني صحنه، صحنه مبارزه گلادياتورها است كه چه كسي، طرف را به زانو در ميآورد. اين بدترين ديدگاه است. مصاحبه و گزارش، صحنه مبارزه نيست. صحنه شناساندن «طرف» است و نه دست و پنجه نرم كردن با او.
اين روزها در «تاكشوها»ي جهاني به ويژه، شاهد اين «هل من» طلبي هستيم كه ذات مصاحبه و گزارش را ويران ميكند. دوربين و ميكروفن خود، براي آدمهاي بيگانه آنها، هراساننده است. انگار سلاحي گرفته شده به سوي او باشد. در سالهاي بيست زندگي، در دهه چهل خورشيدي پس از سالها جلوي ميكروفن راديو رفتن، برايم كاري سهل و آسان است. خاطرم هست، در راديو اروميه، چتربازي بود كه اجراي برنامه ارتش را به عهده داشت. ميگفت وقتي از آن بالا با چتر نجات ميپرم، ذرهاي هراس ندارم، كه چه خواهد شد؟ اما اينجا، در برابر ميكروفن، تمام تن و بدنم از وحشت ميلرزد. فكر ميكنم در برابر هزاران شنونده، ايستاده، حرف ميزنم. انگار دارم در برابر هزاران معلمهاي ديروزم جلوي تخته سياه، درس جواب ميدهم. حالا تصور كنيد، آدمهايي را كه با الفباي شناخت ميكروفن و دوربين، بيگانهاند، چه ميكنند؟
در برنامههاي رسانهها، راديو و تلويزيون و حالا فضاي مجازي، اين باور حاكم است. اين است كه برخي، دست و پاي خود را گم ميكنند، بسياري شاخ و شانه ميكشند، سينه سپر ميكنند و به دفاع ميپردازند. اگر پرخاش ميكنند، اگر اهانت ميكنند، اگر هتاكي ميكنند، حاصل چنين هراسها و دفاع از خود است كه بعد از اجرا، پوزشها و عذرها ميآيند كه چنين نبود، مقصودم اينچنين نبود يا شجاعانه بگويد، اشتباه كردم كه بيترديد، اين آخرين را كمتر شنيده، يا اصلا نشنيدهايم. تاب جلوي دوربين و ميكروفن آوردن، مراقب خود و حرفها بودن، خودنمايي نكردن، از خود قهرمان نساختن، مقولهاي سخت و البته حساس است. بايد بكوشيم در برابر دوربين و ميكروفن، خودمان باشيم. در جستوجوي قهرمانسازي و قهرمانپروري و ساخت شخصيتهاي جعلي نباشيم. خودمان را مهار كنيم.
در راديو و تلويزيونهاي رسمي، براي سامانبخشي به اين گپ و گوها، براي اين گزارشها، آدمهايي هستند، اما در فضاي مجازي، ميبينيم كه هيچ اهرم و مهاري نيست. چنين است، در يك گپ و گوي پاي ميزشان ناگهان شاخ و شانه كشيدنها، رخ ميدهند و اهانت و تهمتها سر ميگيرد. در آموزش درسهاي راديو تلويزيوني در دهه چهل ميگفتند، دوربين تلويزيوني، بر خلاف دوربين سينمايي، شخصيت آدمي را آشكار ميكند. به گونهاي ذات او را عيان ميكند. او كه در برابر دوربين است، آيا مهربان است؟ دغلكار است؟ حسادت ميورزد؟ كينهتوز است ؟و جز اينها. از اينرو ميگفتند، اگر در زمان تاخت و تاز هيتلر، دوربين تلويزيون بود، شخصيت هيتلر را عيان ميكرد و او نميتوانست ميليونها، نازي را به صف كند.
بارها گفتهام هنگامي كه انگشتتان را روي كيبوردها، به ويژه حروف گوشيها، به گردش در ميآوريد، تامل كنيد. درنگ كنيد، عبارتها، جملات را مرور كنيد. ويرايش كنيد.
جلوي دوربين و ميكروفن كه ميرويد، باور كنيد كه انگار پا به مكاني مقدس گذاشتهايد. حرمتها را پاس داريد، مراقب تكتك واژههايي كه جاري ميشوند و براي هميشه ماندگار، باشيد.
نفرماييد دعوا !