گفتار روز| چگونه تكثر فرهنگي به انسجام ملي كمك ميكند
هويتهاي خرد در خدمت انسجام اجتماعي
سعيد معيدفر پژوهشگر اجتماعي
در جامعهاي كه از گوناگوني فرهنگ برخوردار است بيشك ايجاد يك انسجام اجتماعي با دشواريهايي همراه خواهد بود. جامعه ايراني هم از آن دست جامعههايي است كه تكثر فرهنگ به خوبي در آن پديدار است. حال سوال اينجاست كه اين تكثر فرهنگي را چگونه ميتوان در خدمت افزايش انسجام ملي يك جامعه قرار داد. براي پاسخ اين سوال به سعيد معيدفر رجوع كرديم و شنواي پاسخهاي اين جامعهشناس بوديم.
شكي نيست كه انسجام اجتماعي بهترين و موثرترين پديدهاي است كه ميتواند در برابر بحرانهاي يك جامعه قد علم كند و رو به روي گسستهاي اجتماعي و بعضا سياسي بايستد و جامعه را از چنين بحرانهايي رهايي بخشد. در كشورهايي كه تجربه تعاملات اجتماعي يا به بيان ديگر همكاريهاي جمعي رنگ ببازد و كم شود، ممكن است يك اتفاق كوچك يا پيش پا افتاده تبديل به بحراني شود كه هزينههاي بزرگي را به جامعه تحميل كند و بعضا باعث درگيري و نزاع شود. كشورهاي در حال توسعه و جهان سوم عموما با چنين مسالهاي دست به گريبان هستند و در ايران هم ازاين دست اتفاقات كم نيست. واقعيت اين است كه امروز جامعه ايراني تجربه با هم بودن را از دست داده است و در خوشبينانهترين حالت ميتوان گفت كه اين تجربه سست شده است. اما قبل از اينكه به چرايي اين اتفاق بپردازيم ابتدا مقدمهاي را بيان ميكنم. يك جامعه از هويتهاي خرد و كوچك تشكيل شده است؛ هويتهايي كه از خانواده، قوم و قبيله، دين و فرهنگهاي گوناگون نشات ميگيرد. در گذشته و قبل از ظهور جوامع جديد و كم بودن ارتباطات، افراد يك كشور يا منطقه با هويتهاي خرد خود جامعه كوچك خود را اداره ميكردند و وجود اين هويتها باعث بروز مشكلات و گسستهاي اجتماعي نبود اما با تشكيل دولت- ملتها اين وضعيت تغيير كرد و هر كشور به دنبال ساخت يك هويت ملي بود. جامعه ايران هم از اين قاعده مستثنا نبود. همانطور كه همه ميدانند جامعه ايراني، جامعهاي چند فرهنگي است و اين به اين معناست كه در ايران هويتهاي گوناگوني از هويتهاي خرد در مناطق مختلف وجود دارند. اين شرايط سبب شده است تا برخي به اين مساله به عنوان سدي در برابر تشكيل هويت ملي مشترك نگاه كنند و آن را تهديد براي جامعه و امنيت ملي قلمداد كنند. متاسفانه اين نگاه در مديريت اجتماعي ايران بسيار پررنگ است و همين نگاه سبب شده تا برخي به فكر كمرنگ كردن هويتهاي خرد يا از بين بردن آنها باشند. حقيقت پيش رو اين است كه هويتهاي خرد به دليل ريشهداربودن به راحتي از بين نميروند و از آنجايي كه ريشه در خانواده و هستههايي دارند كه انسانها از ابتداي هستي خود در آن قرار ميگيرند، به راحتي از بينرفتني نيستند و حتي ميتوانند مقاومت افراد جامعه را نيز برانگيزند. بنابراين بهترين راه براي اينكه هويت ملي وحدتبخش و انسجامبخش اجتماعي را بتوان تقويت كرد، اين است كه بين اين هويتهاي خرد و هويت بزرگتر ملي پلي ايجاد كرد.
در واقع هويتهاي خرد نه تنها تهديد شمرده نميشوند بلكه در مواقع بسياري، با مديريت صحيح و نگاه فرهنگي ميتوانند وحدت بخش شوند و موجبات بروز انسجام اجتماعي را فراهم كنند. اين هويتهاي خرد ميتوانند در شرايط بحراني فرصتي براي تقويت تعاملات اجتماعي قلمداد شوند و خود را در قالب هويت ملي بروز دهند. سوي ديگر ماجرا اينجاست كه انسان امروزي با هويت جديدتري از هويت ملي روبهروست و آن هويت جهاني است كه يكي از لازمههاي پديده دهكده جهاني نيز هست. جامعهاي كه نتواند به هويت ملي و انسجام اجتماعي قوي برسد بيشك در اين دهكده جهاني هم نميتواند در تعاملات اجتماعي خود با جهان موفق باشد. بنابراين مديران يك جامعه بايد بدانند براي اينكه در همزيستي با جهان موفق باشند لازم است هويتهاي خرد را در عين گوناگوني در كنار هم قرار دهند و با پديد آوردن يك انسجام اجتماعي قوي تلاش كنند تا اين پيغام را به جهان مخابره كنند كه ما هم در كنار ساير همنوعانمان در اين دهكده جهاني حضور داريم و در اين مسير همسفر ساير جهانيان هستيم. فراموش نكنيم بسياري از جنگهاي خونبار جهان ناشي از همين مساله است كه بين فرهنگها و مذاهب مختلف پلي ايجاد نشده تا افراد مختلف بتوانند از يكديگر درك درست و منطقي به دست آورند. در عصر مدرن انسانها بايد بهگونهاي تربيت شوند تا به يكديگر احترام بگذارند و همين احترام مبناي همزيستي مسالمتآميز و انسجام يك جامعه خواهد شد. تلاش مديران جامعه بايد در اين راستا قرار گيرد كه هويتهاي خرد به جاي اينكه در مقابل هويتهاي بزرگ باشند در عرض آن قرار گيرد. راي رسيدن به اين هدف بيشك نقش مديران پر رنگترين نقش است و آنها هستند كه با روشهاي صحيح و صواب خود اين بستر را ايجاد ميكنند.