آيا «تقلب» در امتحانات دانشگاهي «غيراخلاقي» است؟
«تقلب» فضيلت نيست
عبدالحسين اميدينيا| هرچند نميتوان با قاطعيت گفت كه اخلاقورزي صرفا به تعقل آدمي مربوط ميشود و ساحات ديگري از وجود آدمي در آن دخالت ندارند (گنسلر، 1390، 300) اما از آنجايي كه دانشگاه، محل تحصيل، آموزش و پژوهش يعني محل فعاليتهايي عقلمحور و استدلالمحور است لذا يكي از بهترين مكانهاي اخلاقورزي معقول است. بنابراين اگر بتوانيم مسائل اخلاقي را «خردمحور و تحليلي» و در قالب «گفتوگوي اخلاقي» با دانشجويان در ميان بگذاريم، ميتوانيم بيشترين تاثير را انتظار داشته باشيم؛ اين يادداشت، تلاشي است در اين جهت. مراد ما از «تقلب» در اينجا، صرفا تقلب در محدوده امتحانات دانشگاهي است و ساير اشكالِ آن اعم از تقلبهاي پژوهشي و... در محيط دانشگاهي مدنظر ما نيست. شايد در نگاه نخست، موضوعِ مورد بحث از چنان گستردگي نگرانكنندهاي برخوردار نباشد كه موضوع يك پژوهش قرار بگيرد، اما با وجود اينكه به صورت آماري نميتوان قاطعانه گفت مسالهاي كم تعداد و لذا كم اهميت است (اساسا چنين آماري در دست نيست!) اما به چند دليل، پرداختن به آن ضروري است: اول اينكه، دانشگاه جايي است كه خروجي آن در آستانه ورود به قبول مسووليت امور جدي، حساس و بعضا حياتي جامعه است كه يگانه شرط آن خروج و اين ورود، قبولي در امتحانات دانشگاهي است. دوم اينكه، «مدرك داشتن» در اغلب جوامع از جمله جامعه ما، مساوي است با «پول، قدرت و منزلت». بنابراين «مدرك» مطلوبي هيجاني است كه گرايشِ رسيدن به آن - ولو به هر طريقي! - شديد است! سوم اينكه، نهاد آموزش عالي جايي است با مسووليت و آزادي بيشتر (مولي مك الروي و ديگران، 1397، 92) لذا تقلب در امتحانات دانشگاهي معنايي جز سوءاستفاده از اين شرايط مناسب براي رشد و شكوفايي ندارد و فرد متقلب عملا جاي كسي را اِشغال كرده است كه ميتوانست به نحو بهتري از اين موقعيتهاي سازنده بهره ببرد و در قبال هزينههايي كه جامعه براي تحصيل دانشگاهي او ميپردازد، منافع جدي و واقعي براي آنها داشته باشد. چهارم اينكه، مشق رذيلتِ «الف» آدمي را به انجام رذيلت «ب» و «ج» و... ترغيب ميكند و نهايتا آن رذيلتْ جزو منش آدمي ميشود. بنابراين از آنجايي كه شناخت و پرهيز از هر رذيلتي به معناي بهسازي منش و شخصيت فرد است، پرداختن به رذيلت «تقلب» در محيطهايي كه زمينه انجام آن وجود دارد، اقدامي است در جهت بهبود و ارتقاي اخلاق شهروندي.
معناي امتحان و تقلب
«امتحان» به معني آزمودن و آزمايش كردن (دهخدا) است و امتحانات دانشجويان در دانشگاهها به معناي آزمودن ميزان دانش، مهارت و تخصص دانشجويان در درسي خاص است و «تقلب» از ريشه قلب مصدر باب تفعّل (قبول اثر فعل در مفعول) به معناي وارونه كردن، چيز متحول شده و بدلي است. مفعول در امر تقلب، هم ميتواند خودِ فرد باشد كه به ظاهر درسخوانده جلوه ميكند و هم ميتواند نتيجه آزمون باشد كه بدلي و غيرواقعي ميشود. اما در معناي اصطلاحي رايج، به هر نوع و طريقِ پاسخدهي به پرسشهاي آزمون، با هر ابزاري؛ بدون اتكا به آموختههاي قبلي فرد (يادگيري و يادسپاري) «تقلب» ميگوييم؛ چه فرد عامل به آن باشد (تقلبكننده!) و چه معاون در آن (تقلبرسان!).
معناي اخلاقي و غيراخلاقي
ما به چه كاري ميگوييم اخلاقي و به چه كاري ميگوييم غيراخلاقي؟ چه حكمي يا چه كسي مشخص ميكند كه كاري اخلاقي است يا غيراخلاقي؟ و اساسا چرا نبايد كار غيراخلاقي انجام داد؟!... آدميان در مراحل تكاملي خود با مفهوم لاجرمي به نام «خير» آشنا شدند (هولمز، 1394، 26) كه به نحو رضايتبخشي آن را معنابخشِ زندگي انساني خود يافتند و متوجه شدند در اين عالم با دو مفهوم «خير» و «شر» سروكار دارند كه دو نوعِ متفاوت از پندار و گفتار و كردار را در او شكل ميدهد: يكي؛ ممدوح و سازنده و رضايتبخش و ديگري؛ مذموم و آسيبرسان (به فرد و جامعه) و غيررضايتبخش؛ لذا اين تعريف از موضوع، قابل پيشنهاد است: هر آن امر آگاهانه و مختاري كه پاسدار و توليدكننده خير باشد، اخلاقي و هر آن امر آگاهانه و مختاري كه متعرض و نابودكننده خير باشد، غيراخلاقي است. در ادامه، ضمن توصيفِ اجمالي شاخصترين نظريات اخلاقي (سودگرايي(1)، تكليفگرايي(2) و اخلاق فضيلت (3)) به ارزيابي «تقلب» از منظر اين نظريات خواهيم پرداخت.
الف) از منظر اخلاق سودگرايي
نظريه سودگرايي يكي از نظريات نتيجهگرا و در نگاه نخست جذاب اخلاقي است كه بيشتر بر نتيجه فعل متمركز است تا بر فاعل يا روش انجام آن. حكم معيار در اين نظريه كه به اصل سود مشهور است، چنين بيان ميشود: «يك عمل در صورتي درست است كه بيشترين خير را براي بيشترين افراد به بار آورد.» خير در اينجا به معناي سود و لذت و منفعت است. جرمي بنتام و جان استوارت ميل از جمله عمدهترين نظريهپردازان اخلاق سودگرايي هستند (پالمر، 1390، 125). پرسش: آيا «تقلب» واقعا ميتواند «خيري» به بار آورد كه تا آنگاه بتوان در مورد محدوده آن يعني «بيشترين» افراد سخن گفت؟ واقعيت اين است كه از منظري خاص و در نگاه نخست، بله! اگر شما قبولي در آزموني را به هر ترتيب ممكن خير تلقي نماييد، تقلب ميتواند شما را به چنين خيري برساند! حتي ممكن است نه تنها شما را در يك آزمون قبول كند، بلكه ممكن است شما را ممتاز هم بكند! اما مسالهاي كه در اينجا ذهن را به خود مشغول خواهد كرد اين است كه؛ مراد از تحصيل چيست؟ آيا هدف و مقصد غايي تحصيلات دانشگاهي، صرفا اخذ مدرك است يا تحصيل و دريافت علم و دانش و كسب تخصص و مهارت در يك رشته خاص؟... اگر هدف را صرفا اخذ مدرك درنظر بگيريم، آنگاه ممكن است تقلب توجيهپذير باشد زيرا ميتواند بيشترين خير را براي بيشترين افراد به بار آورد! قطعا و عقلا جوامع و دولتها در هيچ كشوري، هزينههاي سنگين متحمل نميشوند تا سازماني (آموزش عالي) برپا كنند براي چاپ مدرك؟! كه محصول رواداري تقلب باشد! بنابراين، به طور شهودي نيز هر انسان عاقلي، فرد دانشجو را كسي نميداند كه به جاي «دانشجويي» كردن، نمرهجو و نهايتا مدركجو باشد، زيرا آن را با اصل دانشجويي در تضاد ميبيند. نقد ديگري كه بر خير بودن فرضي تقلب از منظر سودگرايي ميتوان وارد كرد اين است؛ حتي اگر چنين سودي (مدرك گرفتن به هر طريقي!) را مُجاز بدانيم، آنگاه اين سود با اصل سودهاي برترِ اجتماعي در تناقض و تضاد اساسي قرار ميگيرد، زيرا اگر فرضا اخذ مدرك پزشكي براي دانشجوي متقلب پزشكي سود است، درمان بيماران براي آحاد جامعه سودي به مراتب اساسيتر و مهمتر است كه قطعا توسط دانشجويان فارغالتحصيل متقلبِ پزشكي، برآورده شدني نيست. بنابراين به طور كلي امكان اخذ جواز اخلاقي بودن تقلب از نظريه سودگرايي به سادگي ميسر نيست و تقلب از اين منظر كاملا غيراخلاقي است.
ب) از منظر اخلاق تكليفگرايي
حكم كلي تكليفگرايي كه اخلاق كانتي شاخصترينِ آن است، چنين تقرير ميشود: «يك عمل، صواب است اگر و فقط با يك قاعده يا اصل اخلاقي صحيح، مطابق باشد» (خزاعي، 1389). كانت (1804-1724) اخلاق را در جايي نشاند كه انسان از همان نقطه با ساير جانداران و حيوانات متمايز و جدا ميشود، يعني در موضع «عقل». ضمن اينكه اشاره دقيق كانت به «قانون اخلاقي درون من» اشاره به فهم دروني مشترك ديگري در ابنا بشر است (هولمز، 1394). اجمالا كانت معتقد بود؛ «كارِ خوب كاري است كه براساسِ اراده خير انجام شود و اراده خير ارادهاي است كه به منظور انجام وظيفه و اداي تكليفي باشد كه عقل براي ما تعيين ميكند. عقل هم براساس قانونِ عقل عمل ميكند و قانونِ عقل نيز همان چيزي است كه امر مطلق براي ما تعيين ميكند. يكي از سه تقرير امرِ مطلق چنين است؛ تنها بر پايه آن آييني رفتار كن كه در عين حال بخواهي كه قانوني عام باشد (اصل قانون كلي)» (اميدينيا، مكاينتاير، 1399، 379). حال با اين معيار «تقلب» را ارزيابي ميكنيم.
پرسش: آيا شما دوست داريد كه تقلب كردن در امتحانات دانشگاهي يك قانون عام شود به نحويكه توسط تمام دانشجويان در تمام دانشگاههاي دنيا انجام شود؟ با قدري تامل بيشتر، ميتوانيم به صورت مصداقي و ملموستر نيز اين پرسش را بازنويسي كنيم. به اين صورت كه: آيا شما حاضريد عمل قلب مادرتان را به دست پزشك جراحي بسپاريد كه ميدانيد او مدركش را از طريق تقلب كلي يا جزيي در امتحانات دانشجويي اخذ كرده است؟! آيا شما مايليد سوار هواپيمايي شويد كه خلبان آن متقلبانه خلبان شده است؟!... بيترديد هيچ آدم عاقلي حاضر نيست به فردي كه دانش و تخصصش به درستي ارزيابي نشده است اعتماد كند و لذا وقتي چنين سنجش مهمي به صورت متقلبانه انجام شود، معنايي جز پنهان شدن ناتواني علمي، مهارتي و تخصصي فرد زير پوشش نمره ندارد. بنابراين همانگونه كه ما حاضر نيستيم خدمات و تامين نيازهاي خود را به دست يك فرد متقلب كه علاوه بر تقلب در امتحانات دانشگاهي ممكن است در هر سطح ديگري از جمله ارايه خدمات تخصصي نيز متقلب باشد، بسپاريم؛ عقل سليم و وجدان بيدار (به قول كانت: قانون اخلاقي درونِ من) حكم ميكند كه خودمان هم آن فرد متقلب نباشيم. لذا تقلب كردن از منظر اخلاق تكليف-گراي كانتي نيز كاملا غيراخلاقي است.
ج) از منظر اخلاق فضيلت
جان كلام نظام «اخلاق فضيلت» كه از جمله كهنترين و اصيلترين نظامات اخلاقي بشر است، اين است: به جاي اينكه بگوييم چه عملي انجام دهيد؟ بگوييم چه كسي باشيم؟... «چه كسي باشيم» به صورت ضمني، هم «چه عملي انجام دهيم» را در بر ميگيرد و هم اينكه از اصالت و پايداري اخلاقورزي بيشتري برخوردار است، زيرا منشِ همواره همراه فرد را مخاطب خويش دارد. فضيلت عبارت است از: «نوعي عادت، منش و خوي خوب، نوعي گرايش به عمل كردن و احساس كردن به شيوههايي خاص، گرايشي كه با اصل عملي صحيح متناظر است و آن را ملكه ميكند. انسان خوب، انساني است كه فضيلتمند است.» (گنسلر، 1390، 375). از آنجايي كه فضايل به خودي خود قابل درك و شناخت در هستي نيستند و صرفا با فرد داراي فضيلت شناخته ميشوند لذا فاعل فضيلتمند (اُسوه) در نظام اخلاق فضيلت از اهميت محوري برخوردار است و لذا حكم اخلاقي در اخلاق فضيلت به اين صورت تقرير ميشود: «در اخلاق فضيلت، يك فعل صواب است اگر و فقط همان فعلي باشد كه فاعلِ فضيلتمند در آن شرايط انجام ميدهد» (خزاعي، 1389، 16). صورت مشخصترِ ارزيابي اخلاقي و غيراخلاقي تقلب در نظام اخلاق فضيلت چنين قابل صورتبندي است: آيا يك فرد بافضيلت در چنين شرايطي - شرايط امتحان دانشگاهي - تقلب ميكند؟ ... چنين فردِ معياري (الگو و اُسوه) ممكن است يك الگوي عيني حاضر باشد يا حتي ذهني غايب. به عبارت ديگر ما ميتوانيم چنين فردي را به صورت تصوري در موقعيت خود حاضر كنيم تا ببينيم او در اين موقعيت چه ميكرد؟ آيا يك فرد فضيلتمند در موقعيت امتحان هيچگاه دست به تقلب ميزند؟ قطعا خير. زيرا فرد فضيلتمند كه صرفا در چارچوب فضايل عمل ميكند، بيش از هر فرد ديگري ميداند كه فضايل اصلي افلاطوني (حكمت، شجاعت، عدالت و خويشتنداري) به هيچ روي عمل متقلبانه را كه مملو از رذيلتهايي همچون بيعدالتي، بيصداقتي و... است، تاييد نميكنند.
دانشآموخته ارشد Ethics (فلسفه اخلاق)، مولف و پژوهشگر حوزه اخلاق فلسفي و اخلاق كاربردي
منابع:
1- اميدينيا، عبدالحسين؛ سازمان با فضيلت با تكيه بر آراي مكاينتاير و فرامرز قراملكي؛ دوم؛ 1399؛ كرج، رهام انديشه
2- پاتريشياام كينگ؛ ماتيو جي مايهيو؛ مولي مك الروي و...؛ مسووليت اخلاقي دانشگاه؛ ترجمه آريا متين و ايمان بحيرايي؛ 1397؛ تهران؛ پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي با همكاري
3- پالمر، مايكل؛ مسائل اخلاقي متن آموزشي فلسفه اخلاق؛ ترجمه عليرضا آلبويه؛ 1390؛ تهران؛ سمت
4- خزاعي، زهرا؛ 1389؛ اخلاق فضيلت؛ تهران؛ حكمت
5- گنسلر، هري ج.؛ درآمدي بر فلسفه اخلاق معاصر؛ ترجمه: مهدي اخوان؛ 1390؛ تهران؛ علمي و فرهنگي
6- هولمز، رابرت ال.؛ مباني فلسفه اخلاق؛ ترجمه: مسعود عليا؛ 1394؛ تهران؛ ققنوس
پاورقيها
1- Utilitarianism
2- Deontologism
3- Virtue ethics