سرمايهاي در حال نابودي
مصطفي شمآبادي
خبر تزريق اولين واكسن كروناي ايراني بازتاب گستردهاي در رسانهها و ميان مردم داشت. به نظر ميرسد در كشاكش دوگانگي اعتماد و بياعتمادي كه دوگانگي مرسوم اين روزهاي جامعه ايراني است تا اينجاي كار بياعتمادي گسترده چنان غلبه كرده است كه رييس ستاد فرمان اجرايي امام به عنوان نهاد متولي ساخت واكسن كرونايي ايراني، دختر خود را در اقدامي شجاعانه و البته قابل احترام داوطلب دريافت اولين واكسن آزمايشي ايراني ميكند.سوالي كه ذهن را به خود مشغول ميكند اين است كه چه ضرورتي منجر به چنين نمايشي شده است؟ اينكه متوليان ساخت واكسن يا عزيزانشان دريافتكننده اولين واكسن ايراني هستند كه تازه وارد مراحل آزمايشي انساني شده است و رسانه ملي آن را تيتر اول خبرهاي خود در تمامي بخشها ميكند و بر سويههاي اعتماد و اميد و توانمندي داخلي و... تاكيد ميكند در واقع پاسخ به كدام مطالبه اجتماعي است؟ پاسخ چيزي نيست جز جلب اعتماد جامعه. اين نداي بياعتمادي است كه مسوولان را وادار به چنين نمايشهايي ميكند همان طور كه در گذشته نه چندان دور نيز همين بياعتمادي بود كه شماره حساب سوپراستارها و سلبريتيها را براي كمك به زلزلهزدگان سرپل ذهاب پر از پول كرد و فرياد نهادهاي متولي مانند هلال احمر و كميته امداد و ياري تمامقد رسانه ملي به آنها در اعلام دايمي شماره حسابهاي اين دو نهاد نه تنها افاقه نكرد بلكه پس از مدتي دستگاه قضايي درصدد پيگيري نحوه هزينهكرد كمكهاي مردمي توسط سلبريتيها برآمد. كوتاه سخن آنكه اعتماد اجتماعي يكي از مهمترين اركان سرمايه اجتماعي است كه به سختي به دست ميآيد و به سختي هم از بين ميرود. اينجاست كه بايد تبريك گفت به مسوولان كه اين كار سخت را طي ساليان اخير با سرعتي روزافزون چنان ماهرانه انجام دادهاند كه جامعه را از بياعتمادي لبريز كردهاند. دست مريزاد؛ سرمايهاي كه با سختيهاي طاقتفرساي يك ملت و با خون صدها هزار انسان جمع شده بود را طوري به باد دادهايد كه انگار نه انگار اصلا اعتمادي در ملت به شما بوده است. فاصله بين فروش فرش زير پا براي كمك به دولت در زلزله رودبار تا پر شدن حساب سلبريتيها و سوپراستارها در زلزله سرپل ذهاب كمتر از 30 سال بود و چه زمان كمي است 30 سال براي از دست رفتن اعتماد يك ملت.