وضعيت پيچيده شونده در شرق
فراتر از اين دو حوزه، شناخت عمومي و تخصصي در كشور از ساير مناطق بسيار ضعيف است. بهرغم تاكيد تبليغاتي بر «جنوب» در عمل توجه چنداني به شناخت جنوب صورت نگرفته است. شناخت عمومي از آسيا عمدتا در آسياي گاندي و مائو مانده است. در حوزه تخصصي، سياست آسيايي ايران دچار فقر نظري است. تسلط فزاينده شبكههاي اجتماعي بر گفتمان سياست خارجي نيز اين فقر را تشديد ميكند. در بروكراسي ديپلماتيك كشور نيز در اين حوزه نه سرمايهگذاريهاي چنداني صورت گرفته و نه رشد چنداني يافته است. در نقطه مقابل شناخت آسياييها از ايران در ساليان اخير دقيق و دقيقتر شده است. چين مجموعهاي از ايرانشناسان را پرورش داده كه در آسيا بينظيرند و به دقت تحولات ايران را پيگيري ميكنند. ژاپن سالهاست در كار ايرانشناسي است و هند توجه بيشتري به شناخت ايران نشان ميدهد. ايرانشناسي در كره جنوبي رو به پيشرفت است. در ايران هنوز شناخت آسياي راهبردي، اقتصادي و فرهنگي اولويت و اهميت نيافته است. حتي در مورد افغانستان و پاكستان نيز تازه كوششهايي براي شناخت علمي آغاز شده است. شناخت دقيق و روزآمد مقدمه كنشگري معطوف به تامين منافع ملي است. اين شناخت از طريق نمايشنامهنويسي در مراكز قارچي/رانتي حاصل نميشود. نظام دانشگاهي كشور بايد در آسياپژوهي نقش اصلي را عهدهدار شود و مورد حمايت قرار گيرد. تنيده شدن فزاينده ايران در شرق بدون شناخت دقيق و روزآمد، تامين منافع ملي را با مشكلات فزايندهاي مواجه خواهد كرد. جهان شرق محور به تدريج در حال پديدار شدن است. ايران به درون اين جهان كشيده شده است. بحث انتخاب شرق بيمعناست، آسيا ضرورت امروز و فرداي سياست خارجي كشور است. تنيده شدن در آسيا بدون نقشه راه آسيايي ميتواند تراژدي روابط ايران و غرب را تكرار كند.