ادامه از صفحه اول
تحولي در آمايش سرزمين
به عنوان ميثاق توسعه استان، پس از طي مراحل بررسي در بين امور بخشي و فرابخشي اين سازمان و سپس كميسيون تخصصي شوراي عالي آمايش سرزمين؛ مبناي راهبري، هدايت و تسريع جريان توسعه استانها بر محور آمايش قرار گرفته است. محورهاي 10 گانهاي كه اسناد آمايش استانها در مدار آنها قرار گرفتهاند عبارتند از:
1) اهداف بنيادين
2) چشمانداز توسعه سرزمين
3) ماموريتهاي توسعهاي استان
4) راهبردهاي سرزميني
5) نقش استان در تقسيم كار ملي و منطقهاي
6) شكلبندي كلان نظام فضايي
7) سياستهاي سرزميني توسعه بخشها
8) تخصصها و اولويتهاي توسعه
9) تصوير سازمان فضايي استان در افق توسعهيافتگي
10) برنامههاي اجرايي
و در انتهاي اين اسناد، نقشههاي سازمان فضايي افق طرح در بخشهاي مختلف پيوست شده است. فرآيند بررسي اسناد آمايش استانها از نيمه دوم سال 1398 و تا سه ماهه اول سال 1399 ادامه و در نهايت تمامي اين اسناد آمايش در كميسيون تخصصي شوراي عالي آمايش سرزمين مورد بحث، بررسي و تاييد قرار گرفت و اكنون منتظرِ تصويب سند ملي آمايش سرزمين و تطابق با اين سند و درنهايت تصويب همه اسناد آمايش استان در شوراي عالي آمايش سرزمين است. لذا به نظر ميرسد ناخودآگاه و حسب اقتضائات زماني، مدلي براي تهيه اسناد استاني و ملي آمايش طراحي شده است كه نوعي برنامهريزي توسعه سرزميني از پايين به بالا توسط استانها و برنامهاي از بالا به پايين توسط سازمان برنامه و بودجه كشور با سند ملي آمايش در حال شكل گرفتن است كه محل اتصال اين دو سند در مقياس ملي و استاني ميتواند مكمل و متمم يكديگر باشند. از يكسو استانها براساس توانمندي، ظرفيت و استعدادهاي انساني و سرزميني خود، آمايش استان را نوشتهاند و از سوي ديگر در سطح ملي، سند ملي آمايش با نگاه به فرصتها و تهديدات بيروني و پتانسيل و ظرفيتهاي دروني كشور، برنامه مديريت ملي سرزمين را نگاشته است. اين پارادايم و روششناسي، بار اولي است كه در كشور رقم ميخورد و اميد است چنانچه با دقت كافي و وافي بند بند اين اسناد تدقيق گردد، بتوان به همنوايي و هماهنگي در مديريت سرزمين دست يافت و براي رسيدن به توسعهاي متوازن و متعادل در يك بازه زماني 25 ساله؛ محروميتها، عدم تعادلها و تعارضها را رفع نمود. لذا نتايج و نشانههايي در كشور مبني بر تحول و پوستاندازي در آمايش سرزمين مشاهده ميشود كه قطعا اين براي پيشرفت و توسعه كشور امري مبارك و ميمون خواهد بود.
هزينه گذار به جامعه بورسي
نبايد انتظار داشت كه شركتهاي بسيار بزرگ بورس يا همان شاخصساز سالي 300 درصد رشد داشته باشند. اين بورس نيست، چراكه حضور در بازار سرمايه بايد دو، سه ساله باشد و نه كوتاهمدت و چند ماهه. بايد خاطرنشان كرد كه هر چند سال يكبار، هيجاني مانند آنچه مشاهده شد، در بازار سرمايه رخ ميدهد. البته منشا و مبدا آن هيجانات نيز عقب افتادن بورس نسبت به ساير بازارهاست. بازار سرمايه در ايران معمولا با يك تاخير زماني از ساير بازارها افزايش قيمت و شاخص خواهد داشت. هر چند افزايش نرخ ارز نيز بر اين هيجانات بيتاثير نبود. انتخاب بورس براي سرمايهگذاري، انتخاب مناسبي است، چراكه ساير بازارها اشباع شده است. در ساير كشورهاي مترقي بازار سرمايهاي به نام خودرو وجود ندارد، چراكه اساسا خودرو كالاي مصرفي است، ولي در كشور چون جايي براي سرمايهگذاري وجود ندارد و البته بسياري نيز بورس را به خوبي نميشناختند، بازارهاي مسكن، خودرو و ارز به بازارهاي سرمايهاي تبديل شدند. حضور بازار سرمايه در سبد سرمايهگذاري خانوادهها به صورت آهسته جا باز كرده و شاهد تغييرات پارادايمي در تفكر افراد نيز هستيم. نبايد فراموش كرد كه در مرحله گذار هستيم و تا كشور مانند ساير اقتصادهاي مترقي، بورسي شود، زمان ميبرد، هزينه هم دارد كه بايد جامعه و افراد بورسي آن را تحمل كنند.