از اسلام تا مسلماني 3
محمد جواد حجتي كرماني
از انقلاب تا انقلابيگري
بينمازي كه آيتالله حائري پيشانياش را بوسيد!
... اين قلم يا بهتر بگويم آن دل و حال و هوايي كه اين قلم را به رفتار واميدارد و با وجود انبوهي از افسردگي و نابساماني روحي و جسمي و فردي و اجتماعي، آن را بر صفحه كاغذ ميكشد... اين قلم گويي در اختيار من نيست و مرا به هر سو ميكشد... من ميخواهم درست و حسابي شرح دهم فرق اسلام واقعي را با اسلامي كه اكنون زبانزد ماست و ما از آن دم ميزنيم و آن را در بوق و كرنا كردهايم و خودمان را منادي و مدافع (حتي منحصر به فرد!) آن ميدانيم و صبح و شام از قرآن و دعا و مناجات، گوش فلك را كر كردهايم و از كثرت تكرار، حتي عاشقان قرآن و دعا و اذان (همچومني را از آنچه به صورت شعار و تكرار درآمده و از معني و محتوا تهي شده است، بيزار كرده است...
و ميخواهم با استدلال و اقامه برهان از سيره و سنت و قرآن بگويم كه اين، آن اسلام راستيني كه پيغمبر و امام و علماي صالح كه جانشينان راستين آنان بودهاند و هستند، نيست كه نيست! حالا كه قلم در اختيار من نيست، پس تا به اصل مطلب بپردازم و برهان عقلي و نقلي بياورم بر تفاوت و حتي تناقضي كه «اسلام»ي كه ما علم كردهايم و از آن دم ميزنيم، با اسلام راستين محمدي(ص) و علوي(ع) - و بگويم اين دو اسلام - از زمين تا آسمان باهم تفاوت دارند!
اما فعلا دست به نقد، يك مورد را از يك عالم عامل متقي فقيد و مجتهد و مسلم يعني مرحوم آيتالله حاج شيخ مرتضي حائري يزدي فرزند مرحوم آيتالله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي (موسس حوزه علميه قم در عصر ما) نقل ميكنم تا به خوانندگان ارجمند - بهخصوص آنان كه به خاطر عملكرد ما با اصل دين مشكل پيدا كردهاند يا اگر مسلمان و حتي نمازخوان و روزهگير هم هستند، ولي روحانيت يا به تعبير درستتر علماي ديني يا در اصطلاح عام «آخوندها» را قبول ندارند و به «دين بدون روحانيت» باور دارند - بگويم كه نه بابا! آنطور هم كه شما يكدست از ما آخوندها رخ برتافتهايد، درست نيست و ماها را با علماي واقعي و راستين دين، همسان نپنداريد... (يكي دو مورد را در مقاله گذشته نوشتم)
حالا بپردازم به آنچه ميخواستم از مرحوم «آقا مرتضي حائري يزدي» (تعبير مصطلح حوزوي ما از مرحوم آيتالله حاج مرتضي حائري) . ميگويند: يكي از اقوام يا آشنايان يا مريدان يزدي مرحوم حاج شيخ، چند روزي در منزل ايشان ميهمان بوده و شب و روز را در آنجا ميگذرانده است. وي اهل نماز نبوده و در اين چند روزه هم نماز نميخوانده. وقتي ميخواسته خداحافظي كند به مرحوم حاج شيخ مرتضي حائري ميگويد: آقا من اهل نماز نبودم و نيستم و نميخواستم رياكاري كنم و به خاطر اينكه بگويم نماز خوانم، در منزل شما نماز بخوانم.
ميدانيد حاج شيخ چه ميكند و به او چه ميگويد؟
- پيشاني او را ميبوسد و از اينكه آدم راستگويي بوده و اهل رياكاري و دروغ و سالوسبازي نبوده، تشكر ميكند.
اين يك مورد از يك عالم و مجتهد مسلم كه به صداقت و راستگويي، بيش از نماز ريايي اهميت ميدهد... اگر راستش را بخواهيد چنين نمازهايي شرك است... آيا بعضي از ما مشركيم؟ تعجب نكنيد! در قرآن تلاوت ميكنيم: «و ما يومن اكثرهم بالله الا و هم مشركون»1
1- حضرات آقايان سيدعلي و سيدمصطفي محققداماد خواهرزادههاي مرحوم آيتالله حاج شيخ مرتضي و نوههاي دختري مرحوم آيتالله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي هستند. والد ماجدشان مرحوم آيتالله حاج سيد محمد محققداماد (داماد مرحوم حاج شيخ عبدالكريم) است.
2- يوسف/ 106