به بهانه ساختمان تئاتر شهر كرمان كه به انجمن هنرهاي نمايشي تحويل داده شد
ديوار كج خصوصيسازي
احسان زيورعالم
خبر آمده كه در كرمان قرار است ساختمان تئاتر شهر كرمان در اختيار انجمن هنرهاي نمايشي قرار گيرد. ساختماني كه متعلق به اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي بود و براي مدتي محل استقرار كانونهاي هنر كرمان ميشود، در يك دوره خاص تبديل به كانون مساجد ميشود اما با تغيير دولت كانونهاي هنر احيا ميشود. با اُفت كانونهاي هنر در كرمان، بناي مذكور به پيشنهاد اداره كل هنرهاي نمايشي به سمت تبديل شدن به تئاتر شهر كرمان پيش ميرود تا جاييكه قادر آشنا، مدير كل هنرهاي نمايشي عازم كرمان ميشود تا به نوعي گشايش و انتقال سالن را رقم زند. هرچند تئاتر شهر كرمان هنوز آماده بهرهبرداري كامل نيست. با اين حال آنچه بيش از همه توجهات را به خود جلب ميكند دو نكته است. نخست احياي جريان توليد تئاتر شهر كه در دوران نخست قادر آشنا در اداره كل هنرهاي نمايشي رقم ميخورد. شهرهايي چون همدان و كرمانشاه در همين مسير صاحب مكاني به نام تئاتر شهر ميشوند. به نظر ميرسيد اين رويهاي پسنديده براي ترويج تئاتر و داشتن فضايي مختص به تئاتر است اما واقعيت آن است براي توليد تئاترشهرها سالن تازهاي ساخته نميشد. فضاهايي كه به هيچوجه براي تئاتر طراحي نشده بودند ناگهان تبديل به سالن تئاتر ميشدند. نمونه قابلتاملش همدان است. شهري كه هر سال براي جشنواره تئاتر كودكش بودجهاي برابر با احداث يك سالن تئاتر مصرف ميكند و هنوز يك سالن استاندارد تئاتر ندارد اما تا دلتان بخواهد آمفيتئاترهاي غولپيكر بدون كاربرد دارد.نكته دوم اين رويداد انتقال و بازگرداندن تئاتر شهرهاست. تا پيش از اين بخشي از تئاتر شهرها به بخش خصوصي واگذار شده بود، بخش خصوصي كه هيچ تخصصي در حوزه سالنداري نداشت و صرفا به سبب مناسبات موفق به گرفتن سالنها ميشد. فاجعه اما از همين نقطه رقم ميخورد. براي مثال در مورد تئاتر شهر كرمانشاه، تنها چند روز پس از پيروزي دولت دوم حسن روحاني، تئاتر شهر كرمانشاه با وجود تمام مخالفتهاي هنرمندان به بخش خصوصي واگذار ميشود. نتيجه كار هم قابل توجه است، مدير وقت اعلام كرد انجمن هنرهاي نمايشي هم ميتواند در مناقصه شركت كند اما انجمن هنرهاي نمايشي پولي براي پيروزي در مناقصه نداشت.
انجمن به ظاهر خصوصي نمايش
همهچيز به گذشته بازميگردد. زمانيكه حسين پارسايي و اعوان و انصارش با اتكا به ابلاغيه اصل 44 قانون اساسي تصميم ميگيرند عنوان خصوصيسازي را در تئاتر مطرح كنند. كاري كه در سينما كسي جراتش را نداشت. به نظر ميرسيد تئاتر قرار است موش آزمايشگاهي چيزي شود كه درباره آيندهاش تحقيقي نشده بود. يك واحه و سراب به اسم خصوصيسازي مطرح ميشود، بدون آنكه به درستي گفته شود خصوصيسازي چيست و اساسا ابلاغيه آيا چنين اجازهاي در حوزه فرهنگ و هنر به دولت ميدهد يا خير. اين روزها با خواندن ابلاغيه سال 1387 ميتوان دريافت كه خصوصيسازي تئاتر چندان در چارچوب آن نبوده است.با اين حال در دستگاه دولتي خصوصيسازي چندان هم راحت نبود. دولت نميتوانست از داشتههاي خودش دست بكشد. پس راه مناسب براي اين مهم توليد يك بخش خصوصي صوري بود. پيشتر حسين مسافرآستانه، سعيد كشنفلاح و محمدعلي خبري موسسهاي با عنوان انجمن هنرهاي نمايشي تاسيس كرده بودند. موسسهاي كه قرار بود جايگزين انجمن نمايش منحل شده باشد. هر سه موسس كارمند دولت و از بدنه مديريتي تئاتر به حساب ميآمدند. در واقع آنان اشخاص حقوقي بودند تا حقيقي. با اين حال لباس به تن كرده انجمن خصوصي بود اما مطالعه فرآيند چند ساله انجمن نشان ميدهد كه اين انجمن تنها ظاهر خصوصي دارد. براي مثال در انتخاب مديرعامل تازهاش اين قادر آشنا و مجتبي حسيني بودند كه حكم صادر كردهاند. در حالي كه در اساسنامه انتخاب مديرعامل به هيات مديره تنفيذ شده است. با اين وجود هياتمديره انجمن نيز جالب توجه است. با مرگ سعيد كشن فلاح، اين حميد قبادي، مشاور مجتبي حسيني بود كه با خريد سهم آن مرحوم وارد هيات موسس ميشود. دقت كنيد اين بار هم يك شخص حقوقي جايگزين شده است. در هياتمديره نام مدير روابط عمومي معاونت هنري هم ديده ميشود تا قطعات پازل دولتي بودن انجمن بيش از پيش ظاهر شود.
شكست خصوصيسازي به كام انجمن نمايش
در مسير خصوصيسازي سالنهاي تئاتر در شهرستانها پيش از اين خبرهاي بد زياد شنيدهايم. نمونهاش اصفهان و مجموعه فرشچيان است. بنايي كه قرار بود مظهر فرهنگ و هنر اصفهان باشد در انقياد بخش خصوصي به هر چيزي بدل ميشود جز مركز فرهنگي. در مورد كرمانشاه نيز حواشي كم نبوده است. در شهرهايي چون اهواز و تبريز نيز وضعيت به همين منوال بوده است. البته در تبريز داستان كمي متفاوت است. بناي تاريخي تئاتر تربيت با روشهاي غيراصولي در اداره كل استان داد همه را در ميآورد. اگرچه محمدپور، مديركل متوفي استان آذربايجان شرقي عمرش به دنيا نبود تا نتيجه آن همه جنجال را ببيند. اما انتخاب انجمنهاي هنرهاي نمايشي به عنوان متولي سالنها هم رويكرد موفقي نبوده است. در تابستان 1397، حجتالاسلام رحيم جعفري، مدير كل وقت ارشاد كرمانشاه در پاسخ به اين پرسش كه تئاتر شهر كرمانشاه، ماهيتا بر اساس ايجاد فضاي اختصاصي براي رشد و تعالي هنرمندان اين عرصه در كرمانشاه ايجاد شده است، ميگويد «كاركرد اصلي تئاتر شهر كرمانشاه با رويكرد اقتصادي به وجود آمد و اين بدين معنا نبوده كه تئاتر شهر براي تئاتريان باشد.» آمدن واژه خصوصي و خصوصيسازي اين توهم را براي دستگاه دولتي پديد ميآورد كه خصوصيسازي يعني رساندن مقادير سرمايه براي دولت است. البته دوستان در وزارت فرهنگ بر اين مساله تعمقي نداشته كه پيش از خصوصيسازي درآمد تئاتر چقدر بوده و پس از آن چقدر. بخش خصوصي ميتواند عامل پرداخت پول توجيبيهاي دولت باشد اما نتيجه كار هم مشخص ميشود. سالن تئاتر به چيز ديگري بدل ميشود تا هزينههايش به دست آيد؛ رويهاي كه در موزههاي هنرهاي معاصر آبادان و اهواز نيز شاهدش بوديم. تبديل كردن مكان فرهنگي به كبابي و فلافلي. چرا كه به قول مدير كل ارشاد كرمانشاه تئاتر شهر براي رويكرد اقتصادي است.»
چه بلايي بر سر كرمان ميآيد؟
با اين توصيف چه بلايي بر سر كرمان خواهد آمد؟ پاسخ دشوار است. ابتدا بايد ديد تفاهمنامه اداره كل هنرهاي نمايشي و اداره كل ارشاد كرمان چه مفادي دارد. همهچيز به يك خبر ساده ختم ميشود. با اين وجود متن خبر گواه بر اين دارد كه تئاتر شهرهاي ديگر نيز زير مجموعه انجمن هنرهاي نمايشي ميشوند. اما در اينجا رويداد جذابي رخ ميدهد. با سپردن تئاتر شهرها به انجمنهاي استاني يا شهرستاني، در واقع قدرتي به انجمن مادر تنفيذ ميشود و به سبب وابستگي انجمن استاني به تهران، اين تهران است كه سكان مديريت سالنها را برعهده ميگيرد. يك نهاد صوري خصوصي، با تفاهمنامه مدير دولتي، يكشبه ره صدساله را طي ميكند. اين در حالي است كه ساختار انجمنها در شهرستانها با تهران متفاوت است. مدير انجمن استاني يا شهرستاني در يك انتخابات برگزيده ميشود. در هر استان اين هنرمندانند كه مدير انجمن را برميگزينند اما مدير انجمن مادر را نه مديران سراسر كشور كه دولت انتخاب ميكند. اين انتخاب موجب اختلافات بسياري در مديريت بودجه ميشود. نمونه جالب توجهش را در تخصيص بودجه سال 1398 ديديم. ارقامي كه جز عرق شرم بر پيشاني چيز ديگري به همراه ندارد. حالا كمي با واقعيت انجمن نزديك ميشويم. دولتي كه بر طبل خصوصيسازي ميكوبيد، حالا در قامت خصوصيسازي صاحب مايملك سابق ميشود. اگر مديرعاملي در انجمن قصد تخطي از اين موضوع را داشته باشد به حكم معاون هنري كرسي خود را از دست ميدهد. پس با يك وضعيت غريب روبروييم. اينكه در نهايت خصوصيسازي خوب است يا خير. موفق است يا خير. اينكه انجمن متعلق به دولت است يا بخش خصوصي. اينكه مديرش را درون انجمن برميگزينند يا طبق دستوري از بالا. پاسخ را مبهم فرض ميكنيم و خيال كنيم جوابش را نميدانيم. تنها اينكه ابلاغيه اصل 44 بندهاي بسياري داشت كه همه را ناديده گرفتند و همين موضوع شرط كافي براي شكست تئاتر شهر كرمان.