آيا همه چيز به جو بايدن بستگي دارد؟
جايگاه امريكا در جهان، پايينتر از هميشه
جوزف ناي
ششم ژانويه 2021 را ميتوان مثل 7 دسامبر 1941 (روز حمله ژاپن به پرل هاربر) يك روز شوم دانست اما در عين حال ميشود آن را به عنوان نقطه عطفي در تاريخ ثبت كرد كه در آن ترامپيسم به اوج خود رسيد و برخي سياستمداران بالاخره مسووليت عواقب سخنان خود را بر عهده گرفتند. دونالد ترامپ در سالهاي رياستجمهوري خود نسبت به قدرت نرم امريكا مهربان نبود، منظور از قدرت نرم توانايي تاثيرگذاري بر ديگران از طريق جذب آنهاست نه اينكه كسي وادار به انجام چنين كاري باشد يا در ازاي آن پولي پرداخت شود. نظرسنجيهاي انجام شده پس از سال 2017 همگي نشان از كاهش محبوبيت امريكا در ميان ساير كشورهاي جهان دارند و اين روند سال گذشته با بيكفايتي ترامپ در مقابله با ويروس كرونا در امريكا تشديد شده است. اكنون نيز سال جديد را با شوك حمله گروهي از اوباش به پايتخت آغاز كرديم. در حالي كه سناتور جاش هاولي با مشت گرهكرده از طرفداران ترامپ حمايت ميكرد، سناتور جمهوريخواه ديگري به نام بن سس منتقدانه گفت:«امروز بزرگترين نماد حكومت مستقل جهان در حالي مورد حمله قرار گرفت كه رهبر آن از ترس پشت ميز خود پنهان شده بود و در توييتر، معاون اول خود را به خاطر انجام وظيفهاش مواخذه ميكرد.» متحدانمان و ديگر كشورها پس از شنيدن چنين اتفاقي شوكه شدهاند. آيا ممكن است قدرت نرم و جايگاه ما پس از اين ضربات دوباره احيا شود؟ما پيشتر اين كار را انجام دادهايم.كشور ما داراي مشكلات جدي است اما توانايي مقاومت و اصلاحات را نيز دارد؛ اصلاحاتي كه در گذشته ما را نجات دادهاند. در دهه 60 ميلادي شهرهايمان به خاطر اعتراضات نژادي به آشوب كشيده شد و ما غرق در اعتراضات جنگ ويتنام بوديم. بمبهاي زيادي در دانشگاهها و ساختمانهاي دولتي منفجر شد.گارد ملي دانشجويان را در ايالت كنت كشت. ما شاهد ترور مارتين لوتركينگ و رابرت كندي بوديم و پس از عوامفريبيهايي مانند داستان جورج والاس شعلههاي خشم برافروخته شدند. اما با وجود همه اينها طي يك دهه با اعمال اصلاحاتي در كنگره امريكا و به كمك صداقت جرالد فورد، سياستهاي حقوق بشري جيمي كارتر و خوشبيني رونالد ريگان توانستيم محبوبيت خود در جهان را بازيابي كنيم. علاوه بر اين حتي زماني كه جمعيت زيادي از مردم در خيابانهاي سرتاسر جهان نسبت به سياستهاي امريكا در ويتنام اعتراض ميكردند، بيش از آنكه سرود كمونيستي «انترناسيونال» را بخوانند، ترانه «ما بر آن غلبه ميكنيم» مارتين لوتركينگ را سر ميدادند. سرودي نشات گرفته از جنبش اعتراضي حقوق مدني كه نشان ميداد امريكا براي محبوبيت در جهان به سياست دولت خود نياز ندارد بلكه بيشتر نيازمند جامعه مدني و توانايي در انتقاد از خود و ايجاد اصلاحات است. در اين صورت شايد بتوان آن را «ابر قدرت نرم» ناميد. قدرت نرم يك كشور در درجه اول از 3 منبع به دست ميآيد: فرهنگ آن كشور(وقتي براي ديگران جذاب باشد)؛ ارزشهاي سياسي آن مانند دموكراسي و حقوق بشر (وقتي مطابق با آنها عمل ميكند) و سياستهاي آن (وقتي مشروع به نظر برسند). نحوه رفتار يك دولت در داخل(مثلا حمايت از آزادي مطبوعات و حق اعتراض)، در نهادهاي بينالمللي(مشاوره با ديگر كشورها و چندجانبهگرايي) همچنين در سياست خارجي (گسترش همكاريها و حقوق بشر) همگي مواردي هستند كه ميتوانند موجب محبوبيت در ميان ساير كشورها شوند. اتفاقاتي نظير آنچه كه چهارشنبه گذشته رخ داد بسيار وحشتناكند اما ميتوان خود را از شر آنها نجات داد. بر خلاف قدرت سخت و سرمايههاي مرتبط با آن مثل نيروهاي مسلح، امريكا از منابعي بهره ميبرد كه تحت عنوان قدرت نرم دستهبندي ميشوند. اين منابع جداي از حكومت و دولت امريكا هستند و ميتوانند ديگران را صرف نظر از بحثهاي سياسي به كشور ما جذب كنند. فيلمهاي هاليوودي كه زنان مستقل يا اقليتهاي معترض را به تصوير ميكشند، ميتوانند توجه ديگران را به خود جلب كنند. مطبوعات متنوع و آزاد همچنين امور خيريه بنيادهاي امريكايي و آزادي تحقيق در دانشگاههاي ايالات متحده نيز همين كار را انجام ميدهند. شركتها، دانشگاهها، بنيادها، كليساها و جنبشهاي اعتراضي هر يك به اندازه خود قدرت نرم ايجاد ميكنند، قدرتي كه ميتواند ديدگاه ديگر كشورها را نسبت به ما بهتر كند. در واقع اعتراضات مسالمتآميز ميتواند براي ما قدرت نرم توليد كند. البته اعتراض مردمي كه در پايتخت گرد هم آمدند مسالمتآميز نبود و تصويري نگران كننده از روش دو قطبيسازي سياسي ترامپ ارايه ميداد اما به هر شكل كودتا نبود.
طي دو دهه گذشته شاهد افزايش چند دستگي سياسي بوديم و ديديم كه ترامپ براي به دست گرفتن كنترل حزب جمهوريخواه از پوپوليسم بوميگرا به عنوان سلاحي سياسي سوءاستفاده كرد. بسياري از سناتورها و اعضاي كنگره از سوي هواداران ترامپ تهديد به ايجاد مشكلاتي در مسير شغليشان شدند. برخي هنوز هم در همين وضعيتند. اما در سيستم فدرال ما اين مقامات محلي بودند كه در شرايط اضطراري شيوع ويروس كرونا توانستند انتخابات را به سرانجام برسانند. فرهنگ سياسي دموكراتيك ما قهرمانان زيادي به وجود آورد كه در برابر تلاشهاي ترامپ براي ترساندن آنها و رساندن او به هدفش يعني تغيير آرا ايستادگي كردند. البته اين بدان معنا نيست كه همه چيز در دموكراسي امريكا خوب پيش ميرود.ترامپ هنجارهاي دموكراتيك زيادي را از بين برده كه بايد بازسازي شوند. جو بايدن رييسجمهور منتخب امريكا تاكنون تلاش كرده در ميان مردم آرامش ايجاد كند. اگرچه هنوز براي نظر قطعي خيلي زود است اما اگر او بتواند همهگيري كرونا را فرو بنشاند، اقتصاد را احيا كند و فضاي سياسي به وجود آورد كه شرايط دوقطبي كنوني در آن به حداقل برسد، ممكن است به جاي اينكه شاهد آغاز يك دوره سياسي خطرناك باشيم، بتوانيم مرگ آن را به تماشا بنشينيم. در اين صورت انعطافپذيري و سرسختي امريكا بار ديگر منجر به بازيابي جايگاه اين كشور در جهان خواهد شد.
منبع: «نشنال اينترست»
ترجمه: هديه عابدي