• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4844 -
  • ۱۳۹۹ سه شنبه ۳۰ دي

معناي رضايت از ديروز تا امروز

ابراهيم عمران

هفته قبل يكي از روزنامه‌ها تيتري زده بود كه حقوق مديران دولتي ۵۰ ميليون تومان و كارگران دو ميليون و هشتصدهزار تومان  است. چگونه مي‌توان اين شكاف را باور كرد و به چه طريق مي‌شود آن را به نفع كم‌درآمدان اقتصادي برطرف  كرد. سال‌ها پيش خبرنگاري به كارخانه‌اي مي‌رود و از مدير عامل آن مي‌پرسد چقدر درآمد دارد و در جواب مي‌شنود ۴۰۰ هزار تومن در ماه؛ اين عدد در آن زمان رقم قابل توجه و قبولي بود و پرسش ديگر خبرنگار اين بود كه آيا راضي هستي كه در جواب مي‌شنود نه. سراغ كارگري مي‌رود و از او ميزان دريافتي ماهانه‌اش را جويا مي‌شود. كارگر مي‌گويد ماهي ۳۰ هزار تومن درآمد اوست. خبرنگار همان پرسش رضايت را مي‌پرسد و مي‌شنود كه خدا بركت. خبرنگار مات و مبهوت اين جواب‌ها مي‌ماند.  به مدير كارخانه مراجعه مي‌كند و جواب كارگر را به اطلاع او مي‌رساند و از او مي‌پرسد كه شما با ماهي چهارصد هزار تومن كه آرزوي خيلي‌هاست؛ رضايت قلبي نداريد ولي آن كارگر با رقمي بسيار كمتر بر عكس‌ مي‌انديشد، چرا چنين  است؟ جواب مدير اين است: من مي‌خواهم زندگي كنم و آن كارگر مي‌خواهد نميرد، تفاوت در نوع نگاه‌مان به زندگي و مواهب آن است. آن كارگر آنقدر كم گرفته كه عادت كرده به آن ولي من مي‌خواهم زندگي به معناي اخص، برايم تجلي يابد. خبرنگار پرسيد معناي اخص زندگي چيست؟ مدير جواب مي‌دهد اينكه هر چيزي در ذهنت باشد قادر به برآورده شدن آن باشي.  صحبت خبرنگار و مدير كه به پايان رسيد؛ آنچه خبرنگار را اذيت مي‌كرد، اين بود كه حرف هر دو طرف، به نوعي درست است و حدوسطي نمي‌تواند در اين ميان باشد. ولي اين اجازه را به خود نداد كه تفكر كند اگر آن كارگر هم روزي به چنين تفكري رسد؛ چاره چيست؟ البته كه درماني متصور نيست. آن كارگر در آن دهه كه خيلي از خواسته‌ها بروز عيني نداشت و بسان امروز همه امور عيان نبود؛ به نوعي در ندانستن خويش غرق بود. اكنون اما با گسترش همه پارامتر و المان‌هاي زندگي؛ دانش خواستن و بهتر زيستن، براي همگان در دسترس است، چگونه مي‌توان از آن كارگر انتظار داشت، همان‌گونه فكر كند و اگر چنين نينديشد هم، طغيان ذهني آرامشي براي او باقي نمي‌گذارد. ديگر هم تيتر هيچ روزنامه‌اي حساسيت برنمي‌انگيزد. آن هم اختلافي چهل و شش، هفت ميليوني. مدير اين روزگار با تعاريف آن مدير قبلي، به دنبال زندگي است با همه مواهبش  و كارگر اين دوران هم رضايت ندارد و اگر هم بخواهد فريادي برآورد؛ آنچه به سرانجام نخواهد رسيد پيگيري‌هايش است و موارد ناگفته ديگر... .

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها