اقدامهاي ترامپ واجد آثار سوء حقوقي و ناهنجاريهاي سياسي و ديپلماتيك بود
پايان عصيان
مهرداد پشنگپور
حدود ساعت هشت و نيم صبح روز بيستم ژانويه سال ٢٠٢١ به وقت شرق امريكا رييسجمهور ايالات متحده امريكا پس از سالها عصيان و روزهاي بسيار جنجالي، سوار بر «Marine one» (هليكوپتر اختصاصي) روساي جمهور ايالات متحده كه در حياط كاخ سفيد منتظر او و همسرش بود، شد و برخلاف آنچه در روز ششم ژانويه وعده داده بود كه كاخ سفيد را محال است تحويل كسي بدهد، محل اقامت رياستجمهوري را ترك كرد.
ترامپ در واپسين لحظات و آخرين نطق خود به عنوان رييسجمهور ايالات متحده امريكا، وعده داد به زودي به گونهاي برخواهد گشت! اظهار تمايل او به بازگشت اما خيلي عجيب نبود، بلكه نكته شگفتآور اين بود كه آيا او بالاخره از قدرت تمام و كمال دست خواهد كشيد و به رسم معهود سابقان خود به فعاليتهاي خيريه و عامالمنفعه مشغول خواهد شد؟! دونالد ترامپ وعده داد بازميگردد و اين وعده بيترديد، بيارتباط با وجود بيش از هفتاد ميليون نفر رايدهنده او كه ادعا دارد الزاما طرفدارش هستند، نيست.
به نظر ميرسد جنجال به ظاهر افروخته ترامپ بيشتر شبيه يك آتش زير خاكستر باشد و اين آتش حداقل در مورد او ميتواند با تكميل فرآيند استيضاحش در مجلس سنا براي هميشه خاموش شود والا او بلانسبت ققنوس، از خاكستر خويش برخواهد خاست!
ترامپ از روز نخست آمدنش هياهو به پا كرد، حتي قبل از آنكه به اتاق بيضي راه پيدا كند. رقيبان خودش را متهم كه نه محكوم كرد، شوهاي تلويزيوني پر سر و صدا برگزار كرد و هر فرمان و دستورش را با آب و تاب به رخ همگان كشيد. چنانكه حتي به وقت رفتنش هم از وزارت دفاع رژه مفصل درخواست كرد! اما با شليك گلولههاي توپ بدرقه شد؛ شليكهايي كه نشانه قيل و قال بيرون او بود و احتمالا هست!
ترامپ چنان هيجان طرفدارانش را در اقصا نقاط دنيا برانگيخته كرد كه حاميانش او را مسيح موعود تلقي كردند؛ ادعايي كه در ايران هم نه تنها طرفدار بلكه تئوريسين پيدا كرد. طرفداراني كه ماه و انجم و فلك، رمل و اسطرلاب و كهكشان را به ميانه آوردند تا ثابت كنند او نظر كرده است و پاياني ندارد! تمام اينها فقط ادعا بود و هست، نه بنيان عقلي داشت، نه خواستگاه حقوقي و نه مبناي علمي و حتي قرابتي هر چند بعيد، با عرصه عمل در هنگامه تضارب و تعارض منافع ملي كه لازمهاي جز عقل و منطق در مناسبات بينالمللي را ايجاب نميكند!
او چهار سال تمام تاخت، بيمحابا و سراسيمه؛ سرانجام تا جايي پيش رفت كه فرمان شورش عليه تمامت حاكميتي داد كه تحت فرمان و حكمراني خودش بود.
تكذيب كرد و انكار، حتي برائت جست اما ديرهنگام بود، آنقدر كه همحزبيهاي خودش هم از عصيان او به تنگ آمدند و بر او تاختند، براي همين ده نماينده مجلس نمايندگان با حزب رقيب همداستان شدند و رهبر اكثريت جمهوري سنا (در زمان شورش ترامپ، از روز بيستم ژانويه اكثريت سنا دراختيار حزب دموكرات قرار گرفت) سنا هم تا اينجاي كار گويي بيميل نيست اين فرزند ناخلف حزب خود را به منظور اعاده اعتبار براي هميشه طرد كند. او نيز از اين فضاحت رنجور است و گويا ناگزير از نفي ولد اين فرزند ناخلف نيست. زمامداري چهار ساله ترامپ با هر معيار و محكي نامتعارف بود. قواعد بازي بينالمللي را بههم ريخت و اصول مسلم حقوقي- بينالمللي را نه تنها انكار كه آشكارا به مخالفت آنها برخاست و صرفا بنابر اراده خود عمل كرد. اينگونه فقط مردم و سياست تحت حكومت خود را به قرون و اعصار قبل بازنگرداند بلكه نظم موجود و حاكم در عرصه روابط بينالملل را كه بيش از گذشته و بهتر از قبل در حال جا نمايي خود بود را آشفته كرد.
تمام آنچه او مرتكب شد هم واجد آثار سوء حقوقي و هم ناهجاريهاي سياسي و ديپلماتيك بود. اين نابساماني از روز سوم نوامبر سال 2020 (موعدانتخابات) شروع و ادامه يافت و در روز ششم ژانويه كه قرار بود مجمع برگزينندگان نتيجه انتخابات سوم نوامبر سال قبل ميلادي را تاييد كنند، با شورش متاثر از دعوت رييسجمهور سابق ايالات متحده امريكا به اوج رسيد و با اظهارات او هنگام ترك واشنگتن در پايگاه شكاري اندروز ادامه پيدا كرد.
آثار حقوقي اقدامات ترامپ
حقوق بينالملل به عنوان شاخهاي از علم پيچيده حقوق، نو پا و در حال تكوين و تدوين است. كميسيون حقوق بينالملل سازمان ملل متحد از جمله نهادهاي بينالمللي موثر براي تدوين اين علم مفيد و موثر است.
كميسيون حقوق بينالملل اما تنها نهاد موثر و موجود در نظام بينالمللي براي اين مهم نيست بلكه بسياري از تابعان حقوق بينالملل با اعمال و اقدامات خود در مسير تكوين و نهادينه كردن حقوق بينالملل هستند. قراردادها و معاهدات بينالمللي در اين زمينه نقش بسيار فعال و برجستهاي دارند. تمام اين تلاشها براي اين منظور است كه حقوق بينالملل و قواعد آن براي برقراري نظم در تعاملات بينالمللي ضروري است. دنياي كنوني بهرغم تمام نابسامانيها بر اين فهم فائق آمده كه بدون وجود مقررات حقوقي نميتوان خير و سعادت نوع بشر را فراهم آورد. هدفي كه در سال ١٩٤٥ با تاسيس سازمان ملل متحد عينيت يافت.
بهرغم اين، پس از گذشت قريب يك قرن (٩٣سال) از ١٩٢٨ كه وزراي امور خارجه فرانسه و ايالات متحده امريكا (بريان- كلوگ) به موجب معاهدهاي تحت همين نام توسل به زور را در روابط بين كشورها مذموم و ممنوع اعلام كردند و متعاقب آن مقررات منشور ملل متحد عدم توسل به زور را در روابط بين اعضا، تقنين و تا حد امكان تضمين كرد، شخصي زمام امور مدعيترين كشور جهان را به دست گرفت كه بدون رعايت تشريفات قانوني از توافقات بينالمللي خارج شد، بسان رويه حاكمان قرون گذشته ارادهاش را بر منافع بشريت ترجيح داد و با داعيه تامين منافع ملي، منفعت بينالمللي را به خطر انداخت و در نهايت هر اقدامي كه مغاير با اصول اوليه انساني بود را تحت لواي شعار؛ «امريكا نخست» را عليه نوع بشر و اصول و استانداردهاي آمره حقوق بينالملل، عليه جهانيان روا داشت. در سرزمين كشوري، بدون اذن و اجازه با نقض اصول برجسته منشور ملل متحد داير بر اصل منع مداخله و عدم تجاوز و احترام به حاكميت و استقلال هر عضو منشور ملل متحد، نيروي رسمي كشور ديگري را ترور كرد، در عين حال مقابل مثله كردن شهروند كشور (روزنامهنگار، خاشقچي) ديگر در قلمرو يك عضو ديگر سكوت كرد و تمام اينها را با بلوكه كردن بيش از دويست ميليارد دلار از سرمايه مردم رنج كشيده ليبي به سر انجام رساند و در عين حال وزارت امور خارجهاش مدعيترين نهاد دولتي براي اجرا و پاسداشت حقوق بشر در ساير كشورها بود.
هر تفسير محدودي كه از قواعد حقوقي به ميان آيد؛ تمام آنچه رييسجمهور سابق ايالات متحده امريكا انجام داد، تجاوز آشكار به اصول اوليه اخلاقي و قواعد مسلم حقوق بينالملل است.
ترامپ بيمحابا و درنهايت وقاحت در اوج گستاخي، اخلاق را در هم نورديد و انسانيت را انكار كرد در حالي كه او و يارانش ادعاي بيبديل دموكراسي داشتند و بياعتنا به همه ساز و كارهاي دموكراتيك كشور تحت فرمانروايياش، تمام اعتبار چند ساله آزاديخواهي كشورش را به تاراج داد.
حقوق بينالملل هر چند به نسبت گذشته حداقل در برخي موارد و در حدود بعضي معاهدات و سازمانهاي بينالمللي واجد ضمانت اجرا شده است ليكن هنوز مانند نظام حقوق داخلي از ساز و كار كافي براي تعقيب، پيگرد و مجازات ناقضان اصول حقوق بينالملل و متعرضان به اعتبار و كرامت ذاتي نوع بشر بهرهمند نيست اما نه به اين معنا كه هرج و مرجطلبان در اجرا اراده و منويات خود مطلقالعنان هستند. استيضاح پيش آمده براي ترامپ شاهد صادقي براي اين ادعاست.
رييسجمهور بد عهد سابق ايالات متحده امريكا بيترديد براي آنچه عليه نظام بينالملل انجام داد واجد مسووليت حقوقي- بينالمللي است و اينكه امكان مجازات خاطي به گونهاي كه به سزاي عملش برسد وجود ندارد موجبي نيست براي اينكه از تلاش براي تمهيد زمينههاي لازم غفلت كرد. همين اصل، تحريم مقامات ايالات متحده امريكا مانند ترامپ يا وزراي امور خارجه ايالات متحده را توجيه ميكند.
تبعات سياسي و ديپلماتيك اعمال ترامپ
صرفنظر از اينكه خوب است يا بد، تعاملات جهاني و بينالمللي مبتني بر قواعد و اصولي است كه بدون ملاحظه آنها نميتوان از مناسبات حاكم بر روابط بين كشورها انتظار خير و مصلحت داشت.
رعايت احترام، برابري آرا در صحن مجامع عمومي سازمانهاي بينالمللي علاوه بر آثار حقوقي واجد تبعات سياسي و ديپلماتيك هست. رخدادهاي گوناگون بينالمللي بين كشورهاي جهان كه موجبي براي حضور دونالد ترامپ بود همواره حواشي گوناگوني همراه داشت. رعايت آداب و ملاحظات تشريفات كه ركن اساسي امور ديپلماتيك است، تا مواجهه او با همتايان، هميشه مسالهساز بود. رفتار او اما فقط معطوف به كردار و عادتهاي ارباب و رعيتمآبانه نبود، او جهان را تيول و طفيلي خود ميدانست!
بدون هيچ منطقي جز اراده آزادي كه براي خودش متصور بود، حكم ميراند؛ ديدار ميكرد و حتي مكرر خلاف تمام عرفهاي ديپلماتيك كه البته مصاديق آن در مرئي و منظر خلق قرار دارد رفتار ميكرد.
ترامپ نظمي كه به زحمت، خلال سالها در روابط بينالملل پديدار شده بود را عمدا ناديده ميگرفت و در محدوده سرزمينياش گستاخانه بر ديگر صاحبمنصبان ميتاخت.
ديده شدن براي او اولويت داشت و به نظر اين مهمترين و برجستهترين اولويت او بود كه باعث شد به هيچ هنجاري در مناسبات بينالمللي آنگونه كه شايسته است پايبند نباشد. حاصل اين تعرضهاي آشكار در نخستين مرحله قرباني شدن اخلاق و دموكراسي بود. اموري كه دولتش همواره آن را دغدغه روزمره خود ميدانست.
شايد بتوان بدون هيچ مسامحهاي بزرگترين لطمه زمامداري ترامپ را لطمه به دموكراسي دانست. لطمهاي كه او تا آخرين روز زمامدارياش حتي بر كشور خودش هم تحميل كرد.
اقداماتي مانند تغيير سفارت به قدس (اورشليم)، تلاش براي برقراري، حفظ و تحكيم ارتباط با كشورهايي كه نظام سياسي حاكم بر ايالات متحده امريكا مباني حاكم بر حكمراني آنها را مغاير با اصول اساسي خود ميداند، از جمله برجستهترين اموري بودند كه در عرصه سياست بينالملل موحب شكاف عميق بين اين كشور با همپيمانانش شد.
ترامپ باور داشت او معيار است و هر آنچه او بپسندد بايد موردپسند سايرين هم باشد در غير اينصورت تمام آن از نظر وي مذموم و مردود است. خروج از شوراي حقوق بشر و سازمان جهاني بهداشت، آنهم در شرايط پاندميك كه ضرورت حقوقي و قانوني براي همكاري بينالمللي وجود دارد، كاملا مبتني بر همين نگرش عصيانگر او بود.
بيترديد آثار زخمهاي ايجاد شده بر پيكر دنيا به اين زودي التيام نمييابد اما به نظر ميرسد جهانيان بايد چشمهايشان را بشويند و طور ديگري ببينند. طالبان قدرت با سوءاستفاده از نفوذ رسانه، فريب ميدهند و براي خود دنبالهرو و رهرو جمع ميكنند و اينگونه هم دموكراسي را فريب ميدهند و هم مانع از سعادت بشر ميشوند. ترامپ اين حقيقت را براي همه عيان كرد كه در جهان ملتهب كنوني ميتوان دموكراسي را براي استبداد و استعمار وسيله كرد. ميشود هر فرصتي را به تهديد حداكثري تبديل كرد براي همين در روابط بينالملل پيروز تابعي است كه مبتني بر اصول، بيشترين منافع را متناسب با شرايط تحصيل و اگر از فرصتي منفعت نميبرد يا نميتواند، آن را به هيچ روي به تهديد بدل نكند!
بيترديد آثار زخمهاي ايجاد شده بر پيكر دنيا به اين زودي التيام نمييابد اما به نظر ميرسد جهانيان بايد چشمهايشان را بشويند و طور ديگري ببينند. طالبان قدرت با سوءاستفاده از نفوذ رسانه، فريب ميدهند و براي خود دنبالهرو و رهرو جمع ميكنند و اينگونه هم دموكراسي را فريب ميدهند و هم مانع از سعادت بشر ميشوند. ترامپ اين حقيقت را براي همه عيان كرد كه در جهان ملتهب كنوني ميتوان دموكراسي را براي استبداد و استعمار وسيله كرد. ميشود هر فرصتي را به تهديد حداكثري تبديل كرد براي همين در روابط بينالملل پيروز تابعي است كه مبتني بر اصول، بيشترين منافع را متناسب با شرايط تحصيل و اگر از فرصتي منفعت نميبرد يا نميتواند، آن را به هيچ روي به تهديد بدل نكند!