چرا امريكا بايد روابط خود با جنوب قفقاز را بهبود بخشد؟
لزوم توازن بخشي به رابطه با باكو و ايروان
مترجم: هديه عابدي
دولت جو بايدن، رييسجمهور امريكا بايد از تمايل سنتي امريكا و فرانسه به ارمنستان فاصله بگيرد و موضع متوازنتري بين باكو و ايروان اتخاذ كند.
تاراس كوزيو، استاد علوم سياسي دانشگاه ملي كييف و عضو غيرمقيم موسسه سياست خارجي دانشگاه جان هاپكينز در مقالهاي كه پايگاه خبري تحليلي نشنال اينترست منتشر كرده، نوشت: خواندن ديدگاههاي متفاوت و قدرتمند در خصوص برخي موضوعات همواره حال آدم را جا ميآورد. با اين وجود وقتي مايكل روبين در مطلبي نوشت «امروز تسليح آذربايجان به منزله قدرت بخشيدن به كرملين و حكومت جمهوري اسلامي ايران است و باعث افزايش امنيت يا تضمين منافع امريكا در منطقه نميشود» به نظرم آمد كه ادعاي او بسيار دور از واقعيتهاي ميداني است. سياستگذاران امريكايي بايد شرايط منطقه جنوب قفقاز را آن طور كه هست، ببينند.
از زمان فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، دو چيز در منطقه جنوب قفقاز ثابت بوده است. اول اينكه ارمنستان تقريبا در همه پروژههاي يكپارچهسازي كه روسيه اجرا كرده، مشاركت داشته و اين واقعيتي است كه تحليلگران و سياستگذاران غربي اغلب ناديده ميگيرند. از سال 1994 تاكنون، ارمنستان يكي از اعضاي موسس سازمان پيمان امنيت جمعي بوده است. اين سازمان تلاشي از سوي روسيه براي ايجاد ساختاري شبيه به ناتو در ميان كشورهاي استقلال يافته از شوروي است. روبين در مطلب خود تلاش ميكند وجود پايگاههاي روسيه در ارمنستان را كماهميت جلوه دهد. اما روسيه به اين پايگاهها درست مثل ساير پايگاههاي دوران شوروي نگاه ميكند: به عنوان نمادي از قدرت نظامي روسيه در سرتاسر سرزميني كه كرملين آن را گستره نفوذ انحصاري خود ميداند. ديميتري مدودف، اوراسيا را به عنوان «منطقه منافع ممتاز» روسيه معرفي ميكند.
بنابراين پايگاههاي روسيه در ارمنستان اتفاقا تاكيد و «مهر تاييدي» بر سياست خارجي مسكو است. آذربايجان، گرجستان، اوكراين و مولداوي همواره با وجود پايگاههاي نظامي روسيه در خاكشان مخالف بودهاند چراكه اگر اجازه آن را بدهند يعني روسيه را به عنوان قدرت بلامنازع منطقه اوراسيا به رسميت شناختهاند و اين همان چيزي است كه مسكو ميخواهد. تركيه و آذربايجان هيچگاه ارمنستان را تهديد نظامي نكردهاند. گزارش سازمان بينالمللي ديدبان حقوق بشر نشان ميدهد در جريان جنگ 44 روزه دوم قرهباغ، تنها راكتهايي كه به منطقهاي خارج از ميدان جنگ شليك شد، راكتهاي ارمنستان بود كه به سمت آذربايجان پرتاب شد. باكو هيچگاه عليه ارمنستان فعاليت نظامي انجام نداد. در سال 2013 واكنش ارمنستان و اوكراين به فشار روسيه براي خروج از توافق انجمن همكاري شرقي اتحاديه اروپا و ملحق شدن به اتحاديه گمركات كشورهاي مشتركالمنافع(كه در سال 2015 به اتحاديه اقتصادي اوراسيا تبديل شد) متفاوت بود. در آن سال ارمنستان تن به خواستههاي روسيه داد و 5 سال بعد در جريان انقلاب رنگي كه باعث به قدرت رسيدن نيكول پاشينيان شد هيچگاه به خروج فكر نكرد. در مقابل، اوكراينيها به خيابانها ريختند و قيام «انقلاب عزت يوروميدان» را به راه انداختند كه در نهايت پس از كشته شدن 100 معترض و زخمي شدن بيش از 1000 نفر ديگر منجر به خلع رهبر طرفدار روسيه، يعني ويكتور ياناكوويچ، از قدرت شد. سال بعد اوكراين توافقنامه انجمن را با اتحاديه اروپا به امضا رساند. كاملا مشخص است در حالي كه ارمنستان منافع ملي خود را در اوراسيا ميبيند و دنبال ميكند، اوكراين آن را در اروپا ميبيند. ثابت دوم اين است كه گرجستان و آذربايجان همواره سياستهايي را اتخاذ كردهاند كه غرب دوست دارد. در دوران رياستجمهوري ادوارد شوادنادزه و الهام علياف، اين سياست خارجي را تحت عنوان سياست «چند وجهي» توصيف كردند و از شباهت آن به سياستهاي لئونيد كوچما رييسجمهور اوكراين سخن گفته شد. سياست خارجي چندوجهي سياستي بود كه شامل گسترش يكپارچهسازي با غرب ضمن ادامه همكاري با روسيه و كشورهاي مشتركالمنافع ميشد. هر 3 كشور از سال 1997 تاكنون در قالب گروه گوام(گرجستان، اوكراين، آذربايجان و مولداوي) با يكديگر همكاري مفيدي داشتهاند. در حالي كه علياف به سياست خارجي چندوجهي در تعامل با غرب ادامه داده است، اوكراين و گرجستان هدف عضويت در ناتو و اتحاديه اروپا را دنبال ميكنند. مولداوي در اين بين به دنبال عضويت در اتحاديه اروپاست اما نميخواهد جزيي از ناتو باشد. در اينكه آذربايجان از ايران سلاح ميخرد هيچ توطئهاي نهفته نيست. هر چه نباشد روسيه هم به ارمنستان و هم به آذربايجان سلاح فروخته است. باكو و تفليس از اوكراين نيز سلاح خريدهاند. سلاحهاي تركيه و اسراييل نقش مهمي در پيروزي نظامي آذربايجان در جنگ دوم قرهباغ ايفا كرد. روبين در مورد روابط اقتصادي ميان تهران و باكو غلو ميكند تا آن را يك ائتلاف ژئوپليتيكي معرفي كند اما هيچگاه اين طور نبوده است. گزارشهاي محرمانه اما قابل دسترسياي وجود دارد كه نشان ميدهد، اسراييل و امريكا از آذربايجان به عنوان پايگاهي براي ترورهاي هدفمند در داخل ايران استفاده كردهاند. اگر علياف مهره ايران بود هرگز حاضر به چنين چيزي نميشد. ترور عبدالله احمد عبدالله(ابومحمد المصري) نفر دوم القاعده در آگوست 2020 از سوي اسراييل به فرمان امريكا و به دست عمالي انجام شد كه از آذربايجان به ايران نفوذ كرده بودند. روبين ادعا ميكند بيانيهاي كه در آن آذربايجان در مورد ترور سردار قاسم سليماني ابراز تاسف ميكند، نشانهاي از روابط نزديك ايران و آذربايجان است. اما اتحاديه اروپا نيز به آن ترور واكنش نشان داده و از تلاش براي «كاهش تنشها به منظور جلوگيري از يك جنگ تمامعيار، تمركز بر افزايش ثبات در عراق و جلوگيري از آسيب رسيدن به برجام» سخن گفته بود. هيچ مدركي وجود ندارد كه نشان دهد ايران در جنگ قرهباغ از آذربايجان حمايت كرده است. ايران و روسيه هر دو به شكل رسمي از تماميت ارضي آذربايجان حمايت كردهاند اما پيشتر همين حمايت را از تماميت ارضي گرجستان، تركيه، سوريه و عراق نيز انجام داده بودند. دولت جديد امريكا به رهبري جو بايدن فرصتي دوگانه دارد تا در تعامل با جنوب قفقاز معادلات را تغيير دهد. فرصت اول اين است كه امريكا به غيبت خود در اين منطقه پايان دهد و بار ديگر روابط غرب با جنوب قفقاز را به ويژه از طريق گروه غيرفعال مينسك احيا كند. آذربايجان، گرجستان و حتي تركيه(با وجود چالشها در رابطه ميان دوطرف) قطعا از اين اقدام استقبال ميكنند. حمايت دولت بايدن از عضويت گرجستان در ناتو مورد استقبال باكو قرار ميگيرد. فرصت دوم نيز اين است كه دولت بايدن از تمايل سنتي امريكا و فرانسه به ارمنستان فاصله بگيرد و موضع متوازنتري بين باكو و ايروان اتخاذ كند.