نگاهي به كتاب «دانش اتوپيا»
دست به دست هم دهيد
محسن آزموده
ايمانوئل والرشتاين متفكر چپگراي امريكايي با وضع مفهوم «نظام جهاني» (world system) كوشيد، تحولات جوامع انساني در چارچوبي جهاني را توضيح بدهد. نظام جهاني در انديشه والرشتاين، در واقع جهاني متعين و نظاممند است كه در هر جغرافيا و تاريخي از جهان امكان وقوع دارد. اين نظام جهاني مشابه پارادايمهاي تامس كوهن يا اپيستمههاي فوكو(البته با تفاوتهاي جدي) يك ساختار پويا و منسجم از روابط اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي با پشتوانههاي مادي و نظري مشخص است كه در نتيجه انديشه و عمل انسانهاي مشخص در دورهها و سرزمينهاي مختلف پديد آمده است. تاكيد بر نقش عامليت انساني در شكلگيري و تحول نظامهاي جهاني يا «جهان- نظام»هاي گوناگون و پويايي آنها نشاندهنده مخالفت والرشتاين با جبرگرايي است. از ديد او نظامهاي جهاني، ثابت و لايتغير يا فراداده و قطعي نيستند بلكه پويايي دروني آنها از سويي و دگرگونيشان از يك نظام جهاني به نظام جهاني ديگر، نتيجه تغيير و تحولات تصادفي و نامتعين بين علل و عواملي متكثر و غيرقابل احصاست. بر اين اساس به نظر او «نظام جهاني مدرن يك اقتصاد جهاني سرمايهدارانه است كه از سده طولاني شانزدهم وجود داشته است. اين نظام در اصل تنها در بخشي از جهان عمدتا در بخش اعظم اروپا و بخشهايي از نيمكره غربي پديد آمد و در نهايت با نوعي پويايي دروني گسترش يافت و به مرور ديگر مناطق جهان را در ساختار خود ادغام كرد. پس از آن نظام جهاني مدرن از حيث جغرافيايي تنها در نيمه دوم سده نوزدهم تبديل به امري جهاني شد و فقط در نيمه دوم سده بيستم بود كه مناطق دور و نزديك دنيا به نحو موثري در آن ادغام شدهاند.» بر اين اساس و در ادامه والرشتاين، شكلگيري دولت-ملتهاي مدرن را نيز «بخشي از روند ايجاد اين نظام جهاني سرمايهدارانه و عنصري ضروري در ساختاربندي آن» ميخواند. والرشتاين سرنوشت ساير جوامع غيراروپايي مثل ايران را نيز در چارچوب همين نظريه ارزيابي ميكند، چنانكه جان فوران، جامعهشناس امريكايي در كتاب شناخته شده مقاومت شكننده، تحولات ايران در سدههاي اخير را تحت ديدگاههاي والرشتاين مورد ارزيابي و تحليل قرار داد يعني در چارچوب ادغام ايران به عنوان جامعهاي اولا بيرون از نظام جهاني مدرن كه سپس به تدريج در حاشيه و پيرامون آن قرار گرفت. والرشتاين خودش در سال 1392 به دعوت انجمن جامعهشناسي ايران به ايران سفر كرد و در سخنرانيهايي كه در دانشگاههاي مختلف ايران داشت، ديدگاهها و نظرياتش را تشريح كرد. البته جامعه علمي ايران پيش از اين هم به واسطه ترجمه مهمترين آثار والرشتاين با ديدگاههاي او آشنايي داشتند، كتابهايي چون نظام جهاني مدرن(ترجمه سناءالدين سراجي)، علوم اجتماعي نينديشيدني(احمد نادري)، پايان جهان(ترجمه حسين حسني)، سياست و فرهنگ در نظام متحول جهاني(ترجمه پيروز ايزدي) و... اخيرا هم نشر صاد كتاب كوچك و خواندني او را با عنوان «دانش اتوپيا» با ترجمه محمد غفوري منتشر كرده است. اين كتاب كه در اصل نسخه بازبيني شده سخنرانيهاي والرشتاين در دانشگاه اوكلند نيوزيلند در سال 1997 است 3 فصل با اين عناوين دارد: 1- ناكامي روياها، يا بهشت گم شده؟؛ 2- گذار دشوار، يا جهنم روي زمين؟ 3- جهاني با عقلانيت جوهري، يا آيا ميتوان بهشت را دوباره به دست آورد؟ والرشتاين در فصل اول پس از بحث كوتاهي پيرامون مفهوم اتوپيا، مراد خود از تعبير «دانش اتوپيا»(utopistics) را ارزيابي جدي بديلهاي تاريخي معرفي ميكند:«اين دانش نه سيماي آينده كامل و بينقص و گريزناپذير بلكه سيماي آيندهاي بديل، يقينا بهتر و از حيث تاريخي امكانپذير(اما نه چندان قطعي) را پيش چشم ميدارد». از ديد او به تاسي از دوركيم، دانش اگر بخواهد در حد توصيف و تحليل باقي بماند، اهميت چنداني ندارد. در هر صورت نبايد فراموش كرد كه والرشتاين، متفكري مدرن و چپگرا و مخالف رويكردهاي محافظهكارانه و حافظ وضع موجود است و از اين حيث، هم به تغيير ميانديشد و هم اين دگرگوني را در جهت بهتر شدن ميخواهد. با اين همه مقياس تغيير براي او چنانكه اشاره شد در چارچوب دولت- ملتهاي مدرن نيست و از اين حيث، انقلابهاي بزرگي چون انقلاب فرانسه و روسيه را هم مودي به نتيجه نهايي نميداند و آنها را در چارچوب تحولات دروني نظام جهاني مدرن ارزيابي ميكند. او در اين كتاب از تغيير و دگرگوني ناگزيري سخن ميگويد كه كليت نظام جهاني مدرن در دهههاي آتي دستخوش آن خواهد شد. والرشتاين نشانههاي اين تغيير را به وضوح احساس ميكند و به همين علت براي نظام جايگزين، پيشنهادهايي چون «برپايي واحدهاي غيرانتفاعي غيرمتمركز به عنوان شيوه توليد زيربناي در درون نظام مزبور» ارايه ميكند. با اين همه اينقدر سادهلوح نيست كه همه چيز را به چند توصيه و پيشنهاد و راهكار خلاصه كند. او خود اذعان ميكند كه «نبردي در كار است كه در آن پاي مرگ و زندگي در ميان است زيرا داريم درباره نهادين پايههاي نظام تاريخي 500 سال بعدي حرفي ميزنيم». اما اين امر باعث نااميدي او نميشود. او معتقد است:«نظم جديدي از دل اين هرج و مرج در طول يك دوره 50 ساله ظهور خواهد كرد و اين نظم جديد به تبعيت از كارهايي كه همه در اين فاصله زماني انجام ميدهند، شكل خواهد گرفت. اين تحليل نه خوشبينانه است و نه بدبينانه، چه اينكه من نه پيشبيني ميكنم كه پيامد ماجرا بهتر يا بدتر خواهد بود و نه توان آن را دارم. با اين همه، واقعبينانه آن است كه بكوشيم تا بحثي را درباره انواع ساختارهايي كه در واقع ميتوانند بهتر در خدمت ما باشند و انواع راهبردهايي كه ميتوانند ما را در آن مسيرها به حركت درآورند، برانگيزانيم. پس به قول مردمان شرق آفريقا: دست به دست هم دهيد!»