نگاهي به «زوال و سقوط ساسانيان»
رهروي شورشگر
و خوانشي زنديقانه
هاني مظفري
پيروزي پسران اسماعيل كه هر دو اين شاهنشاهي مقتدر را مغلوب كردند و به زير فرمان آوردند به خاطر خواست خدا بود. اما او (خدا) هنوز به ايشان اختيار قسطنطنيه را نداده است. همين است كه پيروزي از آن اوست. (رويدادنامه خوزستان) نزديك به هفتاد سال از شروع تحقيقات پژوهشي و علمي در خصوص حوادث سالهاي آخر دوران باستان متاخر و اوايل دوران اسلامي در شرق نزديك ميگذرد. قريب به اتفاق پژوهشگران اين امر را با اثر ارزنده پروفسور آرتور كريستينسن ميدانند و از پي وي استادان پرآوازه ديگري قدم در اين راه نهادند. يكي از جديدترين كتابهايي كه در مورد زوال و سقوط شاهنشاهي ساسانيان منتشر شده، كتاب دكتر پروانه پورشريعتي است كه در سال 2008 به رشته تحرير درآمد و ترجمه فارسي آن در دو مرحله يكي به صورت گزينشي و ناقص توسط خشايار بهاري ترجمه و نشر فرزان روز منتشر كرد و ديگري ترجمه كامل كتاب توسط آوا واحدينوايي و توسط نشر ني به زيور طبع درآمد. كتاب پورشريعتي يك اثر پژوهشي علمي - انديشمندانه است و با ديدي بيطرفانه نسبت به وقايع سهمگين سده هفت ميلادي مينگرد. كتاب شامل يك پيشگفتار و پيشآگاهي است درباره مطالب كتاب و سپس در دو بخش بزرگ يكي به تاريخ سياسي و ديگري به جريانهاي ديني ميپردازد. پورشريعتي در پيشگفتار و بخش اول مشي فكري خود را بر اساس ساختار سياسي داخلي سالهاي آخر شاهنشاهي ساساني بنا ميكند و اساسا اين دولت را در قالب يك كنفدراسيون كه دو قوم پارسيگ و پهلوي در آن نقش دارند، ميبيند. اين به معناي آن است كه برداشت وي با رويكردهاي سنتي مطالعات ساساني در تضاد است و در مقدمه كتاب هم به اين امر اشاره دارد كه برخلاف دانشمنداني چون نولدكه و كريستينسن و ديگران كه به صورتي گذرا به استمرار تاريخ دودمانهاي قدرتمند پارتي در دوران ساساني پرداختهاند وي نقش دودمانهاي پارتي را بسيار اساسيتر و بنيادينتر ميداند و حتي تاريخ اشكانيان و ساسانيان را دو دوره جداگانه نميداند و معتقد بر تداوم تاريخي دودمانهاي پارتي در دولت ساساني است. نكته ديگر گفتمان تمركزگرايي است كه پورشريعتي آن را ارمغاني از قرن 19 ميلادي از اروپا ميداند و پژوهشهاي دو سده اخير را ناشي از اين تفكر ميداند و بيان ميكند، مركزمداري يا مركزگريزي نشانه پيشرفت يا نشانه ضعف بسان بار معنايي در سده 19 ميلادي به بعد نيست. نكته ديگر تبار خاندانهاي اشكاني و ساساني است و وي با بررسي و استفاده از منابع يوناني رومي و ارمني به بررسي خاندان اشكاني و نقش گسترده آنها در دوران ساساني ميپردازد همچون ازدواج اردشير بابكان. وي همچنين از شاهنامه فردوسي نيز بهرههاي تاريخي فراواني برده است و با تطبيق با خداي نامههاي عصر ساساني اين سوال را مطرح ميكند كه چرا حكومت ساساني سعي در تغيير متن و خواهان تاريخ جديد مورد نظر خود بودند. وي معتقد است، عدم حمايت پارتيان در پايان پادشاهي خسرو پرويز سبب شكست ايران از بيزانس در جنگ نينوا شد و متعاقب آن فروپاشي اتحاد ساساني - پارت را به دنبال داشت و سپس در پايان شاهد تهاجم ارتش عربي و نابودي كامل شاهنشاهي ساساني هستيم، اما صحبتي از تاثير واپسين جنگ ساسانيان با بيزانس و تاثير آن بر زوال آن مطرح نيست. اين بدان معناست كه تصميمات سرنوشتساز نظاميان ساساني در خلال سالهاي 632-628 در امر به تخت نشاندن شاهان مورد نظر يك طرف، در طرفي ديگر سهم پارتيان در پيشامدهاي رخ داده قابل توجه و مهم است. يكي ديگر از نكات مهم كتاب اشاره نويسنده به پژوهش خودش است در باب مقابله نقادانه روايات فتوح با تاريخنگاري خداينامه ساساني و نخستين فتح عربها را در عراق بين سالهاي 632-628 ميلادي ميداند. اين يعني فتوحات پيش از به قدرت رسيدن يزدگرد سوم آخرين پادشاه ساساني رخ داده و در زمان فتح ايرانشهر پيامبر اسلام (ص) در قيد حيات است. اما پورشريعتي به اين پاسخ نميدهد كه آيا رهبري فتوحات با پيامبر(ص) بود يا ايشان دستور چنين امري را داده است يا بر پايه چه مستندي اين را ميگويد. در باب اين گاهشماري نويني كه وي ارايه ميدهد به بررسي و مطالعه گاهشماري رسمي و فهرست قابل توجه و متعدد شاهان ساساني اشاره دارد. وي خود نيز در پايان اين نظريه ميگويد كه نتايج نظريه ما رودرروي تاريخ متقدم اسلام است، اما پاسخي نيز به آن نميدهد يا در مورد نظريه ديگر ايشان كه عربها هدف اصليشان نه مستعمره كردن سرزمينهاي فتحشده ايران، بلكه دسترسي آنها به راههاي تجاري ماورالنهر بود و خاندان پارتي نيز اين را دريافتند و با عربها قرارداد همزيستي بستند. در باب نظريه دوگانگي ساساني- پارتي در حوزه سياست ديني در بخش دوم كتاب به تفصيل صحبت ميكند اما اينكه بيشتر پهلوها مهرپرست بودند، مسالهاي است كه هنوز اطلاعات چنداني به دست نيامده همچون يك اثر معماري با مشخصه معبد مهري، اما به درستي اشاره ميكند به تفاوتهاي مناطق پارتينشين شمال شرقي و پارسي جنوب و نواحي غربي. كتاب دكتر پورشريعتي كتابي پر از ايدهها و نظريات جديد است و بحثهاي متعددي درباره تاريخ آخر دولت ساساني را نمايان ميكند، هر چند برخي نكاتي را كه اهميت دارد كمتر مينگرد يا اشارهاي نميكند چون وضعيت آب و هوايي و خشكساليها و طغيان رودخانهها و غيره يا نظريات جديدي مطرح ميكند اما بسط نميدهد، چون شروع فتوحات در زمان پيامبر اسلام (ص) و در مجموع قبول يكسري تفسيرها كه غيرانتقادي هستند. وي در آخر مقدمه كتاب در مورد پژوهش ميگويد به شيوه رهروي شورشگر و به خوانشي زنديقانه از اعتقادي راست كيشانه دست زده و اين پژوهش را دين خود به اين رويكرد دانسته است.