به مناسبت نمایش آثار شهرام انتخابی در هتل تاجمحل
پرسهزنی در آثار یک پرسهزن
فاروق مظلومی
«سنت مثل آتش است. باید زنده نگهش داشت و کنارش گرم شد. تکنیک را باید در مدرسه یاد گرفت. دانشگاه محل آشنایی با ایده، تاریخ و هنر است. ایران در «منوتو و جِم» نیست. هنر معاصر ما نه کانسپتی دارد و نه کانتکستی. فقط چشمچرانی است. ما مدرن را تجربه نکردیم. به زور مدرن شدیم. مدرن را تغییر دیدیم نه تحول و شیفته این بیگانگی شدیم.» اینها چکیدهای از گفتوگو با هنرمند چندرسانهای شهرام انتخابی بود. انتخابی هنرمند پنجاه و هشت ساله متولد بروجرد و مقیم برلین است. در دانشکده هنرهای زیبا گرافیک و در ایتالیا شهرسازی، زبان و معماری خوانده و حالا نقاشی و عکاسی میکند. هنرمند پرفرمر و ویدیو آرت هم هست. شهرت بینالمللیاش را به خاطر پرفرمنسهای خیابانیاش دارد.
انتخابی میگوید:
«کارهای من اغلب در فضای شهری قرار میگیرند و من از نوشتههای چارلز بودلر در مورد مفهوم قرن نوزدهمی «Flaneur» - فلانور - الهام گرفتهام. فضای شهری برای عمل و عملکرد مرد سفیدپوست، طبقه متوسط، جنس ناهمگن طراحی شده است. در عوض، من افرادی را انتخاب میکنم که معمولا به حاشیه رانده میشوند، نامرئی میشوند یا مجبور به «گتو سازی» خود میشوند.»
و اما فلانور مورد اشاره انتخابی مفهومی ظریف در مطالعات ادبی و معماری و شهر و خیابان است که به شخص پرسهزن و مشاهدهگری گفته میشود که خسته از تحمیلهای مدرنیسم بر دوش شهر و اجتماع در خیابان قدم میزند و شهر را میجورد. این مفهوم در ابتدا براساس مشاهده خیابانهای پاریس شکل گرفت. والتر بنیامین فیلسوف و زیباییشناس آلمانی پرسهزن پاریس بود که با قدم زدن در خیابانهای پاریس به مشاهده و مطالعه اجتماعی و زیباییشناسی میپرداخت. بنیامین، پرسهزنی را وسیلهای برای تحلیل و همچنین شیوهای از زندگی میداند. به نظر او، پرسهزنی مولود زندگی مدرن و انقلاب صنعتی است. شخصیت جپ گامباردلا (با بازی تونی سرویلو) در فیلم زیبایی برتر از پائولو سورنتینو نمونه دیگری از یک پرسهزن است. شهرام انتخابی هم یک پرسهزن است اما پلکیدنش محدوده جغرافیایی ندارد. با پرفومنسهایش نشان داده است که خیابان را خوب میشناسد و خوب میداند تمام رنج شهر روی دوش خیابان است. به قول شاعر: رنج تو که تنها میروی و رنج من که تنها به خانه برمیگردم
مهاجرت در غرب از دغدغههای اصلی این هنرمند در آثارش بوده و فارغ از فعالیت در چند رسانه انتخابی هنرمند عجیبی است و انتخابهای عجیبی هم دارد. آنقدر عجیب که در اوج فعالیت گالریهای کریمخان و شیوع ویروس هنر کریمخانی، بیاعتنا به بازار و فروش، محلی را در هتل تاجمحل تهران برای نمایش آثارش انتخاب میکند. بهنود جواهرپور، برگزارکننده نمایشگاه انتخاب هتل را برای نمایش آثار اینگونه توضیح میدهد: مرور مجموعه آثار یک هنرمند چندوجهی همچون «شهرام انتخابی»، در مکانی غیر از گالریهای متنوع تهران، با هدف ایجاد شرایطی مهماننوازانه و دوستانهتر در روزگاری است که کرونا فاصلههای زیادی را ایجاد کرده است. این دو روز، آثار گذشته شهرام انتخابی به نمایش درآمد که پیش از این بارها در موزههای مختلف جهان در معرض دید علاقهمندان هنر قرار گرفته بود البته این رویداد نشانی است از آغاز همکاریهایی در آینده. علاقهمندان هنر و مجموعهداران، این بار در محیطی آرام با آثار هنری روبهرو شدند تا ارتباطی بین آنها و اثر برقرار شود.» البته نصب اثر نقاشی در فضایی آکنده از رنگ و اشیا و روی کاغذدیواری باعث استهلاک انرژی اثر و اصطکاک فرمها میشود و شاید این انتخاب به استقلال هنرمند از گالریها هم مربوط باشد ولی قطعا یک گالری با فضای «White Cube»
- مکعب سفید- برای نمایش این آثار مناسبتر بود. هنرمند در وفاداری عجیبی به طراحی و قلم و آبرنگ روی کاغذ، آثاری مفهومی با موضوع مهاجرت را با فیگورهای تمیز و مرتب فقط به مدت دو روز
- هیجدهم و نوزدهم اسفند- در هتل تاجمحل به نمایش میگذارد. انتخابی با استیتمنتنویسی مخالف است. حق دارد. اثری که استیتمنت خودش نیست اثر نیست اگر هم باشد از بیان خود عاجز است.
او در این آثار که با یک ویدیو آرت همراه هستند فضایی جدید با عناصر و تصاویر آشنا خلق میکند. هنرمند موفق به شناسایی وضعیتی شده است که از امور آشنا، آشناییزدایی کرده و بیننده را به فضایی ناآشنا و جدیتر ارجاع میدهد. کانسپتهای هوشمندانه مثل منفجر کردن چمدان با همان منفجرکنندههای جعبهای کلاسیک از نقاط قوت این نمایشگاه است. نقاشی یک شکل نامشخص و آبستره در کنار یک فیگور با کت و شلوار و کراوات فضایی انتزاعی را به اثر تزریق و مخاطب را با امری درگیر میکند که غیرقابل بیان است. این فرمهای مواج در بعضی از مجموعههای دیگر انتخابی هم دیده میشوند و از نظر شکل و رنگ با فضای کلی اثر متفاوت هستند و این تضاد، بیننده را از فضای قابل شناسایی و قابل کشف دور کرده و جستوجو و تامل را در مواجهه با اثر تشدید میکند. اگرچه اینگونه رازآلودگی با فضای آثار مفهومی متناقض است اما این درگیری مفهوم و انتزاع نشان میدهد هنر نخبه تابع هیچ قانونی نیست. در این تاثیر و تاثر فقط انتقال یک حس متفاوت از احساسات روزمره اتفاق میافتد و این همان لحظه ناجهانی وقوع هنر است. البته موضوع مهاجرت در این آثار بیشتر به عنوان یک طرح است و نه مانیفیستهای مربوط به آن. اینگونه دیده میشود که سرگشتگی انسان معاصر دغدغه اصلی این هنرمند است و او با حضور خودش در پرفورمنسها، ویدیوآرتها و نقاشیهایش - سلف پرترهها- نقش قربانی را میپذیرد. بعد از نمایشهای گروهی شلوغ و ضعیف آخر سال، پرسهزنی در نمایشگاه بدون عنوان و خصوصی شهرام انتخابی، حسن ختام گالریگردی سال 99 بود.