معناي آن اجتناب و اين انتخاب
جواد دليري
ديروز مجلس شگفتيساز بود. هنوز هفتهيي از چانهزني دولت و مجلس بر سر «عدم اعتماد» به يك نامزد وزارت و راي «اعتماد » به وزير جديد نميگذرد كه پارلمان باز «شگفتيساز» شد؛ شگفتياي به هيبت و هويت يك دگرديسي و چرخشي ناشناخته. همان مجلسي كه نمايندگان منتقدش با بهانههايي كه همگان ميدانند به وزيران پيشنهادي پيشين راي اعتماد نداده بود به وزير پنجم راي داد و آنهم با راي اعتماد بالا. اما معناي آن اجتنابها – (راي استيضاح فرجي دانا و راي عدم اعتماد به نيلي محمودآبادي و دانش آشتياني) و اين انتخاب (راي اعتماد به محمد فرهادي) چه بود؟ از آن اجتنابها تا اين انتخاب چه گذشت و چه شد؟
معناي سياسي راي ديروز اهالي بهارستان چه بود؟ اجازه بدهيد قبل از هر چيز از آنچه ديروز رخ داد، روايتي كنم: علي مطهري، نماينده مدافع وزير پيشنهادي هفته پيش دولت، ديروز ناطق مخالف شد، او به راستي ستاره مجلس بود، با رفتاري متفاوت از گذشته به مخالفت برخاست، منطق و روش مجلس در برابر ميليمنفرد، نيلي احمدآبادي و دانش آشتياني را به نقد و چالش كشيد. گفت كه ميخواهد از« حيثيت و اعتبار مجلس » دفاع كند. استدلالش اين بود: «وزير پيشنهادي طبق ملاك مجلس كه دو وزير قبلي را به دليل امضانامههايي در حوادث سال 88فتنهگر خواند نبايد به اين وزير هم راي دهد چرا كه او هم نامههايي دارد.» سخنش اين بود كه اين رفتار دوگانه با روش و منش اصولگرايي منافات دارد و نشان ميدهد مشكل مجلس؛ مساله فتنه نيست. مطهري اما تنها عامل شگفتي ديروز مجلس نبود. الياس نادران، نماينده هميشه منتقد دولت كه در راس و پيشاني مخالفان وزيران پيشنهادي قبلي دولت بود، اينبار به ناگهان در مقام «موافق »وزير، دفاعيه خواند. او البته بيشتر براي وزيري كه راياش از قبل قابل پيشبيني بود شرط و شروط گذاشت تا نهتنها بازيگران و ناظران سياسي از جابهجايي «مخالف و موافق» وزراي پيشنهادي علوم متعجب شوند كه افكار عمومي هم بپرسند در مجلس نهم چه ميگذرد؟و شايد مفهوم سخن مطهري نيز روشن شود... معناي اين جابهجايي و دگرديسي شگفتيساز در مخالف و موافق، «آن اجتناب» و «اين انتخاب»، بيترديد، تغيير فرد وزير پيشنهادي نبود و نيست، كه در رفتار و روش مجلس، اقدام علي مطهري و سخن حسن روحاني نهفته است. رفتار نمايندگان در جريان تصميمگيري پيرامون وزير بختيار (محمد فرهادي) و نامزدان ناكام (ميلي منفرد، فرجي دانا، نيلي محمودآبادي و دانش آشتياني) اگر دواي هر دردي باشد بيشك خاطر خسته سياستورزان ايران را علاج نخواهدكرد. ميتوان حدس زد كه اشتياق افكار عمومي براي تاويل و تفسير رفتار يكپارچه اما دوجزيي مجلس به صفبندي «در برابر» و « دركنار» روحاني چقدر غريب بوده است. اين عطش و اشتياق، البته ديروز بر زبان روحاني نيز آمد. شايد تصور شود كه رفتار مدافعهجويانه ديروز پارلمان از روحاني، اين توان را دارد كه خاطره چهار راي قبلي را به آب برائت بشويد. اين راي و رفتار مجلس در بدبينانهترين حالت كه البته قابل پذيرش نيست يك رفتار غيرسياستورزانه است، همان كه مطهري اشاره كرد: «بايد معيار واحدي داشته باشد و اگر آن قبليها با آن ملاك فتنهگر بودند پس فرهادي هم فتنهگر است حالا چه اتفاق افتاده كه امروز همه راي مثبت دارند ولي در گذشته اين همه بهانهگيري ميكردند؟ در واقع من به نوعي از مجلس و گفتمان اصولگرايي دفاع كردم».سحر اين رفتار سياسي، كلام متين و معقول روحاني بود كه بيهيچ روترش كردني، در چند ماه گذشته بر تصميمهاي ظاهرا متعارض مجلس، گردن نهاد. چرا كه فضيلت و محبوبيت روحاني همه از آنجاست كه تصميمات وكلاي مردم را ولو خلاف خواستههاي شخصياش باشد، به طوع و رغبت گردن ميگذارد. روحاني نشان داد اگر مخالف تصميم مجلس هم باشد هيچگاه در «اعتماد به راي مجلس» ترديد و تشكيك نخواهدكرد. هنر روحاني آن بود كه تصميم مجلس را به طيب خاطر پذيرفت و ارادت به راي مجلس را بر ارادت خود به نامزدهاي پيشنهادياش، تقدم بخشيد. هرچند از ابراز گلايه هم خود را بر حذر ندانست. اما براي رمزگشايي از رفتار مجلس و با نگاهي خوشبينانه كه سخن اصلي اين نوشته است بايد نگاهي دوباره به سخنان ديروز روحاني داشت، جايي كه او گفت: «اگر دموكراسي ما حزبي بود و دولت و مجلس از يك حزب معمولا حمايت ميكردند شايد يك مقدار كار آسانتر بود حداقل در تعامل سياسي. دموكراسي آنجا كه نظرات نهادهاي قانوني با افكار عمومي مردم منطبق است سخت پيش ميرود. اما گاهي اوقات و در فراز و نشيبها و در انتخاباتهاي گوناگون افكار عمومي مردم نيست و افكار عمومي همچون نهر زلال روان است و تغيير ميكند و ما همواره بايد با فكر مردم در كنار افكار مردم باشيم البته افكار عمومي مردم از چارچوبي تبعيت ميكند و از فرهنگ ديني، ملي ، منافع ملي و معمولا اكثريت قاطع مردم خطا نميكنند» اين يعني دموكراسي غيرحزبي، تعبيري كه رييسجمهور بيان داشت. آري رييسجمهور به درستي روي يكي از جديترين مشكلات سياسي ايران دست گذاشته است. مشكل امروز جامعه سياسي ايران اين است كه ارزش تشخصطلبي از «جمع» و «سازمان» و «حزب» و ساير هويتهاي جمعي، به هويتهاي فردي منتقل شده است، يعني «چهرهها» و «فردها» و «فرديتها» متمايز اهميتي بيشتر از هويت هاي جمعي يافتهاند و «نهضت بدون تشكل» از «نهضت متشكل» اهميت و اولويت بيشتري يافته است. در اين شرايط، ديگر نميتوان به بازي فوقالعاده يك بازيگر فوق ستاره (كاريزماتيك)، يا نقشآفريني متمايز يك گفتمان زيبا يا تاثيرات ويژه يك دسته از نخبگان فكري و ابزاري دل بست. معناي آن اجتناب و اين انتخاب اين است كه شاغولها، ميزانها و مترها در ميدان سياست ايران، حرفهيي، قابل لمس و پيشبيني نيستند و همين مساله باعث ميشود تا كنش سياسي در جامعه ما، مختصات و مشخصاتي متفاوت از آنچه در جوامع توسعهيافته دارد، داشته باشد. به واقع افكار عمومي چگونه و با چه ابزاري ميتوانند دگرديسيها و چرخشهايي همچون مخالفت و موافقت ديروز مطهري و نادران را تحليل كنند؟ شايد مردمي كه جدل و جدال نمايندگان بر سر وزير پيشنهادي علوم را گوش ميدادند امروز از خود بپرسند كه آن رفتار ديروز مجلس چه بود و اين اقدام امروز چگونه است؟ به راستي معناي آن اجتناب و اين انتخاب چه بود؟