بسيج، نمادي از وحدت
علياصغر شعردوست
از آن روز كه باران وحي بر جان پاك متمم مكارم اخلاق، باعث آفرينش افلاك، حضرت ختمي مرتبت محمد مصطفي (ص) باريدن گرفت، جامعهيي نوين بنيان نهاده شد كه ويژگي عمده آن برانگيختن همگان براي برپا داشتن «قسط» بود. پيام عمده رسالت رسول مكرم اسلام «قسط» و رهايي بندگان از عبوديت خلق و سوق دادن آنان به سوي بندگي در برابر خالق بود يعني فروريختن زنجيرههاي اسارت و گذشتن از عقبههاي دشوار سلوك. آيا آنان كه آدمي را عرصه جولان تازيانه عبوديت خويش كردهاند، اين پرواز را برميتابند؟
حضرت حق در پاسخ حقجوي حقطلب ميفرمايد: چنين نيست؟ آنكه قدم در اين وادي مينهد بايد پايافزار صبر و مجاهده پوشد و آنچه در توان دارد به عرصه ظهور درآورد تا دشمنان انسان را با اين همه آلات و عدت جنگي و خودساختگي انساني به پذيرش سنت خداوند وادار سازد.
انقلاب شكوهمند اسلامي ايران نيز به تأسي از حضرت ختمي مرتبت كه تمامت شرك و ظلم و ستم روزگار خويش را به مخاطره انداخته بود، بر جابران و جائران زمان و عصر قابل تحمل نبود چراكه «جزيره ثبات» آنان با مشعل روشنيبخش انقلاب اسلامي برآشفته شده بود و شب سكوت مرگآلود جزيره به فرياد بلند موحدان ظلمستيز شكسته شده بود. آنان، پايان دوران استيلاي خويش را به رايالعين ميديدند. مبارزهيي آغاز شده بود كه داستان مرگ و زندگي بود. اگر حقيقت، در زير پردهيي از خوف و وحشت و دهشت رخ مينهفت و آتش سر بركشيده را به نفس مشئومي فرو مينشاندند، رستاخيز نزديك مومنان، در پشت سدي از خشونت و استبداد پنهان ميشد و دستهايي كه سينه آسمان را ميشكافت دوباره در زمهرير ظلمت به جستوجوي مامني ميرفت تا خود را براي پيافكني نظمي جديد آماده كند. اما، شب ظلمت شكست و ملتي مسلمان با رهبري مرجعي بلند مقدار و دلي آكنده از عشق به معنويات، روياروي تاريخ ايستاد تا دوباره حيات روشن خويش را بيآغازد و نيمه تاريك زندگي را به روشناي خورشيد روشني بخشد.
دفاع از نهضتي چنين متعالي، گسترده و متكي بر ارزشهاي الهي، به تواني فراتر از نهضتها، جنبشها، اتحاديهها، اصناف و امثال آن نياز داشت؛ چرا كه نهضت از جانب همه آنان كه شب رخوت آنان برآشفته شده بود، در معرض خطر بود. دفاع از جنبش رستاخيزي مشاركت يك «امت» را ميطلبيد و بسيج در پي چنين نيازي شكل گرفت.
ملتي مسلمان، به دفاع از آرمانهاي بزرگ خويش قد علم كرد، پيكره يخين تفرقه، در هرم گرماي آفتاب عشق الهي و اتحاد خدايي آنان ذوب شد. انقلاب اسلامي متعلق به «امت» بود و ثمره جانفشانيها و مجاهدتهاي وي و اينبار «امت» بود كه به دفاع از حيثيت، ديانت، فرهنگ، تمدن و انقلاب اسلامي خويش برخاسته بود. شكستن شبي به غلظت شب «جزيره آرامش» تنها به مدد روشني قلبهاي يك امت متصور بود و دفاع از آن نيز تنها به كمك ضميرهاي روشن مردماني مقدور بود كه عارفانه دفاع ازكيان انقلاب اسلامي و حراست از هويت فرهنگي خويش را پذيرفته بودند. تجربه هشت سال دفاع مقدس از مرزهاي كشورمان، تنها بخشي از دستاوردهاي نهضت عظيم اسلاميمان بود كه در قالب «بسيج» متجلي شده است.
به مصداق آيه «واعدّوا لهم ما استطعتم من قوه» هركس هرچه در توان داشت به منصه ظهور درآورد. پيرزني، اندك ذخيره خويش را كه در گذر ساليان عمر فراهم آورده بود، نثار ميكرد تا سد آهنين دفاعي اين امت مسلمان از هم گسسته نشود و جواني، تمامت هستي خويش را، صادقانه تقديم ميكرد و زمان را بر ايثار خويش شاهد ميگرفت.
شرح رشادتها و بزرگواريهاي اين امت بزرگ، شريف و رشيد در توان اين قلم نيست اما نكتهيي كه ميتوان از رهگذر اين رشادتها و عظمتها دريافت اين است كه تنها و تنها با اعتصام به حبل متين الهي و وحدتي همگاني كه بسيج «نمود و نمادي» از آن است، راه بر دشمنان آزادي و انسان و انقلاب اسلامي بسته ميشود. آنچه دشمن از آن هراس دارد همين تمسك به اسلام و يكپارچگي و وحدت است. اين تجربه شيرين را در دفاع مقدس آزمودهايم كه با وجود هجومهاي گسترده دشمنان، با اعتقاد به اسلام، سرافراز و فاتح از ميدان آزمون به درآمديم و اين همه را مديون «بسيج» هستيم كه پيام انقلاب اسلامي ايران را به گوش جهانيان رساند.