• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3268 -
  • ۱۳۹۴ دوشنبه ۲۵ خرداد

محافظه‌كاري در كشور ما؛ سنت‌گراست

محافظه‌كاري با ذات جامعه سازگار نيست

رحيم ابوالحسني ٭

 

محافظه‌كاري يعني خواهان وضع موجود بودن. وضع موجود نيز به معناي ساختارهاي موجود است كه مي‌توانند فرهنگي، سياسي، اقتصادي يا اجتماعي باشند. كساني كه مي‌خواهند اين ساختارها تداوم داشته و تغييري در آنها صورت نگيرد را محافظه‌كار مي‌گويند، همچنين كساني كه در نظام‌هاي مدرن خواهان حفظ وضع موجود هستند محافظه‌كار مدرن ناميده مي‌شوند. در محافظه‌كاري سنتي و در اروپاي قبل از قرن شانزدهم، ساختارهاي سنتي وجود داشته كه به تدريج به ساختارهاي مدرن تبديل شده است. محافظه‌كاران سنتي، خواهان ساختارهاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي سنتي گذشته هستند. به طور كلي محافظه‌كاري مي‌خواهد ساختارهاي موجود را حفظ كند. اگر جامعه‌اي مثل كشورهاي توسعه‌يافته غربي، به ساختارهاي مدرن رسيده باشد، محافظه‌كارها در آن مي‌كوشند همين وضع به طور مثال ساختار اقتصاد سرمايه‌داري، سياست ليبرالي-دموكراسي و طبقات اجتماعي دارا و ندار- را نگه دارند. اين به آن معني است كه وضعيت محافظه‌كاري بستگي به ساختار جامعه دارد؛ اگر جامعه مدرن باشد محافظه‌كاري مدرن و اگر ساختار سنتي باشد محافظه‌كاري سنتي است. همچنين اگر در يك نظام ليبرال، محافظه‌كار وجود داشته باشد محافظه‌كاران مانند ليبرال‌ها خواهند بود مثل محافظه‌كاران امريكا، انگليس و اروپاي غربي. اگر در يك نظام اقتدارگرا يا سوسياليستي هم باشد همين وضع حاكم است. محافظه‌كار حفظ وضع موجود را مي‌خواهد، بسته به اينكه در چه بستر و نظامي فعاليت مي‌كند.
در بيان تاريخ شكل‌گيري جريان محافظه‌كاري بايد گفت؛ از زماني كه سياست به وجود آمده است دو جريان هميشه در مقابل هم قرار داشته‌اند؛ عده‌اي كه خواهان تغيير و عده‌اي كه خواهان حفظ وضع موجود هستند. بنابراين تاريخ محافظه‌كاري به تاريخ سياست بازمي‌گردد. طبيعي است كه در نظام‌هاي سنتي ميل به تحول خيلي وجود ندارد. به طور مثال در نظام قاجاريه يا صفويه تمايل به تغيير به طور گسترده ديده نمي‌شود. به ويژه در نظام‌هاي پاتريمونيال قرن 16، از آنجا كه فكر بشر تحول‌گرا نبود و وضع موجود را وضع مطلوب مي‌دانست، جريان تحول‌خواهي در مقابل آن شكل نمي‌گرفت كه بتوان براي آنها يك تقسيم‌بندي در نظر گرفت و گفت كه عده‌اي تحول‌خواه، اصلاح‌طلب يا انقلابي و هستند. از زماني كه انديشه تحول‌خواهي وارد ساختارهاي سياسي- اجتماعي شد اين بحث بيشتر مطرح شد. بنابراين مي‌توان گفت بعد از انقلاب فرانسه چنين بحث‌هايي در اروپا مطرح شد كه كساني كه خواهان حفظ وضع موجود بودند محافظه‌كار يا دست راستي‌ها و كساني كه خواستار تغيير در ساختارهاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي بودند چپي‌ها يا انقلابي ناميده شدند. به طور كلي، غيرمحافظه‌كاران دو دسته هستند؛ عده‌اي اصلاح‌طلب و عده ديگر انقلابي. بنابراين بعد از انقلاب فرانسه اين تقسيم‌بندي‌ها بيشتر مطرح شد. اما محافظه‌كاري وقتي مي‌تواند اثرگذار باشد كه اكثريت جامعه محافظه‌كار باشند. در اين صورت است كه محافظه‌كاري اثر مي‌كند و وضع موجود بدون تغيير باقي مي‌ماند. اما اگر اكثريت جامعه تحول‌خواه باشند نظام سياسي دو راه بيشتر ندارد يا بايد اقتدارگرا باشد يا تن به تحول بسپارد. در حال حاضر در غرب محافظه‌كاران بيشترين تاثير را دارند. زماني كه اين ايدئولوژي سياسي موفق به تشكيل يك ساختار سياسي، اقتصادي و اجتماعي شده و اين ساختار در جامعه پذيرفته ‌شود محافظه‌كاران پيروز مي‌شوند. به طور مثال در حال حاضر نظام موجود در غرب، دو قرن است كه بدون اينكه با تغيير و تحول يا مخالفت جدي رو به رو شود پايدار مانده است. به جز جنبش‌هاي اندك ماركسيستي كه در اواخر قرن 19 و اوايل قرن 20 در بعضي مناطق اروپايي تحت تاثير شوروي يا بعضي از مناطق آسيايي و امريكاي لاتين به وجود آمد وگرنه در ساير مناطق اغلب، محافظه‌كاري نظام غالب بوده و جامعه به يك ثبات رسيده است. اكنون نيز اين ثبات ادامه دارد و غرب را دچار مشكل كرده همين بنيادگرايي اخير است كه در مقابل محافظه‌كاري به وجود آمده است.
براي محافظه‌كاري كاركردهاي مثبت و منفي را مي‌توان متصور شد. كاركرد مثبت اين است كه اساسا مانع از دستخوش شدن جامعه به تحولات سريع مي‌شود چرا كه تحولات اينچنيني جامعه را با مشكلاتي رو به رو مي‌سازد، همچنين باعث ثبات در نظام اجتماعي و تامين بيشتر آرامش و امنيت در جامعه مي‌شود. اما نقطه منفي محافظه‌كاري اين است كه اساسا با ذات جامعه سازگار نيست. جامعه موجودي پويا، تحولي و دگرگون شونده است. انديشه و فرهنگ انسان همواره در حال دگرگوني است و ساختار جامعه از درون دچار تحول مي‌شود، محافظه‌كاري مانع از اين دگرگوني طبيعي، تدريجي و با آرامش مي‌شود و ممكن است باعث انسداد تحول و انباشت مطالبات شود. محافظه‌كاري شديد موجب مي‌شود كه يا اقتدارگرايي در جامعه شكل بگيرد كه امري منفي است و براي جامعه آفت محسوب مي‌شود يا اينكه اين انباشت مطالبات باعث انقلاب شده كه جامعه را باتحولات غيرقابل كنترل مواجه مي‌كند كه اثرات آن هم سنگين است.
٭ استاد علوم سياسي و عضو
هيات علمي دانشگاه تهران

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون