تولد رابرت کُخ
مرتضی میرحسینی
رابرت کُخ به ظاهر مرد ساده و بیادعایی بود و به قول پییر روسو (در «تاریخ علوم») در نگاه نخست کسی متوجه نمیشد که با دانشمندی بزرگ، در حد و اندازه لویی پاستور مواجه است. سال 1843 در چنین روزی در کلاوستال، شهر کوچکی در نواحی مرکزی آلمان امروزی (که آن زمان در قلمرو پادشاهی هانوفر قرار داشت) متولد شد و در گوتینگن زیر نظر یاکوب هنله تحصیل کرد. مثل استادش روی فرضیه نقش میکروبها در ایجاد بیماریها- که تا قبل از دهه 1870 میلادی موضوعی مورد شک و شبهه و مناقشهبرانگیز بود- مطالعه میکرد و بعدتر در شیوع سیاهزخم در میان دامهای منطقه ولشتاین، آموختههای خود را محک زد. او خون حیوانات مبتلا به بیماری را آزمایش کرد و به درستی یافتههای دانشمندان پیش از خود پی برد (بهویژه کازمیر داون که درباره وجود نوع خاصی از باکتری در خون حیوانات بیمار نوشته بود و کارل ابرت که به امکان جدا کردن آلودگی از خون باور داشت). سپس گامی رو به جلو برداشت و با کشت مجدد باسیلهایی که از بدن دامهای بیمار بیرون کشیده بود به سرم سیاه زخم رسید. «این اولین بار بود که میکروب مرضی را در خارج از بدن حیوان
پرورش میدادند.»
کُخ این مسیر، از استخراج تا کشت میکروب را چند بار دیگر رفت و با دقتی که هنوز هم ستودنی و حیرتانگیز است مراحل مختلف کار خودش را ثبت کرد. سال 1876، زمانی که فقط 33 داشت براساس همین آزمایشها و مشاهداتش رساله معروف «در جستجوی علل سیاه زخم» را نوشت و منتشر کرد. «این اثر در نظر مردم آن روزگار همچون معجزه و کرامت جلوه کرد و نام طبیب دِه در چهار گوشه جهان مشهور شد. آنگاه وسایل جستجو و کار را برای این دانشمند نابغه آماده کردند و او توانست با آسایش خیال اوقات خود را صرف میکروبشناسی کند.»
حدود 6 سال بعد مقاله دیگری نوشت و در آن اصول کار خود را توضیح داد، اصولی که در تاریخ علم از آنها به «اصول مفروض کُخ» یاد میشود. اول اینکه میکروب باید در تمام جانوران یا افراد مبتلا به آن بیماری یافت شود؛ دوم اینکه میکروب را باید بتوان از بدن موجود زنده مبتلا به بیماری گرفت و در یک محیط کشت پاک (محیطی که فاقد انواع دیگر میکروبها باشد) در آزمایشگاه رشد داد؛ سوم اینکه تزریق یک کشت پاک میکروب در آزمایشگاه به جانور سبب بروز بیماری در آن جانور شود؛ و چهارم هم اینکه میکروب را باید بتوان از این جانور بیمار گرفت و در محیط کشت پاک، بار دیگر رشد داد. کُخ همان سال (1882) میکروب بیماری سل را کشف کرد و بعدتر- همراه با گروهی از دانشمندان همکارش- به مالاریا و وبا و چند بیماری دیگر رسید و حتی درباره جذام هم پژوهش و مطالعه کرد. لیزا یونت در کتاب «تاریخ پزشکی» درباره اهمیت اصول چهارگانه رابرت کُخ مینویسد «با استفاده از اصول کُخ بین سالهای 1879 و 1900 پژوهشگران تقریبا هر سال یکی از میکروبهای مولد بیماریهای مهم انسان را شناسایی کردند.» کُخ 66 سال عمر کرد و بهار 1910 در بادن ـ بادن از دنیا رفت. او که سال 1905 جایزه نوبل پزشکی را برد یکی از پیشگامان دانش میکروبشناسی نوین شناخته میشود.