آقاداود مهمون سفارشی داریم
مالک قدیمیترین پیتزافروشی تهران درگذشت. پیتزا داود که در خیابان نوفللوشاتو واقع است، نخستین پیتزافروشی تهران محسوب میشود. تهرانیهای قدیم، جوانان دانشجو و هنرمندان، خاطرات بسیاری با پیتزا داود دارند. همین موضوع باعث شد در توییتر فارسی کاربران هشتگ «پیتزا داود» را داغ کنند. آنچه میخوانید منتخبی از این توییتهاست.
«آقاداود، صاحب پیتزا داود کوچه لولاگر درگذشت، خدا رحمتش کنه، کاسب خوش اخلاقی بود»،«ای وای من عموداود هم رفت کلی خاطرات خوب و قشنگ ما با تو بود پیرمرد. روحت شاد»، «پیتزا داود، اول اسم کوچیکتو میپرسید بعد همین حجم کالباس میذاشت جلوت تا پیتزا آماده بشه بیشترم بخوای بود، بعد به اسمت میگفت فلانی پیتزات حاضره»، «ولی من دورانی رو یادم میاد که کنار اون کالباسها ترشی فلفل هم بود، تو عکسهای اخیر ندیدم و هنوزم وقتی آویشن میزنم به غذا یادش میفتم چون اولین بار با مفهوم واقعی عطر آویشن اونجا آشنا شدم»،«حتی اینکه به عمد خالی ببندن که داود صدای زنگش رو در بیاره هم یادمه»، «صاحب پیتزا داود هم رفت. کدوماتون این پیتزا رو روی این چارپایهها خوردید؟»، «پرطرفدارترین پیتزای بدمزه جهان»، «ای بابا عمو داود! کالباسخمیری و سس و آویشن پیشغذا. خودش تشخیص میداد چقدر کافی است. دفعه اول با دوستم که دختری لاغراندام بود رفتم توی کوچه که اسمش یادم نیست. دو تا پیتزا سفارش دادیم. گفت یکی کافی است. حتی یاد مدیا کاشیگر هم میافتم که دفتری در همان حوالی داشت. دلگیر شدم»، «آخرین بازی که پیتزا داود رفتم؛ ۳ سال پیش بود؛ تابستان ۹۷؛ هم روحالله زنده بود و هم علی... بعدش با رفقا رفتیم چهارسو هزارپا رو دیدیم. روحالله زبان گرفته بود و جلوی محمدحسین از سراج میگفت؛ گفتم روحی! خب حسین داماد سراجه چی میبافی ... یادش بخیر چه خوب زندگی میکردیم»، «آقا داود دیروز رفت. سران، سلاطین، وزرا، وکلا این نام نیک است که میماند حتی در انتهای بنبستی ساکت و خلوت در نقطهای کمرفتوآمد از یک شهر شلوغ؛ بنبست لولاگر ابتدای نوفللوشاتو، وقتی به مردم احترام بگذاری. خیلیها یادشان است: آقاداود مهمون سفارشی داریم!»، «خدا بیامرزت آقا داود، چه خاطراتی برامون ساختی»، «برای حال کسی چون من از گذشته نگو که درد خاطره را خاطره دوا نکند»،«صاحب پیتزا داود درگذشت این یعنی درگذشت صاحب یکی از خاطرات تهران»، «اولین باری که رفتم پیتزا داود یادم نیست کی بود در این حد یادمه که خیلی وقت پیش بود با پسر خالم لاتی رفتیم تو گفتیم ۲ تا پیتزا بده گفت مطمئنی ۲ تا میخوای؟ گفتم آره دیگه دو نفریم پیتزاهام که یک نفره است. گفت حالا یه دونه سفارش بده سیر نشدی یکی دیگه میزنم واست گفتم اوکی یه دونه سفارش دادم، داشتم میرفتم گفت وایسا ۴ تا مشت ازون کالباس مارتادلاش ریخت رو یه فویل سس بهش زد، گفت ببرید، بخورید تا پیتزاتون آماده بشه تموم شد بیا دوباره بدم نشون به اون نشون که ما همون یدونه پیتزا رو هم به بدبختی تونستیم بخوریم کامل» و «یک لیست در حال آپدیت همیشگی درست کردم از کارهایی که وقتی برگشتم ایران میخوام انجام بدم؛ امروز پیتزا داود رو باید پاک کنم آخرش هم، آرزو به دلِ کل لیست میمونم احتمالا».