بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید؟!
تو گوشم آهنگ میزنه ...
نياشاميد و نخوريد!
زري ابو| کجا به دنیا آمدنت فرقی نمیکند، اهل هر شهر و دیاری که باشی، برای خودت اصول خاصی درنظرگرفتهای. حالا میخواهد این موضوع ربط به فرهنگ يا اخلاق داشته باشد، تفاوتي ندارد، وقتی که به یکسری قوانین عادت کردهای.ورژن قدیم و جدید هم ندارد. اصولا انسانی که خونش با اصالت آميخته شده باشد، اگر دستخوش حوادث زمانه هم شود، محال است به کَجیِ آن درخت پیر و کهني شود كه سالهاي متمادي بيريشه روزگار گذرانده. اطاله کلام نمیکنم و از موضوع اصلی رونمایی خواهم کرد. معضلي که بهراحتی زیر پا گذاشته میشود و اگر کسی مثل بنده اعتراضی هم بکند، یا محکوم به فضول شده و اگر شانس بياورد و چنین حکمی دستش را نگیرد، قاعدتا از نیش زبان آن فرد، در امان نخواهد ماند!انسان ذاتا موجودی خواستار تغییر و رشد است و کشش و تمایل بیشتری سمت آدمهایی دارد که بهاصطلاح باديسيپلين یا همانکاریزما هستند، آدمهايي که ادب و شعور و تربیت و فرهنگ را سرلوحه زندگیشان قرار دادند و در هر زمان و مکان و با هر نسلی که باشند، هواداران خودشان را خواهند داشت. قطعا آنکه طالب و اهل چنين مَنشهايي باشد، مَشقی از اين افراد خواهد آموخت و آن ديگري هرچند تمایلی به این مسائل نداشته، ناخودآگاه جذبشان ميشود. حالا اين جاذبه از نوع غبطه يا رَشك باشد، در اصل قضيه فرقي نخواهد كرد.بِگذریم ... از آنجا که هرچیزی آدابی و دفترچه راهنمایی دارد، آیا تابهحال به فرهنگ مکالمه تلفنی فکر کردهاید؟ قصد بنده از اين حرف، اصلا ارايه تئوری و فلسفه خاص موضوع نامبرده نیست، چراکه اينجانب نه کارشناس مسائل فرهنگی بوده، از طرفي نيز از سواد و شعورم خارج است. مقصود تنها بيان دغدغهای فرهنگی و اجتماعي است که بهسادگي دارد به قهقرا میرود.همه ما از زمان طفولیت، اولین چیزی که یاد گرفتهایم زبان بوده و سخن گفتن. ما در طول شبانهروز بیوقفه یا باوقفه، با گوشی تلفن همراهمان، به شرق و غرب، جنوب و شمال و قاره دیگر وصل میشویم و تا میتوانیم حرف میزنیم، اما این حرف زدن کجا و آن حرف زدن کجا؟!تصور کنید در حال مکالمه با آشنا، غریبه، رييس و... هستيد، هنوز مکالمه به اواسطش نرسیده، ناگهان صدای عجیبغریبی به گوشتان میرسد، کمی که گوشهایتان را تیز میکنید، به خوردن و شکستن مغزیجات، يا نوشیدنی توسط آن استاد میرسید که همزمان با مکالمهای که با شما دارد، از وعده شکم هم خودداری نکرده و دو موضوع مهم را پوشش ميدهد که این خودش هنری است و ما بر آن واقف نیستیم!اساسا این معضل برای شما هم پیش آمده و دوستانی که زیاد با تلفن سروکار دارند، بهویژه خبرنگاران عرایض بنده را بهتر درک خواهند کرد. واقعا در این شرایط چه حسی به شما دست میدهد؟ وقتي یک نفر پشت تلفن دائما ميخورد و گاهی اوقات هم چنان با لذت غذا ميل ميكند كه انگاري در قحطي به سر ميبرده! اين افراد اگر خجالت نکشند، چرتشان را هم پشت خط میزنند و فقط میماند چاي بعد ناهار كه ...بارها و بارها این اتفاق برای خود من رخ داده که تا آستانه پایان دادن به مکالمه هم پیش رفتم! پس هر زمان که هنگام گفتوگوي تلفنی خواستید چیزی میل کنید، عجالتا یاد این اتفاق بیفتید؛ شک نکنید که از کار خود پشیمان خواهید شد. اين مقوله تنها بخش كوچكي از فرهنگ آداب مكالمه تلفني است و اگر بخواهيم پرونده اين مطلب را بيشتر بشكافيم، به ذكر موارد ديگري ميتوان اشاره كرد.برخی از افراد عادت دارند که حین صحبت به کارهای خود برسند. کارهایی مثل شستن ظرف، پیام دادن به دیگران، تمیزکاری خانه و از آن بدتر، گذاشتن صداي طرف روي بلندگو...، موضوعي كه اينجا مطرح ميشود، داشتن حريم خصوصي است و بايد گفت، دوست بزرگوار، شايد آن فردي كه پشت خط قرار دارد، دوست نداشته باشد كه صدايش را همه اهالي منزل، اداره و... شما بشنوند و اگر كسي هم نباشد، ادب حكم ميكند كه از طرفتان اجازه بگيريد و بعد دست به چنين كاري بزنيد. بنابراین اگر کار واجبی دارید، قبل از تماس انجام دهید، یا برای بعد از تماس تلفنی بگذاريد.برخي ديگر هم هستند كه عادت دارند حین گفتوگو و تماس تلفنی با کسی غیر از فرد پشت تلفن صحبت کنند، بدون آنكه عذرخواهي كرده باشند. طبيعي است و ممكن است طي مكالمه فرزندتان از شما سوالي بپرسد، یا کار واجبی داشته باشد، یا اینکه در دفتر کارتان هستید و همکارتان به مشکلی برخورده و از شما سوالي بكند، در این لحظه ابتدا باید از طرف پشت خط عذرخواهی کنید و به او توضیح دهید که یک نفر سوال فوری دارد. اگر هم احساس میکنید که صحبتهای شما طولانی میشود، ادب حکم میکند که چند دقیقهای عذرخواهی کرده و تلفن را قطع کنید تا در زمانی دیگر با او صحبت کنید. نه اينكه بياعتنا به آن فرد پشت تلفن، به همه كارهايتان رسيدگي كنيد و آن بيچاره را سر كار بگذاريد، طوري كه در دلش از شما حس نفرت و انزجار تلنبار شود و هرجا از اين به بعد نام مباركتان بيايد، دوپا قرض كند و فرار را به ماندن ترجيح دهد. نمیدانم آيا این متن، در فرهنگ عمومی جامعه تاثیري خواهد گذاشت؟ آيا صدايمان را به گوش كسي خواهند رساند؟ اما وظیفه بنده اين است که دغدغه فرهنگی را به رُختان بکشم، نهتنها این موضوع، بلکه مسائل زیادی است که نه متصدي دارد و نه کتابچهای، اصلا انگاري قرار نیست ِسرشت ما با فرهنگ اجتماعی اَبدی شود! در پايان این را هم اضافه کنم که شکلگیری فرهنگ از همان دوران خردسالي آغاز خواهد شد و به عقيده من همزمان که کودک نحوه صحبت کردن به چند زبان زنده دنیا و انواع رقص و پايكوبي ... را خيلي شكيل در مهدکودک ياد ميگيرد، توسط مربیهای دلسوزتر از جانش که برای آموزش وي خود را به آب و آتش میزنند و از خودشان میگذرند، بد نباشد جزوهاي هم تحت عنوان آداب فرهنگی توزيع و آموزش داده شود تا کودک از همان سنین که مستعد بوده و پذیرش هر چیز را بيشتر دارد، علاوه بر علم و شناخت جهان خارج و... که خیلی هم خوب است و بحث ما اصلا ملاك قرار دادن بد و خوب بودن این مسائل نیست، از جهان پیرامونش بهخصوص فرهنگ و آداب اجتماعی هم بینصیب نماند تا در آینده اگر جناب سعدی و کمالالملک، دایی، اَنسل آدامز، ایلان ماسک و مسی نامي نشد، لااقل از خلقوخوی انسانی و همزیستی درست بویی برده باشد.
باقي بقايتان ...