بياعتمادي به رسانه و آسيب اجتماعي اين روزها
حامد محمدي كنگراني
اعصاب ما اين توانايي را دارند كه نسبت به درد بيحس شوند. بعد از مدتي، اگر ضربهها مدام و پشتسرهم به عصبها وارد شوند، عصبها قابليت پيامرساني خود را از دست ميدهند چون پايانههاي درد آستانه، تحملي دارند و بعد از رسيدن به آن آستانه بيحس و كرخت ميشوند. به همان اندازه كه اين اتفاق در فيزيولوژي بدن ما رخ ميدهد، در بحث سلامت روان و واكنش به اتفاقهاي پيرامون هم همين الگو در جريان است. اخبار پيدرپي از بحرانهاي اقتصادي، اختلاسها، مشكلات اجتماعي و حتي ماجراهايي مثل لغو كنسرتها و توقيف فيلمها، در دسته تنشهاي عصبي است كه مدام به روان مردم وارد ميشود و از آنجايي كه عصر، عصر ارتباط است و خبرها در ثانيهاي به دست مردم ميرسد، ضربه و فشار، پشتسرهم به روان مردم وارد ميشود. مكانيسم طنز بالغ و مكانيسم طنز نابالغ، دو مكانيسم اساسي جامعه دربرابر اين خبرهاست. عدهاي تلاش ميكنند تا بالغانه و با طنز از سرخبرها بگذرند و عدهاي ديگر، ناآگاهانه به سراغ هجو و تمسخر ميروند تا شدت عامل ناراحتكننده را كم كنند و از آن بگذرند. اما در نهايت اين مكانيسمها هم در كوران اخبار، شبيه يك سرپوش عمل ميكند و باعث نميشود تا تاثيرات مخرب اين ضربهها از بين برود. بياعتمادي و خدشهدار شدن غرور ملي نتيجه واضح و دقيقي است كه اين روزها از اخبار پيدرپي ناخوشايند ميبينيد و در متن جامعه نشانههايش را پيدا ميكنيد؛ عزت نفس اجتماعي از بين رفته، اميد به بهبود هم همينطور و اين آتش زير خاكستري است كه اگر نشانههايش را در اتفاقهايي مثل اسيدپاشي، آمار بزهكاري، اعتياد و طلاقها، آمار مهاجرت و فرار مغزها نبينيم و براي درمان صحيح آماده نشويم، روز به روز بيشتر به فروپاشي رواني جامعه و از دست رفتن حس مسووليت و تعهد اجتماعي نزديك ميشويم. چرخه انتشار اخبار، يكي از دلايل همين اتفاق است. خبرها به جاي آنكه از رسانه به مردم برسد، از دولت به مردم ميرسد. نخستينبار محمدباقر نوبخت در دولت تدبير با اعلام خبر رشد اقتصادي منفي، مجوز اعلام خبرها را توسط مديران دولتي به مردم صادر كرد. اخبار اختلاس، بحرانهاي مديريتي و تمام مشكلاتي كه از دولت قبل مانده، از رييسجمهور تا تمام وزراي كابينه به دست مردم ميرسد. در حوزه قوه قضاييه هم همين است. خبرنگاران بايد منتظر نشست سخنگوي قوهقضاييه بمانند تا اجازه انتشار خبرها را داشته باشند. اطلاعرساني، برعكس شده است؛ خبرها بايد از روزنامهها و رسانهها به مردم برسد تا مجري قانون كه همان دولت و قوهقضاييه است، آنها را پيگيري كنند و به نتيجه برسانند. اما از آنجايي كه اين چرخه برعكس است و از آنجايي كه مطبوعات و رسانهها در روزگار عجيب و ناخوش به سر ميبرند، اميد اجتماعي به سرانجام رسيدن پروندهها هرروز كم و كمتر ميشود. در ظاهر كلي، پيامي كه اين رفتار به جامعه ميدهد، صرفا پيام اعلام و انتشار است و ديگر هيچ. به اين ترتيب تنها اعتماد عمومي است كه از بين ميرود و از آنجايي كه معمولا پيگيري پروندهها منتشر نميشود، مردم هم از سرانجام اتفاقها خبر ندارند و بدون دانستن سرانجام هر خبر ناراحتكنندهاي، صرفا ضربه و فشار آن را دريافت ميكنند. اتفاقي كه تمام آن ناخوشاينديها را به وجود آورده و حالا وقتش است كه اهالي دولت تدبير و مديران، براي بازگرداندن سلامت اجتماعي و پيشگيري از آسيباجتماعي بيشتر، اين راه و روش را تغيير دهند و با اعتماد به رسانهها و پذيرفتن نقش اجرايي بيشتر، اين بحران را درمان كنند. روانپزشك