سد گتوند نماد چيست؟
هيچ علاقهاي به شنيدن آن ندارد ولي كافي است يك شايعه يا يك داده غلط كه غلط بودن آن مثل خورشيد روشن است، پخش شود، به سرعت تكثير و به يكديگر منتقل ميشود. چند روز پيش خبري منتشر شد كه وقتي حساب ميكرديد متوجه ميشديم كه براساس آن خبر، مردم ايران سالانه 50 ميليارد دلار از طريق كميته امداد و بقاع متبركه به نيازمندان كمك ميكنند!! و منتشركننده خبر پرسيده بود كه اين پولها كجا ميرود؟ بنابراين يك وجه قضيه اين است كه فضا براي شنيدن اخبار بد و منفي و حتي شايعات غيرمعقول بسيار مستعد است در حالي كه اصلا حوصله شنيدن پاسخ مستدل را ندارد. چنين فضايي براي فعاليت دولت و حكومت از هر اقدام براندازانهاي بدتر است. بيان اخباري از ارقام رو به رشد مربوط به فسادهاي مالي نمادي از اين وضع است. راه آن نيز شفافيت است و نبايد اجازه داد مسائل در پشت پرده بماند، چون در اين صورت اخبار سر از فضاي مجازي درخواهد آورد ولي نه به صورت كاملا درست، بلكه در قالبهاي شايعه و غيرواقعي همراه با اخبار واقعي. ساختار سياسي ايران بايد فكري به حال اين مشكل كند. اين ساختار چون حاضر به پذيرش بحث و انتشار رسمي ايرادهاي واقعي خود نيست، در نهايت مجبور ميشود تن به اتهامات خيلي گستردهتري كه بعضا واقعي هم نيستند دهد.
مشكل ديگر اين است كه دولت نيز از تمام توان كارشناسي خود براي طرح شفاف و درست امور استفاده نميكند. هرچند شنيدهايم كه براي مورد خاص سد گتوند، گروهي دانشگاهي را مامور بررسي ادعاها عليه آن كرده و اين جاي اميدواري است، ولي مشكل مورد نظر با اين اقدامات حل نميشود، هرچند اين اقدامات لازم و مناسب است. به نظرمي رسد خطري كه از سوي اين فضا ثبات اجتماعي و سياسي را تهديد ميكند، كمتر از خطر تحريمها نيست، اگر بيشتر نباشد. دولت ميتواند بخشي از توجه خود را به اين مساله اختصاص دهد كه چرا گوشهاي جامعه براي شنيدن هرچه بيشتر اخبار منفي و حتي شايعات آمادگي دارند، ولي براي شنيدن پاسخ دولت و نيز قضاوت و بررسي منصفانه، نه؟ اين مشكل مردم نيست، مشكل دولت و حكومت است و بايد آن را حل كنند. سد گتوند نماد اين مشكل است.