• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3120 -
  • ۱۳۹۳ يکشنبه ۹ آذر

آگامبن؛ سياست به مثابه رهايي


  مهدي قوامي‌پور  / به نظر مي‌رسد براي بسياري از متفكران غربي، يونان باستان آن نقطه ارشميدسي فلسفه و تفكر سياسي غرب است چنان كه هانا آرنت در نقد خود بر وضع بشر در جامعه معاصر با تكيه بر آن نشان داد كه اقتصاد از حوزه خصوصي به در آمده و به عرصه عمومي و سپهر سياست وارد شده است و در انديشه‌هاي ماركس چنان بر سياست پيشي گرفته كه آن را منحل كرده است و سياست ماركسي اگر بتوان از چنين اصطلاحي نام برد تبديل انسان به حيواني اقتصادي است. ماركس كه براساس تحليل نظام سرمايه‌داري در آغاز راهش پيامبرانه وعده انقلاب سر مي‌داد چپ را در ادامه راهش با چالش‌هاي نظري و عملي مهمي مواجه ساخت. پس از ماركس متفكران و انديشمندان بسياري هر يك به گونه‌يي كوشيدند تا از اين چالش‌ها برگذرند. در اين ميان متفكران مكتب فرانكفورت با رها كردن متافيزيك كار به سويه‌هاي ديگري از مساله پرداختند كه در برخي از مهم‌ترين موضوعات مورد توجه آگامبن قرار گرفتند. در برگذشتن از ماركس، ميشل فوكو به مساله تن و نسبتش با سياست پرداخت. او با تاكيد بر تن و نقد سياست در به سخره درآوردن تن و توليد بدن‌هاي رام راه را براي متفكران ديگر نظير آگامبن باز كرد. پس آگامبن در نقد راديكال خود از دولت مدرن با توجه به دستاوردهاي هانا آرنت و فوكو يك بار ديگر به آن نقطه ارشميدسي يعني يونان باستان رجوع مي‌كند و سرچشمه تناقض در فلسفه سياسي غرب را در آنجا مي‌يابد. تناقضي كه ادامه منطقي آن در هر شكل و صورتش سياست را به هنر مديريت و شهروند را به هومو ساكر -انساني كه مي‌تواند كشته شود اما نمي‌تواند قرباني شود - تبديل مي‌كند و براي رهايي از آن راهي جز بازگشت به اين سرچشمه و درك دوباره نسبت سياست و رهايي راهي نيست.
آگامبن با رجوع به يونان باستان مي‌گويد: يونانيان براي حيات از دو واژه zoe كه حاكي از حيات ساده و مشترك در بين جانوران و آدميان و خدايان بود و bios كه نشانگر شكل خاص و ممتازي از زيستن بود استفاده مي‌كردند. سياست معطوف به سعادت تنها مبتني بر bios بود و zoe در درون آن قرار نمي‌گرفت. اين شكل از حيات در چارچوب و درون خانه قرار مي‌گرفت. تفاوت zoe با bios مانند تفاوت صوت با زبان است. در گذر از صوت كه نشانه درد و لذت است و در بين ديگر جانوران مشترك به زبان كه منحصرا ويژگي آدمي است در واقع نوعي حذف ادغامي صورت مي‌گيرد، براي گذر از zoe به bios نيز چنين حذف ادغامي رخ مي‌نمايد و اتفاقا با زبان گره مي‌خورد. در يونان باستان سياست به bios تعلق مي‌گرفت كه قابليتي اضافي براي انسان و مبتني بر تجربه هستي سياسي است اما در دنياي مدرن zoe موضوع سياست شده است. سياست در اين معنا يعني كنترل، نظارت و توليد بدن يا به تعبير فوكو سياست تبديل به زيست سياست شده است. براي درك اين موضوع اردوگاه بهترين مكان است زيرا در اردوگاه حوزه عمومي خصوصي مفهوم و تمايز خود را از دست مي‌دهد و بدن در تماميت خود به تمامي به كنترل در مي‌آيد. در واقع اردوگاه مكاني است كه تعليق قانون و تبديل استثنا به قاعده را عينيت مي‌بخشد و سياست زيستي به مطلق‌ترين شكل خود رخ مي‌نمايد و بي‌واسطه با حيات بيولوژيك رو‌در‌رو مي‌شود. در اين معنا سياست ورزي‌هاي امروزين چيزي جز مديريت zoe و حيات برهنه نيست و دولت‌ها خود را ملزم به مديريت حيات بيولوژيك ملت مي‌دانند. سياست‌هاي جمعيتي كه به خصوصي‌ترين حريم انسان‌ها وارد مي‌شوند و به كمك نهادهاي مختلف به ويژه پزشكي تلاش مي‌كنند تا توليد مثل انسان‌ها را كه مربوط به حيات زيستي آنان مي‌شود به كنترل درآورند نمونه آشكاري است كه ماهيت دولت‌ها را نمايان مي‌كند. در واقع در دموكراسي‌هاي مدرن حيات برهنه در عين جدابودگي‌اش با محو تدريجي مرزهايش خود در شهر آزاد مي‌شود و هم سوژه و هم ابژه همه نزاع‌هاي سياسي مي‌شود از اين منظر ادغام حيات برهنه و توليد بدن زيست سياسي هسته اصلي قدرت حاكم است و آدمي خود را در مقام جانوري كه سوژه قدرت سياسي شده است مي‌يابد. دموكراسي‌هاي مدرن تلاش مي‌كنند تا bios خود را بر zoe يا حيات برهنه برپا كنند و معضل آنها دقيقا در همين نقطه است چرا كه دموكراسي‌هاي مدرن مي‌كوشند آزادي و خوشبختي انسان‌ها را در همان نقطه‌يي بنا نهد كه معرف انقياد آنهاست.
آگامبن پس از به روشناي روز درآوردن چهره پنهان دموكراسي‌هاي مدرن و در پي سياستي معطوف به سعادت و در پي القاي دولت و « متصل به نوعي شكل - حيات » اين پرسش را طرح مي‌كند كه « آيا امروزه چيزي نظير نوعي شكل - حيات، حياتي كه براي آن، مساله اصلي در متن زيستنش نفس زيستن باشد، امكان پذير است‌؟»وي سپس در پاسخ به اين پرسش بنيادين و راديكال و در جست‌وجوي راهي به رهايي، تفكر به شكل‌هاي حيات در بالقوه‌گي‌اش كه امكان تجربه / آزمون را رخصت مي‌دهد طرح مي‌كند. تفكري كه بالقوگي شكل - حيات و بالقوگي عقل متعلق آن است. فكر كردن نه صرفا به مثابه تاثير‌پذيري بلكه امكان تحقق و فعليت بخشيدن به بالقوگي‌هاي ممكن حيات از سر قصد. به عبارت ديگر آگامبن مي‌انديشد تنها هنگامي حيات مي‌تواند در « واقع بودگي » و «شي‌ء بودگي » به شكل - حيات بدل شود كه تفكر در متن آن حضور داشته باشد. اما اين حضور تفكر در متن حيات و امكان تجربه يك توان مشترك همگاني است همان‌گونه كه وجود زبان نشان سخنگويان بسيار است زيرا در غياب سخنگويان و وجود تنها يك سخنگو وجود زبان امري محال و عبث است. پس عقلي بودن همان توان واحدي است كه اشكال متكثر حيات را به منزله شكل -  حيات بر مي‌سازد و با وحدت بخشيدن به آن مانع انفصالش مي‌شود در حالي كه دولت‌ها همواره وجود خود را از طريق انفصال حيات برهنه از اشكال آن تصديق مي‌كنند. آگامبن مي‌گويد: همين تفكر كه با وحدت بخشي حيات برهنه با شكل - حياتش مانع جدايي‌اش مي‌شود بايد هادي سياست و به مركز اصلي سياست آينده بدل شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها