• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۱ شهريور
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5475 -
  • ۱۴۰۲ پنج شنبه ۱۴ ارديبهشت

خرده‌جنايت‌هاي زناشوهري

محمد خيرآبادي

نمايشنامه خرده جنايت‌هاي زناشوهري اثر ارييت داستان مردي به نام ژيل است كه بر اثر حادثه‌اي مرموز دچار فراموشي شده و همسرش (ليزا) او را به خانه آورده است. ژيل سعي مي‌كند با كمك صحبت‌ها و روايت‌هاي همسرش از خاطرات گذشته، حافظه از دست رفته‌اش را بازيابي كند. اشميت در همين نقطه با قرار دادن ليزا در موقعيت سوءاستفاده از فراموشي شوهر، اصل و اساس شخصيت‌پردازي‌اش را پي‌ريزي مي‌کند. هيچ بعيد نيست كه ليزا حالا كه شوهرش را مثل يك تكه كاغذ سفيد بي‌نقش و نگار يافته، هر آنچه می‌خواهد را به عنوان تصوير زندگي زناشويي‌شان بر روي آن ترسيم كند. شايد در ابتدا باور اينكه نمايشنامه‌اي چنين ساده تنها با دو شخصيت بتواند به درجه‌اي بالا از جذابيت و تاثيرگذاري برسد سخت باشد. دوئل كلامي ژيل و ليزا در ابتدا بسيار ساده و در حد ديالوگ‌هاي روزمره زن و شوهري به نظر مي‌رسد، اما به مرور شخصيت‌پردازي بي‌نظير اشميت از دل اين دوئل كلامي، عميق‌ترين مسائل روانشناسانه را بيرون مي‌كشد و روبه‌روي ما قرار مي‌دهد. اوج همذات‌پنداري با شخصيت‌هاي نمايش زماني است كه دغدغه‌هاي ذهني خود و پيچيدگي‌هاي رابطه زناشويي، حتي ظرافت‌هاي عاشق و معشوقي را از زبان ژيل و ليزا مي‌شنويم. مسائلي كه شايد احساس‌شان كرده‌ايم و در پستوي ذهن‌مان حضور دارند اما حالا كه از بيرون مي‌شنويم‌شان با آنها احساس قرابت بيشتري مي‌كنيم. آغاز فصل دوم نمايش كه فصل درخشاني از اين نظر محسوب مي‌شود، هنگامي است كه ورق برگشته و دست ليزا رو شده و ديالوگ تاثيرگذاري بين ژيل و ليزا برقرار مي‌شود: 
ژيل: چه ساده بودم هرگز تصورشو نمي‌كردم كه يكي از طرفين ديگري رو محكوم به جنايتي كنه كه خودش مرتكب شده. آفرين واقعا دست منو از پشت بستي.
ليزا: وقتي خشونت وارد زندگي ميشه ديگه چه فرقي مي‌كنه كي بروزش ميده.
ژيل: ‌آفرين استاد، دفاع محشريه (ژيل به ليزا نزديك مي‌شود و لحن ملايم‌تري به خود مي‌گيرد) كدوم خشونت ليزا؟
ليزا: (منفجر مي‌شود) خشونت اين پونزده سال زندگي! خشونت اينكه هنوز مثل روزاي اول دلم برات ضعف ميره. خشونت اينكه پير شدن خودم و خودتو ميبينم و ميبينم كه باز هم نميتونيم از هم بگذريم. خشونت اينكه بايد ازت خسته شم و نميشم! ...
نمایشنامه خرده جنايت‌هاي زناشوهري در عين حجم كم، سرشار از اين ظرافت‌هاست. حرف‌هايي كه شايد در خلوت زن و شوهري هم شنيده نشود اما اينجا به واسطه موقعيت‌سازي هوشمندانه اشميت و بي‌پروايي و صراحتي كه آن را خصلت زنانه مي‌خواند، نمايان شده است. اشميت از زبان ژيل مي‌گويد: «مردها بي‌دل و جرئتن. نميخوان با مشكلات زندگيشون روبرو شن. دلشون مي‌خواد فكر كنن كه همه چي روبه‌راهه در حالي كه زنها روشونو برنمي‌گردونن».
خرده جنايت‌هاي زناشوهري نمايشنامه‌اي چند لايه است كه مخاطب در هر سطحي مي‌تواند ارتباطي منحصر به فرد با آن برقرار كند همان‌گونه كه شايد براي عده‌اي داستان ژيل و ليزا داستان زوجي در جست‌وجوي حقيقت باشد اما براي عده‌اي ديگر آن‌گونه كه ژيل مي‌گويد: «شايد اون چيزي كه يه زوج بايد با هم تقسيم كنن حقيقت نيست بلكه رازه...». پيشنهاد مي‌كنم اگر اين نمايشنامه را نخوانده‌ايد، خود را به لذت خوانديد. شك نكنيد كه از ميان لايه‌هاي مختلفش چيزهايي كشف خواهيد کرد و بعد، بارها آن را خواهيد خواند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون