• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5481 -
  • ۱۴۰۲ پنج شنبه ۲۱ ارديبهشت

درباره ادبيات، پيرامون ايران فرهنگي - 7

پرواز جادويي زال

سهند آقايي *

ما در شمنيسم به‌طور گسترده با نمادپردازي‌هاي‌ پرنده‌شناختي (ornithological) سروكار داريم چنانكه شمن‌ها در وقت خلسه و اجراي عمل درماني گاه خود را به شكل عقاب درمي‌آورند يا لباس‌هايي از پر پرندگان به تن مي‌كنند. همچنين آشكار است كه جادوپزشكان از طريق خلسه بيماران را درمان مي‌كنند يعني مستقيما بر مبناي باورها و نمادپردازي‌ها كارِ درمان را از روح سرگردان بيمار آغاز مي‌كنند. در واقع ما اساسا در منابع اسطوره‌اي و ديني است كه با پديده پيچيده جادوپزشكي برخورد مي‌كنيم، زيرا مساله روح در ميان است. 
در اين باب ميرچا الياده بر آن است كه پر جادويي در شمنيسمِ سراسر جهان نماد «پرواز جادويي» است چنانكه او به پر عقاب و سپس موي اسب و ارتباط اينها با تجربه‌هاي خلسه‌آميز شمنان توجه ويژه كرده است. شمن در حالت خلسه خود را از زمان و مكان رها مي‌سازد و پرواز مي‌كند. او دوران بهشتي قبل از «هبوط» را با پرواز به مركز جهان بازسازي مي‌كند. او سوزاندن پر يا موي جادويي را هم‌ارز با احضار حيوان جادويي دانسته است؛ يعني همان حيوان يا مركبي كه شمن را به عالم ماوراء و زمان اسطوره‌اي هدايت مي‌كند. شمن‌ها گاه در تشرّف‌هاي شمني لباس‌هاي پرنده‌شكل مي‌پوشند و اين‌گونه در جريان خلسه با پرنده شكاري راهنما يكي مي‌شوند. درواقع اين دسته حقايق نمادپردازي‌ پيچيده‌اي را آشكار مي‌كند كه پيرامون موجودي آسماني و انديشه پرواز جادويي -به مركز عالم از طريق درخت كيهاني- تبلور مي‌يابد. شمن‌هاي ياكوت هر كدام يك پرنده شكاري مادر دارند كه پرنده‌اي بزرگ با سر عقاب و بال‌ها و منقار آهنين و چنگال‌هاي قلاب ‌شده و دم بلند است كه به هنگام تولد و مرگ شمن پديدار مي‌شود. اين پرنده آموزگار در جريان خلسه آيين‌هاي تشرّف شمني روح شمن را برمي‌گيرد و با سخت‌ترين آزمون‌ها آن را چنان مي‌پالايد كه شمن قدرت درمانگري خويش را بازمي‌يابد. ما همچنين در اساطير شمني آسياي شمالي به پرنده غول‌آسايي برمي‌خوريم كه شمن‌ها را در شاخه‌هاي درخت گيتي (درخت كيهاني) از تخم درمي‌آورد.
باري، در شمنيسم، پرندگان هدايتگران روح به جهان ديگرند و يكي شدن با پرنده يا همراهي يك پرنده توانايي خلسه‌ است و سفر به ماوراء و زمانِ اسطوره‌اي. الياده «بي‌مرگي، خودانگيختگي، آزادي و توانايي صعود به آسمان و ملاقات با ايزدان، دوستي با حيوانات و شناخت زبان آنها» را معيارهاي خاص انسان عصر مينوي مي‌داند. شمن در حالت پرواز روحاني، جان مجرّد است و به مناطقي از كيهان سفر مي‌كند كه غير شمن امكان دسترسي بدان را ندارد. ما برآنيم كه زال در شاهنامه، از آغاز تا پايانِ دورانِ حماسي مدام در فرار از زمانِ واقعي به زمانِ اسطوره‌اي، در پي نجات و درمانِ خود و اطرافيان خود است. زال در هيات يك جادودرمانگر در شاهنامه، با آتش زدن پر سيمرغ و احضار او كه تجسمِ دانايي است، مانند تمامِ شمن‌ها به زمانِ اسطوره‌اي كوچ مي‌كند. او با كوه البرز و آن درخت كه نشيمن سيمرغ است، از نوزادي تا نوجواني و بعدتر آشناست. كوه البرز نمونه كوه كيهاني و نشيمنِ سيمرغ نيز نمونه درختِ كيهاني است. درواقع زال طبق روايت شاهنامه زبان سيمرغ را مي‌داند و در مركز عالم بر فراز البرز، به واضح‌ترين تجربه عرفاني جوامع كهن يعني اتصال آسمان و زمين دست مي‌يازد.
طبق روايت شاهنامه خويشكاري جادودرمانگري زال وابسته به سيمرغ است. او با آتش زدن پر جادويي سيمرغ و احضار و سخن‌ گفتن با اين پرنده اسطوره‌اي بر فراز «كوه كيهاني» البرز درواقع سفر به ماوراء يا زمان اسطوره‌اي را تجربه مي‌كند. در اين مقام مثالي از حماسه ملّي بسنده خواهد بود. طبق روايت شاهنامه نخستين جادودرمانگري زال در داستانِ به ‌دنيا ‌آمدنِ پسرش به چشم مي‌رسد. رستم تنومند است و بايد پهلوي مادر را شكافت و پس از بيرون‌ آوردن بچه آن شكاف را دوخت و بر زخمش برخي گياهان و پر سيمرغ مرهم نهاد و چنين است كه زال با آتش زدن پر و احضار سيمرغ، رودابه و رستم را از مرگ نجات مي‌دهد. فردوسي از زبان سيمرغ چنين مي‌سرايد: 
نخستين به مي‌ماه را مست كن / ز دل بيم و انديشه را پست كن
بكافد تهي‌گاه سرو سهي / نباشد مرو را ز درد آگهي
وزان پس بدوز آن كجا كرد چاك / ز دل دور كن ترس و تيمار و باك
گيايي كه گويمت با شير و مشك / بكوب و بكن هر سه در سايه خشك
بساي و بيالاي بر خستگيش / ببيني همان روز پيوستگيش
برو مال از آن پس يكي پرّ من / خجسته بود سايه فرّ من
باري، ما با «پر جادويي» در اوستا نيز برخورد مي‌كنيم. در بهرام‌يشت درباب درمانگري اين پر آمده است: 
«زرتشت از اهورامزدا پرسيد ‌اي اهورا مزداي مينوي پاك ‌اي آفريدگار جهان مادي ‌اي مقدس! اگر من از مردان بسيار بدخواه به‌ ساحري آزرده شوم، چاره آن چيست؟ آنگاه اهورامزدا گفت: پري از مرغ وارغن بزرگ شهپر بجوي، اين پر را به تن خود بمال. با اين پر (ساحري) دشمن را باطل نما. كسي كه استخواني از اين مرغ دلير يا پري از اين مرغ دلير با خود دارد هيچ مرد توانايي او را نتواند كشت و نه او را از جاي به در تواند برد. آن بسيار ‌احترام، بسيار فر نصيب آن كس سازد. آن او را پناه بخشد. آن پر مرغكان مرغ.»
همچنين توضيحش بايسته است كه در اوستا سيمرغ بر بالاي درخت ويسپوبيش (همه را درمان‌بخش) قرار دارد كه در ميان درياي فراخكرت (اقيانوس كيهاني) روييده است و درمان همه دردها را دارد و در آن تخم‌هاي كليه گياهان نهاده شده است. در «مينوي خرد» آمده است كه «آشيان سيمرغ در درخت دوركننده غمِ بسيار تخمه است و هر گاه سيمرغ از آن برخيزد هزار شاخه از آن برويد و چون بنشيند هزار شاخه از آن بشكند و تخم از آن پراگنده شود.» درواقع به نظر مي‌رسد كه خاصيت درمانگري اين درخت است كه در شاهنامه به سيمرغ رسيده است.
* شاعر و نويسنده

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون