چه عواملي مازندران را به خشكسالي كشاند
يك دريا خشكي
15 درصد چاههاي عميق و نيمهعميق كشور مربوط به مازندران است
محمد معصوميان
از اقليمي كه به خرمي و سبزي شهرت داشت حالا هر روز خبرهايي ميآيد كه شايد در تاريخ سابقه نداشته باشد. خبرهايي از كم شدن بارندگي و هشدارهايي در مورد خشكسالي و بيآبي در مازندران كه اين سوال را به وجود ميآورد؛ آيا مازندران تنها به واسطه كم شدن بارش به خشكسالي رسيده يا عوامل انساني در پديد آمدن اين وضعيت نقش دارد؟ خشك شدن رودخانهها، ناپديد شدن چشمهها و نبود آب كافي براي كشاورزي يك فرآيند طبيعي است كه در همه جاي ايران در حال وقوع است يا نتيجه يك سلسلهرويههاي غلط انساني و مديريتي است؟ استاني كه هم مقصد گردشگري است و هم محور تامين امنيت غذايي كشور زير بار اين همه مسووليت در حال كمر خم كردن است.
يك خشكسالي انسانساخت
حنيف رضا گلزار كارشناس ارشد آب و خاك در گفتوگو با «اعتماد» عبارت «خشكسالي» را از ديدگاه علمي واژه درستي براي تبيين وضعيت مديريت منابع آبي در يك حوضه مشخص نميداند. او معتقد است اصطلاح «خشكسالي» به سال يا سالهاي خشك يا كمبارش اشاره دارد و اين پيام را ارسال ميكند كه «پديده كمآبي» رخدادي تنها متاثر از شرايط اقليمي و طبيعي است اما به وجود آمدن اين وضعيت تنها در كاهش بارندگيها خلاصه نميشود. او ميگويد: «اگرچه كم شدن بارندگي نقش موثري دارد اما دادههاي آماري بارندگي در سه استان شمالي كشور نشان ميدهد كه ميانگين بارندگيها در پنجاه سال گذشته در ايستگاه بندر انزلي نزديك به 450 ميليمتر و در ايستگاه گرگان تا 50 ميليمتر كاهش داشته است. اين اعداد بزرگ و قابل توجه هستند و ميتوانند پيامدهاي اكولوژيك دراز مدت با خود داشته باشند.»
گلزار معتقد است هنوز پيامدهاي اين تغيير اقليم و رخداد طبيعي در سه استان شمالي كشور بروز و ظهور پيدا نكرده چون چنين رخدادهايي در كوتاهمدت اتفاق نميافتد: «آن چيزي كه امروز وضعيت منابع آبي را در استانهاي شمالي و به ويژه در مازندران به نقطه بحراني و در برخي مناطق فرابحراني رسانده، تا اينجا تنها ريشه انسانساخت دارد. ميتوان گفت تلفيق پيامدهاي تغيير اقليم يا همان كاهش بارندگيها با مداخلات انسانساخت، آينده بسيار بدي را براي كل ايران و ازجمله استانهاي شمالي و مازندران رقم خواهد زد.» او با اشاره به پوشش گياهي ناحيه جنگلي هيركاني كه طي پنجاه سال گذشته به دليل بهرهبرداري چوبي و پاكتراشي و ايجاد زمين كشاورزي و تغيير كاربري و توسعه شهرها و روستاها بهشدت فقير شده است ميگويد: «بنابراين همين مقدار بارندگيهايي هم در بازه زماني كوتاه تبديل به سيلاب شده و با فرسايش خاك به سرعت از دست ميرود. يعني به داخل خاك و سفرههاي آب زيرزميني نفوذ نميكند تا در فرآيندي تدريجي به شكل چشمه و رودخانههاي داراي آب پايدار از زمين خارج و جريان پيدا كند. پس بنابراين ورودي آب به سفرههاي آب زيرزميني در منطقه بهشدت كاهش يافته است. برداشت يا خروجي آب از سفرههاي آب زيرزميني هم در پنجاه سال گذشته بهشدت افزايش يافته است. شايد باور اين موضوع سخت باشد كه نزديك به 15درصد تعداد كل چاههاي عميق و نيمه عميق حفر شده در كل كشور مربوط به استان مازندران است.
آمارهاي رسمي ميگويد در حال حاضر 130729 حلقه چاه عميق و نيمه عميق در مازندران حفر شده كه سالانه 791 ميليون متر مكعب آب يعني 4.4 برابر گنجايش كل سد شهيد رجايي، آب شيرين را از سفرههاي آب زيرزميني استان تخليه ميكند تا با آن شاليزارها و باغات مركبات استان را آبياري كنيم. هيچ جاي دنيا با آب سفرههاي آب زيرزميني شاليكاري انجام نميگيرد. توسعه كشت برنج بايد محدود به استفاده از منابع آب سطحي و رودخانهها باشد.»
گلزار طرحهاي انتقال آب مازندران به استانهاي جنوب البرز به بهانه پرآبي مازندران را بيمنطق ميداند و از انتقال آب سرشاخههاي رودخانههاي غربي استان به قزوين و البرز و تهران تا انتقال آب سرشاخههاي تجن كه اين روزها خشكيده به سمنان را يكي ديگر از دلايل وضعيت كنوني ميداند: «خطرناكترين طرح انتقال آب به خارج از حوضه، طرح انتقال سالانه 160 ميليون مترمكعب آب سرشاخههاي هراز به تهران است كه جلگه هراز و آمل به عنوان يكي از قطبهاي توليد برنج در شمال كشور را با چالشهاي جدي روبرو خواهد كرد. اگر اين 160 ميليون مترمكعب آب منتقل شود در خوشبينانهترين شرايط بين 10 تا 15 هزار هكتار از شاليزارهاي منطقه را بايد از چرخه توليد حذف كنيم. شما سرانه سطح زير كشت برنج را در خوشبينانهترين شرايط اگر يك هكتار هم لحاظ كنيد، اين يعني بيكاري مستقيم دستكم 10 تا 15 هزار نفر. اگر برمبناي سرانه خانوار 4 نفري هم حساب كنيد، يعني معيشت و زندگي 60 هزار نفر در جلگه آمل با چالش جدي روبهرو خواهد شد.» حالا بايد يك مازندران بيآب را تصور كرد با 60 هزار نفري كه مهارت ديگري جز كشاورزي ندارند.
گلزار معتقد است مشكلات اقتصادي مردم مازندران را به زمينفروشي ترغيب و اين مساله در آينده براي همه مردم استان و در سطحي كلانتر براي كل كشور مشكلاتي را ايجاد ميكند: «خاك مازندران و استانهاي شمالي يك ذخيره استراتژيك غيرقابل انكار ولي ناشناخته براي كل كشور است. زمينهاي كشاورزي شمال كشور بايد با استفاده از همين منابع آبي موجود و در دسترس به بهترين شكل ممكن مديريت شود تا امنيت غذايي كشور را تضمين كند. خاكي كه در استانهاي شمالي ايران تكامل يافته به جز لكههايي پراكنده در تركيه، در هيچ جاي ديگر خاورميانه وجود ندارد و كاملا منحصر به فرد است. بايد از تبديل شدن اين خاك به رويشگاههاي برج و ويلا و شهركهاي مسكوني اكيدا جلوگيري شود.» اما اين روزها نه تنها جلوگيري در اين زمينه ديده نميشود بلكه شاهد اين هستيم كه شمال كشور تبديل به منطقهاي ييلاقي براي هموطنان از جاي جاي ايران شده و به لطف ويلاسازان هر روز چه در فضاي مجازي چه در فضاي رسمي شاهد تبليغات گسترده براي خريد ويلا و زمين در شمال كشور هستيم. خوب يا بد بايد پذيرفت كه سياستهاي كلان حاكميت مانند ساخت اتوبان و آزادراه مردم را به اين سمت سوق داده كه هر چه بيشتر طبيعت استانهاي شمالي را مصرف كنند. مردمي كه نميتوانند با 2 ميليارد سرپناهي در تهران داشته باشند حالا با همين مبلغ قطعه زمين يا آپارتماني از دم قسط در شمال ميخرند.
از گلزار ميخواهم تصويري از آينده مازندران به ما بدهد و او در پاسخ ميگويد: «اگر مسائلي كه بيان شد با همين شتاب و روند ادامه يابد كه بنده خودم چشمانداز و برنامهاي كه ثابت كند غير از اين است تاكنون نديديم بدون ترديد مازندران و استانهاي شمالي هم تا يكي دو دهه آينده تفاوت چنداني با استانهاي مناطق خشك كشور نخواهند داشت. جنگلهاي ما در حال نابودي است و هيچ برنامهاي براي حفاظت و صيانت از آنها وجود ندارد. آب كه نباشد، كشاورزي هم به عنوان موتور محرك اقتصاد استانهاي شمالي كشور خاموش خواهد شد و معيشت مردم دچار اختلال ميشود. وقتي معيشت مردم دچار اختلال شود، هرگونه تجاوز و دستاندازي به منابع طبيعي هم توجيهپذير ميشود و در اين چرخه همهچيز را نابود خواهد كرد.»
او سازگاري با كمآبي را مهمترين اقدام براي جلوگيري از اين وضعيت ميداند و معتقد است هيچ ردي از سازگاري در سخنان و نگرش مديران استان ديده نميشود و آنها به دنبال «مهندسي تهاجمي» هستند: «مثلا تا الان برنامه براي ساخت سدهاي بلند و بزرگ در دستور كار بود، به تازگي براي ساخت سدهاي متعدد ولي كوچك برنامهريزي ميكنند. يا مثلا طرح انتقال آب از غرب به شرق استان با كانال را مطرح ميكنند. هيچكدام از اينها راهكار پايدار و حتي كوتاهمدت مديريت آب در مازندران نيست و من همه اين طرحها را در راستاي منافع «مافياي آب» تحليل ميكنم.» گلزاري از سالانه 900 ميليون مترمكعب پساب در شهرهاي مسكوني و صنعتي مثال ميآورد كه تقريبا همه اين 900 ميليون يا وارد چاههاي جذبي شده يا سفرههاي آب زيرزميني را با نيترات و ديگر آلايندهها آلوده ميكنند يا به 160 رودخانه استان ميريزند و آبزيان را از بين ميبرند. سوال او اين است كه چرا از 60 شهر مسكوني استان تنها 6 شهر مجهز به تاسيسات تصفيه پساب هستند. گلزاري نبود مطالبهگري مردم استان را كه به دليل نبود آگاهي است يكي از آسيبهاي حوزه آب ميداند: «چرا براي ساخت سد زارمرود و كسيليان پول و منابع مالي داريم ولي براي ايجاد تاسيسات تصفيه پساب در استانهاي شمالي منابع مالي اختصاص نمييابد؟ و همه مديريت منابع آب تنها در ساخت سد و انتقال آب خلاصه شده است؟ چرا كه گردش مالي خوبي دارد و سدسازي و كانالكشي و لولهكشي به شغل پر درآمد و پرسودي تبديل شده است.»
مازندران را يك شهر ملي ببينيد
بهزاد برارزاده مديرعامل آبفاي مازندران در گفتوگو با «اعتماد» بحث سخت و دشوار مازندران را بحث مهاجرت به اين استان ميداند و معتقد است مازندران بايد مانند يك شهر ملي ديده بشود. تا از اين طريق بتوان اعتباراتي ملي براي اين استان در نظر گرفت. او با اشاره به غيرقابل وصف بودن ميزان مهاجرت به استان ميگويد: «سرشماري مازندران بايد از نفوس به مسكن برود. شاهد هستيم بعد از سرشماري ميگويند مازندران 3 ميليون جمعيت دارد اما همين حالا 6 ميليون خانه در مازندران وجود دارد. افرادي كه در مازندران خانه دارند و زندگي ميكنند و خدمات ميگيرند اما سرشماري و راي خود را در استان تهران اصفهان و مشهد و قم ميدهند. بايد سرشماري مازندران از نفوس به مسكن تغيير كند تا اعتبار ملي به مازندران اختصاص داده شود.»
برارزاده شرايط مديريت آب در استان را مديريت ريسك ميداند و از كارهايي كه اين مدت در مديريت آبفا صورت گرفته ميتوان فهميد كه شرايط تا چه حد بحراني است: «ما سال گذشته 73 حلقه چاه را بهسازي كرديم و 920 ليتر در ثانيه به ظرفيت آب شرب مازندران اضافه كرديم. 360 ميليون مترمكعب تامين و مصرف در سال است. از اين ميزان 88درصد را از سفرههاي زيرزميني و 12درصد از آبهاي سطحي تامين ميشود.
يعني 88درصد از 741 حلقه چاه و 373 دهنه چشمه است. 12درصد از سه سد ميجران رامسر، سد آيتالله صالحي مازندراني براي شهرهاي گروه الف و سد شهيد رجايي در حال تامين است. اين 12درصد يك فقر مطلق است. مازندران به عنوان نگين سبز كشور ما است و محل استراحت عزيزان هموطن ماست اما زيرساخت آن براي 3 ميليون يا 4 ميليون جمعيت است. حالا در بعضي مواقع ما مشغول خدماترساني به 10 يا 5 ميليون ميليون نفر هستيم.» او معتقد است هنوز تنش آبي در استان وجود ندارد اما با ادامه اين وضعيت و گرمتر شدن هوا مطمئنا مازندران تنشهاي آبي را تجربه خواهد كرد.
آنطوركه برارزاده ميگويد با پيگيري استانداري مازندران در حوزه تامين منابع مالي از محل تنش آبي كشور 164 ميليارد درخواست شده تا مازندران از بحران خشكسالي امسال خارج بشود. او به طرحي هم اشاره ميكند كه در قالب بسيج آبرساني قرارگاه امام حسن مجتبي با كمك سپاه سازندگي قرار است به1350 روستاي كمبرخوردار با لولهگذاري و مخزنسازي آبرساني كنند كه اين طرح در فاز اول مشغول كار است: «ما منتظر اعتبارات نمانديم و از سال قبل بعضي پروژه و برنامهها را شروع كرديم. يكسري از چاههاي تحقيقاتي پيزومتري و چاههاي كشاورزي عميق را به اجاره در آورديم. 73 حلقه چاه خودمان را بهسازي كرديم كه 920 ليتر در ثانيه به ظرفيت آبرساني ما اضافه شد. الان هم 120 حلقه چاه در دستور بهسازي داريم. منابع تامين ما در واقع 13 و نيم تا 14 هزار ليتر در ثانيه است اما مصرف ما در پيك مصرف تا 16 هزار ليتر در ثانيه هم ميرسد كه ما بايد يا به سمت آبهاي سطحي برويم يا آبهاي زيرزميني خودمان را ايجاد يا بهبود ببخشيم.»
مازندران در تنش آبي است
عبدالله درزي عضو هيات علمي دانشگاه علوم كشاورزي و منابع طبيعي ساري در گفتوگو با «اعتماد» از عادت به يك زندگي پرخرج در استان ميگويد. زندگي كه در آن فرض بر اين بوده كه آب هميشگي است و ميشود هر طور ميخواهيم با آن برخورد كنيم؛ هر طور خواستيم نشا و كشت كنيم، هر جايي ميخواهيم شهرك صنعتي بسازيم، هر محصولي كه خواستيم بكاريم، سطح جنگلها را كاهش داديم و زمين كشاورزي كرديم، در مراتع ساختوساز كرديم: «به نظر در اين شيوه كسي به آينده استان فكر نكرده است و رفتارهايي كه ما با طبيعت كرديم هر كدام اثرات بزرگي در چرخه آب استان داشتند. در واقع تمام كارهايي كه ما انجام داديم ضد پايداري بوده است و هيچوقت به اين موضوع فكر نكرديم كه اينها اثرات وحشتناكي در پايين دست ما داشته باشد.» درزي از بيش از 6 هزار چشمه خشك شده در استان مثال ميآورد كه بخش عمدهاي آنها به اين دليل خشك شدهاند كه رفتارهاي ما با طبيعت
به گونهاي بوده كه اجازه نداديم آنها خودشان را حفظ و احيا كنند و منشا تغديه اين چشمهها را از بين برديم.
درزي هم معتقد است تغييرات انسان ساخت بيش از بارندگي و الگوهاي دمايي در تغييرات استان تاثيرگذار بوده است: «آمديم رودخانهها را به صورت كامل از بين برديم. تقريبا شروع كرديم از بالادست به رودخانهها تعرض كرديم. خيلي از آنها سطح آب خيلي بالايي داشتند كه الان بسيار پايين آمدند. درحالي كه آنها بنا به ساختاري داشتند اطراف را تغذيه ميكردند. ما نفهميدم آن آبي كه از آنجا بيرون ميزند براي استفاده و زندگي در پاييندست است. آبي كه از سرشاخه سجادرود از چشمه بيرون ميزند براي رودخانه است و محل استفاده آن پاييندست است. ما همه جا لوله گذاشتيم در دهان چشمه و اجازه نداديم به پايين جاري شود و برديم در بالادست ساختوساز كرديم. داديم به مردم براي مصرف خودشان درحالي كه ميتوانستيم جلوي ساخت و ساز بيرويه را بگيريم. همه اينها باعث شده ساختار مازندران با ساختار گذشته فرق كند.» حالا كار به جايي كشيده كه به گفته درزي حتي يك رودخانه در مازندران نميتوان پيدا كرد كه به درياي مازندران وصل شود و همه رودخانهها در چند كيلومتري دريا محو ميشوند: «رودخانه تجن در پاييندست سد انحرافي تجن خشك خشك است. آب از سد شهيد رجايي ميآيد در سد انحرافي و از اينجا وارد شبكه تجن ميشود. در پاييندست اين رودخانه شما انگار كه در جاده راه ميرويد. شبيه يك مسيل شده است. يك مسيل كه گاهي سيلابهاي موقتي از آن عبور ميكند كه ديگر سيلابي هم عبور نميكند. رودخانه تالار در قائمشهر هم جزو رودخانههاي دايمي ما بود كه حالا وضعيت اسفباري دارد.»
درزي معتقد است با ادامه اين روند تنش آبي در آب شرب اتفاق خواهد افتاد: «وقتي به كشاورز ميگويم شما حق كاشت نداريد يعني تنش آبي وجود دارد. بسياري از كشاورزان باوجود همين چند بارش خوبي كه ما در بهار داشتيم، نميتوانند بكارند. تنش آبي هست و سدها هم وضعيت خوبي ندارند اگر به محيطزيست نگاه كنيم ما خيلي وقت است وارد تنش آبي شديم.»
درزي راهكاري عجيب براي مازندران دارد؛ راهكاري كه به نظر واكنشي به وضعيت فعلي مازندران است: «يكبار بايد خيال همه را راحت كنند و مازندران كلا بشود يك كلانشهر و كشاورزي تعطيل شود. كشاورزي مازندران سنتي است. كشاورز عادت دارد برود در شاليزاري كه تا ساق در آن آب باشد. كشاورزي حاكم اين است و تك توك كشاورزاني داريم كه مسووليتپذيري آنها بالاست، منتها بايد يكبار بگوييم كشاورزي تعطيل شود و همه بيايند ساختوساز كنند فكر كنم آب شرب را هم ميتوانند تامين كنند. ولي وقتي مازندران محور امنيت غذايي كشور است بايد برنج توليد كند، مركبات توليد كند، يعني بخش زيادي از بار غذايي كشور را مازندران در حال تامين آن است. اگر همچنان چنين مسووليتي از مازندران بخواهيم بايد به فكر جلوگيري از توسعه ساختوسازها باشيم. اگر مسير مشخص شود، ميشود اين استان را نجات داد.»
منابع آبي مازندران در نقطه بحران
سالانه 4.4 برابر گنجايش كل سد شهيد رجايي، آب شيرين از سفرههاي آب زيرزميني مازندران تخليه ميشود.
هيچ جاي دنيا با آب سفرههاي زيرزميني شاليكاري انجام نميشود جز مازندران.
معيشت و زندگي دستكم 60 هزار نفر در جلگه آمل با چالش جدي روبهرو خواهد شد.
مازندران 3 ميليون جمعيت دارد اما همين حالا 6 ميليون خانه در مازندران وجود دارد.
بيش از 6 هزار چشمه خشك شده است.