جدال خرد و بيخردي
محمد صادق جوادي حصار
به قول حضرت سعدي«تا مرد سخن نگفته باشد/ عيب و هنرش نهفته باشد»؛ اينكه برخي سياستمداران و مديران سخن ميگويند و كالاي انديشهاي و محتواي فكر و ذهن خود را به گونهاي بيان ميكنند كه مطلوب خرد و خردمندان جامعه قرار نميگيرد، حكايت از بيخردي آنهاست. ادب كه برآمده از خرد است، يكي از بزرگترين نعمتهاي آفرينش است كه خداوند به انسان مرحمت كرده است. به فرموده قرآن، اين دسته از افراد زماني كه سخن ميگويند، «سديد»سخن میگویند : «يا ايهاالذين آمنو قولوا، قولسديدا» سديد به معناي سخن مستحكم، پُر و سخني كه بنيان و ادب محكمي دارد، است. در برابر اين نوع گفتار، سخن سخيف و لغو است كه خداوند در قرآن باز هم به آن اشاره ميكند: «و إِذا مرُّوا بِاللغْوِ مرُّوا كِرامًا... و چون بر لغوي عبور كنند كريمانه بگذرند. » در واقع توصيه ميشود، وقتي به سخن بيهوده و لغو ميرسيد، كريمانه از آن بگذريد و به آن توجه نكنيد.چون در جدال خرد و بيخردي آنچه آسيب ميبيند، خرد است. وقتي افراد فهميده و با ادب با جاهلان، بيخردان، بيبهرگان از دانستن و فهميدن و بيادبان و فحاشان روبه رو ميشوند به آنها سخن نيكو ميگويند. برخي از افراد در موقعيتهاي مختلف به اندازهاي شيفته جاه و مقام ميشوند كه چشم بر حقايق هستي ميپوشند و فراموش ميكنند كه چه گزارهاي پايدار و چه گزارههايي نابود شدني است. حقيقت هستي آن است كه جز حقیقت هيچچيز پايدار نيست و جز حقيقت و حقيقتگويي هيچ زيوري آراسته و در شأن مردم خردمند نيست.متاسفانه حقيقتخواهي، حقيقتجويي و حقيقتگويي گزارهاي است كه برخي از مديران كشور، قبل و پس از انقلاب از آن بيبهره بوده و هستند. در نقطه مقابل سياستمداران و انديشمنداني در اين كشور حضور داشتهاند كه وقتي لب به سخن ميگشودند، رايحه خوش رحمت، لطافت عشق و محبت مشام و جان مردم را معطر ميكرده و مردم از شنیدن سخن آنها به وجد ميآمدند. هرچند اينگونه افراد معدود بودند اما اثرات ماندگاري در اين كشور ثبت كردهاند. افرادي كه گفتمان آنها از منشأ خرد نشات گرفته بود و سخن آنها مزين به خيرانديشي، فهم و ادب بوده است. متاسفانه يكي از موضوعاتي که طي سالها و دهههاي اخير بهرغم تلاشهاي خيرخواهان شيوع پيدا كرده، ناسزاگويي، ناشايستهخواهي و تهمت و بهتان و لب به سخن گزاف گشودن است. به گمان من كساني كه اينچنين به روح جامعه جسارت ميكنند، در نزد مردم جايگاهي نخواهند داشت.