عشق و اندوه
حسن لطفي
جايي به نقل از ويكتور هوگو خواندم تا زماني كه فقر، بيعدالتي و نداري در جامعه وجود دارد نياز به نوشتن رمانهايي مثل بينوايان داريم . با اين فرض محال اگر در جامعهاي اين كژيها نباشد ديگر نيازي به رمانهايي همانند بينوايان نيست . البته در صورتي كه تكيهاش بر همين سه معضل باشد وگرنه خواننده بينوايان هم در اين رمان با مضمون ابدي عشق روبهرو است . مضموني كه قرار است تا آدم احساسي روي كره زمين وجود دارد به عشق، عاشق و معشوق تعظيم شود . آدم احساسي كه ممكن است تحمل ذرهاي از مرارتهاي مجنون، فرهاد و همه عاشقان به وصال معشوق نرسيده دنيا را نداشته باشد، اما ستايشگر آنها باشد . اگر جاي ريك (شخصيت اصلي فيلم كازابلانكا) قرار گيرد، نتواند معشوق را به رقيبي واگذار كند كه زندگي او را بهتر ميكند، اما به ريك وقتي تنها و بدون مشوق واگذار كرده قدم ميزند، درود ميفرستد و براي اين گذشتش دست ميزند. اينها را نوشتم كه به قسمت پاياني سريال آكتور برسم . سريالي كه در آخرين قسمتش همه مضامين قسمتهاي ديگر (خانواده، اعتياد، نداري، رابطه والد فرزندي و عشق)را به نمايش گذاشت، اما تكيهاش بر تعريف كهنه عشقي بود كه در آن نرسيدن عاشق به وصال معشوق اندوه و جاودانگي را برايش به دنبال دارد. اينكه نيما جاويدي (نويسنده و كارگردان آكتور) در كنار اين نگاه كليشهاي در دقايقي نگاه تازهتري به اين مضمون كهنه اما جاودانه دارد شكي نيست، ولي سرانجام شخصيتهاي اصلي و فرعي نشان ميدهد كه او نيز همچون نظامي، شكسپير و بسياري از هنرمندان ديگر عشق و اندوه را همزاد هم ميداند و برايش وصل جذابيت چنداني ندارد. البته اين را هم بگويم كه در آثاري كه عاشق به وصال معشوق ميرسد (فيلمها و داستانهايي با پايان خوش) در بيشتر مواقع مخاطب با دوران پس از وصل كاري ندارد، شايد اگر چنين اثري هم خلق شود خالق اثر ناگزير باشد از مرگ دوران عاشقي سخن بگويد . علياكبر صادقي (نقاش و انيميشنساز نامي و كاربلد) انيميشن كوتاهي دارد كه در آن پهلواني با ديدن نقاشي زني عاشق او ميشود، مرارتها ميكشد و دلاوريها ميكند تا به وصال دختر زيباروي برسد، اما وقتي كنار او پاي سفره عقد مينشيند و به زن نگاه ميكند در او نشاني از تصويري كه عاشقش شده نميبيند و فيلم با صحنهاي تمام مي شود كه مرد در حال نگاه به تصوير دختر آه ميكشد . شايد اين آه و صحنههاي پاياني سريال آكتور نشان درستي از عشق باشند كه با اندوه و نرسيدن شكل ميگيرد.