رسانهاي براي جناح اقليت
حتي نظرات شاذ، خاص و منحصربه فرد علمي در يك رسانه فراگيري بايد به نقد گذاشته شود تا جامعه امكان تشخيص سره از ناسره را پيدا كند. اين در حالي است كه صداوسيما به تريبون جمهوري اسلامي؛ آنهم به صورت كاملا يكطرفه بدل شده است. دانش ملي، تربيت ملي و علوم همگاني در اين رسانه جايي ندارد. حتي در حوزههاي علميه كه صدا و سيما تلاش ميكند خود را به آن نزديك كند، آرا و نظرات فراواني وجود دارند كه خلاف رويههاي موجود در صداوسيما عمل ميكنند.
در حوزههاي علميه سراسر كشور نظرات مختلف، منتقد و مخالف فرصت طرح و بيان دارند اما در صدا و سيما يك چنين امكاني فراهم نيست. نظرات كارشناسانه علمي و فقهي (جدا از نظرات كلامي و...) در حوزههاي علمي مطرح شده و در خصوص آن مباحثه ميشود كه جايگاهي در صدا و سيما ندارد. صدا و سيما فقط بدل به تريبون يك جريان خاص سياسي شده است و اين ديدگاهها را بازتاب ميدهد. صدا و سيما در يك كلام به يك دستگاه تبليغاتي بياثر براي جناح حاكم بدل شده است. به همان ميزاني كه صدا و سيما آبشخور خود را كوچكتر كرده است و از محدوده كوچكي از ظرفيتهاي كشور بهرهبرداري ميكند، به همان ميزان هم مخاطب كمتري را پيدا ميكند و مرجعيت خود را از دست ميدهد. به همين دليل است كه صدا و سيما در بين انواع و اقسام رسانههاي كشور، (حتي فضاي مجازي) حرفي براي گفتن ندارد و در برابر آنها سپر انداخته است. اين در حالي است كه در بسياري از بخشها و حوزهها، مردم در گردآوري خبر، تحليل، تئوري و...خود را بينياز از صدا و سيما ميدانند و نيازهاي خود را از طريق رسانههاي ديگر تامين ميكنند.در واقع صدا و سيما را برآورنده نيازهاي خود نميدانند و حاضر نيستند مناسبات ارتباطي خاصي با اين رسانه برقرار كنند. اين خطري است كه مرجعيت رسانه را از داخل به خارج منتقل كرده است.