نمایشگاه «در برابر فراموشی» در گالری ممیز خانه هنرمندان ایران
در برابر فروتنی
حافظ روحانی
از همان ورودی گالری ممیز در خانه هنرمندان ایران، حتی پیش از ورود به نمایشگاه «در برابر فراموشی» میتوان میل به دیده شدن را حس کرد. از همان سطل بزرگ زبالهای که دم ورودی گالری به چشم میآید و دو تابلوی جهتنمایی که رویش نصب شدهاند و جهت دو مجموعه افغانستان و اوکراین را نمایش میدهند، میتوان این میل به دیده شدن را دید. برای درک بهتر این میل شاید بتوان از نمایشگاه فروتنانهتری نام برد که در همسایگی نمایشگاه «در برابر فراموشی» برگزار شده؛ نمایشگاه «سطل آشغال»، آثار نقاشی جواد قنبرپور. در این نمایشگاه دوم که در گالری زمستان خانه هنرمندان ایران و همزمان با نمایشگاه «در برابر فراموشی» برقرار است مجموعهای از نقاشیهای کوچک را شامل میشود که از سطلهای زباله رها در گوشه و کنار شهر کشیده شدهاند. هنرمند این نمایشگاه هم سطل زبالهای را در گالری به نمایش گذاشته؛ اما برخلاف سطل زباله نمایشگاه «در برابر فراموشی» در گالری زمستان، سطل زباله در پس دیوار ورودی گالری از نظرها پنهان شده است؛ دور از نگاه آدمهای راهرو، بیآنکه تلاش کند شاید تماشاگری را از سر کنجکاوی به داخل دعوت کند. «در برابر فراموشی» اما تماشاگر را به ورود به گالری ممیز وادار میکند، تحریکش میکند و بلندپروازانه خود را به رخ میکشد.
اما تردید دارم که مجموعه عکسها و ویديوهای نمایشگاه «در برابر فراموشی» را بتوان ذیل یک نمایشگاه و یک توضیح مشترک به نمایش گذاشت. این موضوع بیش از هر چیز ناشی از رویکرد مختلف عکاس، افشین قدبیگی و کیوریتور، علی پاکزاد، به بخشهای مختلف نمایشگاه است. هر چند که پاکزاد در نوشته نمایشگاه «ثبت این وقایع دردناک (جنگ، فقر، درد، ویرانی و...) را «هدف» نمایشگاه توصیف کرده است و با نمایش جلیقه ضدگلوله و کلاهخود آبی و عکس دو خبرنگار در بند کوشیده بر این مفهوم تاکید کند، اما تعارض در نگاه در نسبت با دو بخش مختلف نمایشگاه آشکار است. عکسهای اوکراین شامل تصاویر بسته در ابعاد کوچک از آوارگان جنگی و عکسهایی در قطع بزرگتر از ویرانیهای جنگ است. همراه با ویديویی که قرار است بر تاثیر جنگ بر زندگی انسانها به خصوص کودکان تاکید کند. از این جنبه به نظر میرسد که بخشی از عکسها و ویديوی بخش اوکراین بیشتر به نوشته نمایشگاه مرتبط باشد و بخش دیگر درباره زندگی روزمره در تقابل با جنگ در حال وقوع. از طرف دیگر در عکسهای افغانستان میتوان آدمها را در همان قالب عکسهای بسته مشابه عکسهای اوکراین دید؛ تصویری از زندگی روزمره آدمها که گاه نشانههایی از طالبان را همراه دارد. عکسهای این بخش کموبیش نشانهای از زندگی همراه طالبان ندارد و اغلب تصاویری از زندگی روزمره مردم است بیآنکه نسبتشان با طالبان مشخص شده باشد. اما انگار تاکید بیشتر این بخش بر طالبان است. به نظر میرسد که عکاس و کیوریتور لااقل در تصویر کردن طالبان بیشتر بر ماهیت فرقهای این گروه تاکید داشتهاند تا بر وجوه دیگر این گروه؛ نمایش آنها همراه با سلاحهایشان و در ژستهای مختلف و همچنین ویديویی که طالبان را در حال اجرای مراسمی شبیه به مناسک مذهبی نمایش میدهد، نشان میدهد که پاکزاد و قدبیگی بیش از هر چیز شیفته این وجه از زندگی طالبان به عنوان یک فرقه شدهاند. این را میتوان در نحوه چیدن و نمایش این بخش از عکسها هم مشاهده کرد. از این نظر میتوان مجموعه طالبان را فارغ از دیگر عکسهای نمایشگاه دید و از نظر نوع برخورد از دیگر آثار نمایشگاه جدا کرد. فارغ از رابطه این بخش با دیگر عکسها، مجموعه طالبان منباب نوع نگاه جالب و قابل تامل است.
اگر دیده شدن را دلیلی برای موفقیت یک نمایشگاه درنظر گرفت، «در برابر فراموشی» به کیوریتوری علی پاکزاد و عکسهای افشین قدبیگی را میتوان موفق نامید. از این منظر فارغ از آنچه در نمایشگاه میبینیم، تنها با در نظر گرفتن شلوغی نمایشگاه در قیاس با نمایشگاههای فروتن همزمانش میتوان اینطور در نظر گرفت که تماشاگران لااقل میل بیشتری به تماشای این نمایش داشتهاند و همین موضوع برای موفق نامیدن نمایشگاه «در برابر فراموشی» در گالری ممیز خانه هنرمندان ایران کافی است.