جليليونِ هميشه منتقد، اين روزها در سيبل نقد قرار دارند. از يك طرف انتقادات تند خبرگزاري تسنيم نسبت به وحيد جليلي و بلند شدن صداي برخي چهرههاي سنتي اصولگرا همچون غلامعلي حدادعادل از وضعيت عملكرد سازمان صداوسيما و از طرف ديگر بركناري محمد مرندي از دانشگاه تهران كه شمايل سعيد جليلي در عرصه سياست خارجي است و اخباري مبني بر فاصله گرفتن علي باقري كني، چهره منتسب به سعيد جليلي در تيم مذاكرهكننده، از او، در كنار هم ميتواند حكايت از تغييراتي در مختصات عرصه سياست داخلي و مديريتي براي برادران مشهدي داشته باشد.
برادر بزرگتر از اصليترين چهرههاي اصولگرايي است كه نسبت به رويه و روش مرسوم جريان راست در ۲۰ سال گذشته نقدهاي جدي وارد كرده است.
سكوت سعيد جليلي؛ دلخوش به پايداريها
و رياست بر دولت خيالي
سعيد جليلي در يكسال و اندي گذشته در سكوتي نسبي به سر ميبرد. معدود سخنرانيهايش در نقد امپرياليسم است. مثل برادرش امريكا را هدف قرار ميدهد؛ سعيد از سياست خارجي مقاومتي بدون نياز به مذاكره و توافق دفاع ميكند و مشكلات را دسيسههاي امريكا ميداند و وحيد نيز در توجيه هر سياستي در صداوسيما، امپرياليسم فرهنگي را مركز نقد قرار ميدهد.
برهه زماني اعتراضات سال گذشته زمان پررونق و پرصحبت سعيد بود. از معروفترين سخنان او در اين ايام موضعگيري صريحش در قبال شعار «زن زندگي آزادي» بود كه آن را «شعار دشمن» براي «به چالش كشيدن تمدن مردم دفاع از حقوق و كرامت واقعي»، خواند و گفت: «درباره اينكه چرا حركتهاي درستي كه شروع شده در انقلاب اسلامي نتيجه نداد و شياطين اجازه ندادند كه موفقيتي حاصل شود، بايد تحليل درستي داشته باشيم. طرف مقابل تمام تلاش خود را تا به امروز به شكل گسترده و متنوع انجام داده تا راه صحيح انقلاب اسلامي را منحرف كند. با اين حال دشمن به شكل واقعي نميداند نقطه قوت ما چيست. آنها شعار زن زندگي آزادي را سر ميدهند براي اين است كه ميدانند رويكرد شما در دفاع از حقوق و كرامت واقعي زن ميتواند الگوساز باشد و تمدن آنها را به چالش بكشاند. بدي موضوع اينجاست كه ما در دفاع از چنين نقطه قوتي دچار لكنت شويم».
در مابقي ماجرا سعيد جليلي دلخوش به رياست دولت سايه است. او تصور ميكند روزي اين كادرسازي در دولت سايه ميتواند يك دولت بيرون از سايه را برايش رقم بزند.
اسفند سال گذشته جليلي گفته بود كه «در دولت قبلي به توصيههاي دولت سايه توجهي نميشد، اما اين دولت به توصيهها توجه ميكند البته كه مهم نتيجه است». او با قيد اين عبارت كه «البته نتيجه مهم است» بار مسووليت را از دوش خود برداشته تا در زمان مقتضي بتواند به آرامي از زمين دولت كنار بكشد.
از طرف ديگر بسياري از چهرههاي سياسي نزديك به جليلي و پايداري در ماههاي اخير صداي بلندي در نقد دولت رييسي پيدا كردهاند. در چند ماه اخير، سعيد قاسمي از چهرههاي پرحاشيه اصولگرا كه در خط فكري سعيد جليلي حركت ميكند و از حاميان پررنگ سيد ابراهيم رييسي در انتخابات رياستجمهوري 1400 بود، به دولت بابت عدم كنترل قيمتها اعتراضات تندي كرده است. اعتراضاتي كه ميتواند ادامه داشته باشد تا بستر لازم را براي برهه انتخابات و باز شدن نطق انتقادي جليلي از رييسي باز كند.
وقتي دست راست جليلي او را پس زد
وقتي علي باقري سكانداري تيم مذاكره را در دست گرفت همگي منتظر تكرار دوران سعيد جليلي بودند. باقري كني شمايل سعيد جليلي در دولت ابراهيم رييسي در تيم مذاكرهكننده تعبير ميشد. باور عمومي بر اين بود كه با حضور او در راس تيم مذاكرهكننده، ميز مذاكره زير دست سعيد جليلي خواهد بود و با باز شدن كمترين روزنهاي براي مذاكرات، سعيد دوباره تئوري مقاومت خود را روي ميز پهن ميكند و بساط هر مذاكره و توافقي را جمع ميكند.
در دست گرفتن سكان مذاكرات احياي برجام از سوي باقري، اتفاق مهمي براي اعضاي تشكل پايداري به شمار ميرفت كه فرصت يافته بودند بار ديگر الگوي مذاكراتي جليلي را اينبار در روند جديد گفتوگوها تكرار كنند. اما وقتي باقري به وين رفت و در ادامه، تنگناي اقتصادي زير سايه توفان تحريمها اين واقعيت را معلوم كرد كه امكان اداره كشور منهاي احياي برجام وجود ندارد، بسيار زودتر از حد تصور، اين پيشبيني غلط از آب درآمد و در عمل دست راست سعيد جليلي در تيم مذاكرهكننده، دست او از مذاكرات را كنار زد. فاصله گرفتن علي باقري از جليلي و جريان پايداري به اندازهاي عيان بود كه از چشم رسانهها نيز مخفي نماند.
تيم پايداريها در مجلس براي مقابله با همين جدايي وارد عمل شد و علي خضريان، عضو جبهه پايداري و نماينده مردم تهران در مجلس يازدهم اعلام كرد كه فرجام برجام با قانوني كه مجلس در همين رابطه تصويب كرده است، مغايرت دارد. خضريان، در قامت سخنگوي كميسيون اصل نود مجلس پس از نشستي كه اعضاي اين كميسيون با رييس سازمان انرژي اتمي و معاونانش داشتند، چنين نتيجهگيري كرده كه توافق انجامشده بين ايران و آژانس بينالمللي انرژي اتمي خلاف تاكيدات رهبر انقلاب مبني بر عدم تخطي از «قانون اقدام راهبردي» است و با اشاره به اينكه ايران به موجب قانون راهبردي نميبايست تعهداتي فراتر از پادمان هستهاي بپذيرد، گفته «دولت با انجام اقداماتي همچون نصب شماري دوربين در سايت اصفهان و ۲ دستگاه جديد در تاسيسات نطنز و فردو نشان داده نه تنها ناقض قانون راهبردي بوده كه حتي فراتراز آن، تعهداتي بيشتر از دستوركار برجام را مورد پذيرش قرار داده است».
خضريان اما تنها صداي جليلي در مجلس شد و روز بعد از اين گفتوگو تعداد زيادي از نمايندگان اصولگراي مجلس يازدهم تاكيد كردند كه اين توافق تضادي با مصوبه مجلس ندارد. حالا سعيد جليلي هم خلف صالحش را در تيم مذاكرهكننده از دست داده و هم نميتواند به حمايت پايداريها براي ايجاد دستانداز قانوني در مسير احصاي توافق دل خوش كند. «دستانداز» همان تعبيري است كه بنا به برخي روايتها، باقري كني درباره اين مصوبه به كار برده است. همين رخدادهاي به ظاهر معمول ميتواند حاكي از افول جليلي در عرصه تصميمگيريهاي سياست خارجي باشد. او ميتواند همچون گذشته نامه بنويسد اما معلوم نيست ديگر نامههايش هم تاثيرگذاري در روند رسمي تصميمگيري در سياست خارجي داشته باشد.
نامه شورشي وحيد و موسم پاسخگويي او
وحيد جليلي هم از يك دهه پيش، دنده حركت را بر نقد صداوسيما و سياستهاي فرهنگي اين سازمان تنظيم كرد. درست در روزهايي كه سعيد جليلي در جلسات انتخاباتي اصولگرايان شركت نميكرد وحيد جليلي نامه تند انتقادي به حسين محمدي نوشت و تيغ نقد خود را نيز روي نام چند تن از ذينفوذان در اداره صداوسيما تنظيم كرد و آنان را به كنايه «شيفتگان خدمت» خواند و نوشت كه اين گروه مناصب صداوسيما را بين خود دست به دست كردهاند، همگي بچههاي دو كلاس از يك دبيرستان در تهران دهه پنجاهند!
او با ذكر اسامي «حسين محمدي و مرتضي ميرباقري و عزت ضرغامي و عليعسگري» به صراحت مدعي شد كه اين تيم همقسم شدهاند، نگذارند مديريت رسانه ملي از چنگ بچههاي خانيآباد و نازيآباد خارج شود!
لحن جليلي در قبال چهرههايي همچون حسين محمدي كه هم عضو دفتر رهبري است و هم عضويت در مجمع تشخيص مصلحت نظام را دارد به اندازهاي تند بود كه روزنامه كيهان در يك يادداشت بينام كه در حمايت از حسين محمدي بود، به وحيد جليلي هشدار داد مراقب باشد كه به سرنوشت «حشمتالله طبرزدي» مبتلا نشود.
يادداشت كيهان سراسر دفاع از عملكرد حسين محمدي بود و البته اين نكته را نيز به وحيد جليلي يادآوري ميكرد كه با توجه به جايگاه آقاي محمدي بايد نوعي از تحفظ سياسي براي ايشان كه عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام نيز هستند، لحاظ شده و جايگاه حكومتي وي را مورد توجه قرار دهد.
عبدالله گنجي مديرمسوول وقت روزنامه جوان در تذكري صريح به وحيد جليلي و در حمايت از حسين محمدي نوشت: «نقدها به جناب حسين محمدي، معاون محترم بررسي دفتر رهبر انقلاب را مطالعه كردم، اما هيچ كد يا حجتي جز ادعا نديدم و مصداقي از عمل ايشان را كه منجر به نقد شود در متون پيدا نكردم... چطور نقادان حزباللهي فهميدهاند كه فلان عضو دفتر اقداماتي را انجام ميدهد كه مدنظر يا مورد تاييد رهبر نيست؟»
پاسخ عتابآلود كيهان و جوان، اين انتظار را در اذهان عمومي ايجاد كرد كه يك اختلاف ديگر بين اصولگرايان نيز با اين تشر هميشگي كيهان ختم به خير شده و احتمالا در كمتر از يك هفته مطابق روال هميشگي جريان راست بايد عكسي از يك نشست يا جلسه با چهره خندان منتقد مشهدي و رفقاي تهراني منتشر شود.
وحيد جليلي اما بر خلاف رويه هميشگي در جمهوري اسلامي، پاسخهايي همچون نقد كيهان و روزنامه جوان و ديگر رسانهها و چهرههاي اصولگرا را به هيچ انگاشت و فرمان نقد از صداوسيما را ادامه داد تا جايي كه خود به جام جم رسيد.
سرنوشت نقدهاي وحيد جليلي همان بود كه روزنامه فرهيختگان در غائله نامهنگاري وحيد جليلي به آن اشاره كرده بود؛ سهمي از صداوسيما ميخواست!
وحيد جليلي سهمش را نزديك به دو سال پيش گرفت و صداوسيما را با تغييرات مديريتي زيادي از عرصه مديران شبكهها تا آوردن پسرخالهاش، عليرضا خدابخشي به معاونت سياسي صداوسيما، به ايده كه در ذهنش بود تبديل كرد؛ قرارگاهي با مديريت انقلابي.
نامه تاريخي جليلي خطاب به حلقه تهرانيهاي صداوسيما و بعد از آن ورود او به اين سازمان و تاختوتاز در مدت زمان حضورش اما يك برهه مهم براي هر دو برادر محسوب ميشود. آغاز عرصه عملي مديريت برادران هميشه منتقد، مديريتي كه حالا تيغ تيز نقد اصولگرايان به وحيد جليلي را از نيام خارج كرده است. سازمان تحت مديريت جليلي و جبلي خالي از دستاورد در جذب مخاطب و با مدار برنامهسازيهايي كه صداي همه را در آورده است، كارنامه غيرقابل دفاعي را از او در مقابل اصولگرايان قرار داده و چرا در ايام منتهي به انتخابات بايد جريان راست از اين وحيد جليلي دفاع كند؟
در عرصه ديگر هم، سياست خارجي انزواطلبانه سعيد جليلي نيز با سد محكمي از جانب افكار عمومي مواجه است. سوالي كه در ذهن متبادر ميشود اين است كه وقتي وحيد در صداوسيما بعد از يك دهه نقد همه مسوولان، از بالا تا پايين، اين كارنامه را به جا گذاشته، سعيد قرار است در صورت گرفتن مناصب اجرايي يا پستهاي راهبردي سياست خارجي چه گلي به سر اين كشور بزند و آيا همين ديدگاه در بخشي از اصولگرايان تصميمگير منجر به تغيير نحوه رفتار با محمد مرندي در دانشگاه تهران شده است؟ وقتي حدادعادل به صراحت در نقد صداوسيما ميگويد كش از دست در رفته، آيا حاضر هستند كشي ديگر به قُل سياسي وحيد جليلي در عرصه رياستجمهوري بدهند؟
به نظر ميرسد، عملكرد صدا و سيماي وحيد جليلي امتيازي منفي براي سعيد نيز تلقي خواهد شد؛ اصولگرايان زبان به نقدشان گشودهاند و بياعتنايي به مهرههايشان را آغاز كردهاند. در اين شرايط، افول جليليون بهرغم اينكه هنوز سعيد مهره مقبول و محبوب پايداريها است، دور از ذهن نيست؛ وحيد زير تيغ انتقاد و در حال از دست دادن نيروها و سعيد رانده شده از ميز مذاكره.
زمستان سرد جليليون و دلگرميهاي دو برادر
شكست ايده «زمستان سرد اروپا» كه از جانب تيم سعيد جليلي به افكار عمومي پمپاژ ميشد براي او برگهاي منفي شده است. وحيد هم در كوزه صداوسيما بايد پاسخگوي دو دهه نقدهايي باشد كه حالا با شدت بيشتر به سمت خودش روانه ميشود. با اين وجود، جليليون براي آينده سياسي خود بهرغم افولي كه اين روزها گرفتار آن شدهاند، دو برگ برنده در دست دارند؛ نخست تصاحب بدنه دولت رييسي و بدنه صداوسيما كه در يك هماهنگي ميتواند برادر بزرگتررا به بالاترين بخشهاي نهادهاي قدرت برساند. اين بدنه كه تلفيقي از نيروهاي عدالتخواه، امام صادقيها و پايداريها هستند، ميتوانند مجري سياستها يا ضدسياستهايي باشند كه به نفع جليليون تمام شود.
مورد ديگر اين است كه با وضعيت فعلي دولت رييسي ديگر كفگير اصولگرايان براي رو كردن چهرهاي تازه در انتخابات به كف ديگ خورده است. محمدباقر قاليباف نيز به دليل اينكه در مجلس در ميدان عمل قرار گرفته، بيش از سعيد جليلي در بوته نقد و ارزيابي است. دولت رييسي حتي اگر دولت تكدورهاي هم نباشد آنقدر براي اصولگرايان هزينه تراشيده كه آنها از همين امروز فكر گزينه ديگري باشند. اين بيگزينه بودن اصولگرايان برگ برنده در دست سعيد است. او ميتواند هماهنگ با وحيد يك جريان سياسي را براي همان اقليت مخاطبش مديريت و با راي حداقلي آنها راهي نهاد رياستجمهوري شود، در صورتي كه تصميم قبلي او براي عبور بيصدا از كنار بهارستان پابرجا باشد. ساليان پيش از اين، جبلي در پرستيوي نحوه مذاكره جليلي در دولت احمدينژاد را توجيه ميكرد. اما به همين كار بسنده نميشد و در زمان مذاكرات دولت قبل براي احياي برجام، هروقت مذاكرات به سمت و سويي اميدبخش ميرفت، ناگهان انتشار خبري به نقل از «منابع آگاه» از سوي پرس تيوي يا العالم يا ديگر رسانههاي صدا و سيما، آب سردي بود بر بدن مذاكرهكنندگان و باعث ميشد تا طرف مقابل هم قلم را زمين بگذارد. حالا او رييس صدا وسيما است و برادر سعيد هم همه كاره؛ بدون شك سازمان صداوسيما، بنگاه ايدئولوژيك جليليون ميشود و دستشان را باز نگه ميدارد. سوز زمستان سرد خيالي محمد مرندي كه از ايدههاي سعيد جليلي برگرفته شده بود، روزگار خود جليليون را دچار كرده است؛ اما آنها دلگرم به بنگاه رسانهاي با توليد تفكر و ايدههاي آرمانگرايانه هستند كه در اختيار دارند و راي حداقلي كه در انتخابات كممشاركت شاهكليدشان خواهد بود.