ايستاده در سايه
روايت وحيد از سعيد، قهرمان روستا و مبارز راه سرنگوني سرمايهداري جهاني
براي شناخت روحيات سعيد جليلي ميتوان هزاران مصاحبه يا گزارش در اين باره را مرور كرد اما شايد دقيقترين تعابير درباره روحيه اين دو برادر، از زبان وحيد براي سعيد نوشته شده است. يادداشتي روايتگونه كه رنگ انتخاباتي در تبليغ و تاييد برادر كوچكتر براي اخوي بزرگتر داشت اما نشان ميدهد در اذهان جليليون فضيلت چيست و چطور بايد مملكتداري كرد.
خرداد سال 1400، وحيد جليلي در صفحه اينستاگرامي خود، در چند اسلايد، يادداشتي درباره برادرش سعيد جليلي با عنوان «هراس كماندوهاي كدخدا از فرياد روستا» منتشر كرد. اين يادداشت با يك عكس تبليغاتي از سعيد همراه بود؛ نشسته در محيطي روستايي روي تلي از محصولات زراعي و در حال گوش دادن به سخنان پيرمردي روستايي. يادداشت وحيد درباره برادر بزرگتر با روايتي از يك خاطره دهه 60 آغاز شده بود، سفر خانواده جليلي به روستاي پدريشان يعني «خونيك» در صدكيلومتري بيرجند.
او در اين يادداشت نوشته كه بعد از انفجار دفتر نخستوزيري در هشتم شهريور «تركشهاي اين موضوع» به خراسان هم رسيده و در شهر آشوب شده و براي همين سعيد با عجله كولهاش را بر ميدارد از روستاي پدري به شهر ميتازد. سعيد دهه 60 كه به شهر شتافته اينگونه توصيف شده است: «بايد مردانه به ميدان ميشتافتند كه سرپنجههاي سرمايهداري جهاني نتواند جمهوري نوپاي ما را كه تازه خود را از سلطنت اشرافيتزده غرب نجات داده بود، زمينگير كند». بخش بعدي اين يادداشت به سال 1400 ميرسد. او ميگويد 40 سال بعد از تصوير سعيد جليلي در دهه 60، حالا تصوير مورد اشاره در يك روستا از وي منتشر شده كه پاي صحبت يك روستايي نشسته است. او با ذكر اين قياس نوشت: «عكسي از سعيد در يك روستا منتشر شده و طفيليهاي سرمايهداري رانتي- تجاري نتوانستند عصبانيتشان را كنترل كنند. همانها كه باتوم بروكراسي به دست، مراقب بودهاند نيمي از ملت ايران حتي يك ريال از بانكهايشان تسهيلات نگيرند، همانها كه پرايد داشتن را ننگ و پورشهسواري را فخر مديران ميدانند، همانها كه حاضرند 90 هزار ميليارد را به 11 نفر بدهند و يك هزارم درصدش را بر روستاييان حرام كردهاند، حالا بانگ برداشتهاند كه وامصيبتا، مسوول جمهوري اسلامي و روستا؟» علاوه بر اينكه بازخواني اين يادداشت مويدي بر توجه سياسي- انتخاباتي سعيد و وحيد به جمعيت روستاييان است، ادبيات او در ادامه اين يادداشت هم قابل توجه است. او با مخاطب قرار دادن گروهي با عنوان «كماندوهاي سرمايهدار شمال تهران كه با كدخدا قهقهه ميزنند» نوشته است: بوي الرحمانتان بلند شده است.
يادداشت وحيد جليلي البته مفصلتر از اين حرفهاست. شبيه بيانيهاي سراسر خشم و ادبيات سنگين چپگرايانه در مقابل سرمايهداري. براي وحيد و سعيد دولت روحاني ادامه سرمايهداري غرب است. يكي با روستاييان عكس ميگيرد و برادرش كه زبان رسانهاي اوست براي عكس شرح مينويسد. دو سال بعد هم ميگويد طبقه متوسط بيطبقه متوسط.
ادبيات سعيد و وحيد در خرداد 1400 و دو سال قبل از آن عليه دولت روحاني و در ايجاد تصويري به عنوان حاميان روستاييان و محرومين اما در نهايت به سبد سيد محرومان رفت و اصولگرايان نه به يادداشتهاي اينستاگرامي وحيد وقعي نهادند نه به سخنرانيهاي ارزشي سعيد. بيمهري به اندازهاي بود كه در ايام انتخابات سعيد به يك جمله اكتفا كرد: «با راي به سيدابراهيم رييسي او را در قبول مسووليت ياري كنيم.»
روايت وحيد از سعيد، مبارز راه سرنگوني سرمايهداري امريكايي اما وجهه ديگري به جز اين ادبيات پرطمطراق هم دارد. مرور كارنامه سعيد جليلي ميتواند روايتگر خروجي اين روحيات در دنياي واقعي سياست خارجي باشد. فراموش نكنيم كه در پي ازسرگيري برنامه هستهاي در دولت محمود احمدينژاد، شوراي امنيت سازمان ملل متحد ۶ قطعنامه عليه ايران تصويب كرد كه ۳ قطعنامه از اسفند ۱۳۸۶ تا خرداد ۱۳۸۹ در زمان رياست جليلي بر گروه مذاكره هستهاي تصويب شد. بازخواني اخبار و اطلاعات موجود درباره عملكرد جليلي و تيم هستهاي او در شش سال رياستش نشان ميدهد سياست اصلي تيم مذاكرهكننده در آن دوران، مقاومت در برابر خواستهاي شوراي امنيت در تعليق غنيسازي اورانيوم با شعار سياست «تهاجمي و طلبكارانه» بود. همين رويه هم بود كه صداي خود اصولگرايان را هم در ارتباط با عملكرد سعيد در آورد. علياكبر ولايتي، در مناظره تلويزيوني انتخابات رياستجمهوري ۱۳۹۲ با انتقاد تند به عملكرد سعيد جليلي، گفته بود: «ديپلماسي اين نيست كه انسان برود در برابر كشورهاي ديگر خطابه بخواند و مطلبي را بيان كند؛ ديپلماسي اين نيست كه ما يك طرف بنشينيم و طرف مقابل هم بنشيند و ما يك حرف مشخصي را بزنيم بدون اينكه اقدامات ديگري خارج از اينها انجام دهيم. اصولگرايي اين نيست كه انسان انعطافناپذير باشد بلكه در رابطه با مصالح ملي بايد ما بتوانيم از ديپلماسي به نحو احسن استفاده كنيم. ديپلماسي فقط خشونت نشان دادن و سرسختي نشان دادن نيست بلكه يك معامله و تعامل است». روايتهاي وحيد از سعيد و تصوير برادر هميشه مقاوم در مقابل امپرياليسم يك سوي ماجرا است. خواندن برداشت غرب از سعيد جليلي نيز خالي از لطف نيست.
ويليام برنز، عضو تيم مذاكرهكننده امريكا درباره تجربه مذاكره با جليلي، او را «يك باورمند واقعي به انقلاب اسلامي» كه «به نظر ميرسيد حضور امريكا را نگرانكننده ميدانستند»، ميدانست. او در مذاكرات ديپلماتيك و سياسي «فلسفهبافي بيمورد در مورد فرهنگ و تاريخ ايران» ميكرد و «به طرز شوكهكنندهاي، سخنان مبهم به زبان ميآورد».
برنز به جانبازي سعيد جليلي در دوران جنگ ايران و عراق نيز اشاره و تاكيد كرده كه «در دهه ۱۹۸۰ در نبرد با عراقيها زخمي شده بود، بخشي از پاي راستش را از دست داده بود و در راه رفتن با مشكلاتي مشهود مواجه بود».
روزنامه واشنگتنپست در يكي از اين تحليلهاي خود نوشت: «وي فردي انعطافناپذير و ايدئولوژيك و نزديك به رهبر مذهبي ايران است و علاقهمند است به رغم تحريمهاي فلجكننده غرب عليه ايران كه فشار زيادي روي طبقه متوسط مردم داشته است، ايالات متحده امريكا را كشوري در آستانه شكست جلوه دهد.»