ادامه از صفحه اول
كدام مساله اولويت است؟
چرا فلان را نوشتي و چرا سياهنمايي كردي؟ و... كه هر فرد منصفي از اين اندازه فشار رسانهاي در تعجب است و كسي نيست كه از اينها بپرسد چرا از اين لشكر بسيار بزرگ رسانهاي شما كار چنداني در پاسخ به چند رسانه كوچك برنميآيد و تمام توان خود را در مسير پروندهسازي و شكايت عليه آنها به كار گرفتهايد؟ حكومت به جاي آنكه به گزارشهاي انتقادي رسانههاي مستقل جايزه دهد و از آن استقبال كند، حتي چنين گزارشهايي را خار چشم تلقي ميكند. نمونه آن گزارش تقلب در كنكور است كه سال گذشته در روزنامه اعتماد منتشر شد كه دهها مورد مشابه هم دارد. ولي به جاي استقبال از اين گزارشها نشستهاند يك كلمه يا جمله را درست يا نادرست گرفته و عليه رسانه تبديل به پيراهن عثمان كنند.
آنان خيلي ساده همواره عليه رسانهها داد سخن ميدهند، اتهام ميزنند، توطئه ميكنند، خدمات را ناديده ميگيرند، سياهنمايي ميكنند. تبليغ عليه نظام يا تشويش اذهان عمومي و... از اين دست ادعاها نزد مديران عليه رسانهها فراوان است. اينها چه چيزي را نشان ميدهد؟ همه اينها بياعتمادي به مردم و نيز ناتواني از پاسخگويي را نشان ميدهند. ريشه تمام مخالفتها با رسانهها اين دو عامل است. من اصلا با نظارت حقوقي و حرفهاي و صنفي بر رسانهها مخالف نيستم، اخيرا هم در مناظرهاي با آقاي زيدآبادي مفصل در دفاع از انواع نظارتها بر رسانهها دفاع كردهام، ولي آنچه در ايران شاهد آن هستيم نه نظارت مورد نظر است و نه حتي بيطرفانه است. كاري كه رسانههاي خودشان انجام ميدهند را مجاز ميدانند، ولي با همان كار در رسانههاي منتقد به اشد وجه برخورد ميشود. نمونهاش خبررساني درباره مهسا بود كه خبرگزاريهاي خودشان خبررساني ميكردند و كسي هم به آنها كاري نداشت، حتي اخبار غيرموثق هم منتشر ميكردند، ولي در اين سوي ماجرا هنوز دو همكارمان در زندان هستند.
نهادهاي گوناگون خودشان انواع و اقسام قصورها، بلكه تقصيرها را مرتكب ميشوند و براي خود حق خطا كردن قائل هستند و هيچ سوالي نميكنند. در مقابل براي رسانههاي منتقد كوچكترين قصوري پذيرفته نيست.
نه جرات مناظره جدي دارند و نه توان پاسخگويي منطقي. رسانهها كه آزادترين نهادهاي دنياي مدرن هستند در دژهاي قرون وسطايي ساختار رسمي هستند كه براي ورود به آنها بايد از انواع موانع عبور كرد و رمز شب را گفت!! خار چشم چنين مجموعهاي چند رسانه منتقد است. تازه فكر هم نميكنند كه بر فرض جلوي اينها را گرفتيد، با رسانههاي فرامرزي كه تحت نظارت و كنترل نيستند، چه خواهيد كرد؟ مگر در جهان و دويست كشور آن چنين وضعي حاكم است؟ اگر چين هم توان اين مقابله را دارد، در كنارش توانسته است براي چهار دهه رشدي حدود ۵۰ برابري براي اقتصاد مردمش درست كند و آنان را از قعر جدول به رتبه دوم جهاني برساند.
تن دادن به آزادي رسانهاي و آزادي بيان، قدرت تحمل ميخواهد، البته آزادي رسانه هم به سود حكومت است و هم به سود مردم و جامعه. اين سرمايهگذاري پرسودي است كه از مصرف امروز ميگذرد تا سود فراوان آن را در آينده نزديك ببرد. فقط افراد كوتاهبين هستند كه سود فراوان آينده را در برابر راحتي اندك و كوتاهمدت قرباني ميكنند.
بيچاره مصدق؟! چند جمله با خطيب جمعه مشهد
پيرمرد صرفنظر از مشرب سياسياش ميراث و نماد ارزشمندي از حكومتداري سالم بيدست درازي به عرض و ناموس كشور است. او را با لفظ بيچاره خطاب كردن چيزي از اين ارزشمندي تاريخي نخواهد كاست، چراكه تمامي حكومتهاي محبوب، كاربلد و موفق در عرصههاي اقتصادي، فرهنگي و بينالمللي؛ اعتبار، قدرت، اقتدار، صلابت و مقبوليت ملي و جهاني خود را فقط و فقط از مردمشان ميگيرند نه از هيچ چيز ديگر و با نهايت احترام به خطيب توانمند جمعه مشهد بايد عرض كنم، مردم ماندگارترين واژه ابدي تاريخند و ديگر هيچ.