رضا يوسفدوست/ موسيقي چيز مهمي است؛ اين بدترين جمله براي شروع يك نوشته است ولي موسيقي چيز مهمي است. آنقدر مهم كه شاهان صفوي در اصفهان براي نواختنش جايي مخصوص درست كرده بودند. ابوعلي سينا به آن پرداخته است و درمورد آن نوشته و بسياري از بزرگان ما در مورد آن سخنها گفتهاند. از مولاناي عارف، حافظ عاشق و... بگير تا متاخرين ما، همه در وصف موسيقي گفتهاند و انديشيدهاند و از شنيدن و پرداختن به آن لذت بردهاند. شايد كمتر هنري را بتوان اينچنين همراه وجود انسان دانست، از آوازهاي آييني قبايل بدوي سرخپوست براي ارتباط با عالم رويا بگير تا نغمههاي اعجابانگيز سازهاي شرقي و از سمفونيهاي خارقالعاده موسيقي غربي و گروههاي پيشتاز دهههاي اخير تا تلفيق موسيقي شرق و غرب و سبكهايي كه هر روز در اين هنر زايا و بارور توليد ميشوند، همه به يك كار مشغولند: بيان خود با يك زبان مشترك در باطن و گوناگون در ظاهر به اختلاف سلايق و علايق. ما قصدمان بر اين بود كه با عدهاي از دوستاني كه اين موسيقي را به نابترين شكل آن يعني در كف خيابان در اختيار مردم قرار ميدهند گفتوگو كنيم. خيابانهاي يك شهر بزرگترين سالنهاي اجراي يك كشور ميتوانند باشند. همه هنرمنداني كه بخواهند ميتوانند در آنجا برنامه اجرا كنند ومردمي هم كه براي تماشا يا شنيدن صداي آنان ميآيند نياز نيست پول بليت بدهند. به جز آن اگر افرادي به صورت حرفهاي به آن بپردازند و برايشان مهم باشد كه يك كار جالبي به مردم ارايه بدهند از همين خيابان ميتوانند به بسياري از جاها برسند. موسيقي خياباني چيزي جز شنيدن در محل و جواب دادن به آن نيست. اين جواب هم ميتواند به صورت تشويق كردن نوازنده باشد هم دادن پول به نشانه قدرداني از آنها. اگر به عنوان يك شغل هم به آن نگاه كنيم ميتواند يك منبع درآمد براي بسياري از جواناني كه استعداد هنري در زمينه موسيقي دارند به حساب بيايد. دوستان گروه زيگ از بندهاي تازه تاسيس موسيقي خياباني هستند...
بهتره اول خودتون رو معرفي كنيد؟
شاهين| شاهين اميريفر متولد سال1365هستم. داراي ليسانس موسيقي و15 سال هم ميشود كه موسيقي كار ميكنم و چهار سالي ميشود كه موسيقي خياباني چه در ايران چه در خارج از كشور كار ميكنم. ساز تخصصيام هم آكوستيك گيتار و پيانو است.
عرفان| من عرفان عشوريون هستم. حدود شش سالي است كه به فعاليت در زمينه موسيقي مشغولم. موسيقي را خودم به تنهايي ياد گرفتهام ودرس موسيقي نخواندهام. ساز تخصصي من گيتار الكتريك است. دوست غايبمان هم كه به دليل كسالت نتوانست بيايد فرياد قرباني متولد سال 1364 كارشناسي طراحي معماري خوانده است ولي 17 سال است كه سازهاي كوبهاي ميزند.
چه اتفاقي باعث آشنايي شما شد؟
شاهين| من در گروه آمانژ بودم. وقتي كه به تركيه رفتيم در آنجا به مشكل برخورديم و بعد از برگشت هم حدود يك ماه به فعاليت مشترك با هم پرداختيم. درگروه قبلي فيوژن كار ميكرديم. براي من بسيار مهم است كه در يك گروه با آدمهايي كار كنم كه از لحاظ فكري نزديك باشيم نه از لحاظ تكنيك نوازندگي. پس از آن همكاري من با آن گروه ديگر مقدور نبود. يك روز عرفان به من مسيج داد| «بيا بشين ساز بزنيم». ماهم مشغول ساز زدن شديم.
عرفان را از كجا پيدا كرده بوديد؟
عرفان| تو اينستاگرام پيداشون كردم.
شاهين| درسته در اينستاگرام بود. قراري گذاشتيم و حرفهايمان را با هم زديم چون من پس از بازگشت خواهان انجام كار ديگري بودم. سبك موسيقياي كه مردم نشنيده بودند را با آمانژ انجام دادم. موسيقي فيوژن راك را به خيابان برديم و مردم شنيدند و بازخورد خوبي هم داشت. الان هم دارم روي يك سبك جديد (فيوژن بلوز بگويم بهتر است) كار ميكنم. راك هم هست ولي خب يك چيزي است كه با توجه به تجربيات شخصي ما كودك سه ساله با آن ارتباط برقرار ميكند تا پيرمردان كه عكسهاي اين اتفاق موجود است.
بند شما از چند نفر تشكيل شده است؟ و از چه سازهايي استفاده ميكنيد؟
شاهين| اعضاي اصلي بند ما سه نفر هستند ولي افراد ديگري هم هستند كه تغيير ميكنند. آكوستيك و الكتريك گيتار است و سازهاي كوبهاي و دي جي ديرو و سازهاي كوبهاي هر چند تا كه هستند.
اسم بندتان ومعني آن چيست؟
شاهين| «زيگ» نام بند ما است. من وقتي كه ميخواستم اين بند را تشكيل بدهم در اسامي زرتشتي داشتم ميگشتم براي يك نام مناسب اين بند. به اسم زيگ كه رسيدم به دليل زيبايي معني آنكه ميشود ستارهشناس آن را انتخاب كردم. ما هم ستارهايم. من واقعا راك استار هستم. من با جرات اين را ميگويم و هر كسي هم كه بخواهد مقابله كند، مينشينم و با او حرف ميزنم راجع به موسيقي. بسياري در مورد من نوشتهاند ولي من چيزي در اين مورد نگفتهام. به نظرم رسيد شايد اينبار چيزي بايد بگويم.
هدفات از موسيقي چيست؟ ميخواهي به چيزي برسي؟
عرفان| من هدفم از موسيقي خياباني در وهله اول اين است كه سبك و سليقه مردم را از آن حد ضعيفي كه هست ارتقا بدهم. يعني ميخواهم كاري كنم كه يك ايراني وقتي به موسيقي گوش ميكند اين اتفاق نيفتد كه اولا شعر فقط برايش مهم باشد و همان شعر را هم شعر ضعيفي را بپسندد. دوما هم بداند كه تكنيك نوازندگي سازنده اثر بسيار مهم است و نكته ديگر اينكه سبك راك به نظر من در ايران چندان كار نشده است.
پس اين همه بندهاي راكي كه در اين ساليان اخير تشكيل شدهاند و فعاليت كردهاند چطور؟
عرفان| اين بندهاي راك درايران معروف نيستند. گفتم كه هدف من اين است كه اين موسيقي به مردم ايران معرفي شود. ميخواهم بندي باشم كه به يك جايي برسيم كه واقعا مردم بند مرا بشناسند. مثلا چرا فلان كسي را كه دارد پاپ كار ميكند در ايران از هر پنج نفر چهار نفر او را ميشناسد در صورتي كه خيليها كه در اين زمينه هستند حتي ممكن است سواد موسيقي نداشته باشند. كار موسيقي اصلا نميكند و همه او را ميشناسند ولي چرا راك كه يك موسيقي به نظر من قويتري است نسبت به پاپ شناخته شده نيست. هدف من در موسيقي خياباني اين است و آن ارتباط نزديكي كه با مردم داريم بهترين راه معرفي اين موسيقي به مردم است.
خب به نظر شما چه اتفاقي افتاده است كه سليقه مردم ما اينطوري شده است؟
عرفان| فقط ايران نيست كه در اين وضعيت است.
شاهين| بايد سيستم سليقه مردم را كمي دستكاري كني يعني كمي بايد سيستم فكري مردم را دستكاري كني. وقتي كه مردم ما از اول نشستند موسيقي كوچه بازاري گوش دادند، خيلي سخت است كه بخواهي به اين سليقه موسيقي راك رو بفهماني. ماهم نميخواهيم اين سبك را تحميل كنيم ولي خب بالاخره ما حرفهايمان را ميزنيم. اين را هميشه هم ميگويم نمونهاش در خانواده خودم پيش آمد. پدر خود من كسي بود كه موسيقي سنتي گوش ميكرد ولي يادم است بعد از اينكه شروع به راك كاركردن كرده بودم حدود سال 86- 85 در كافه نشسته بودم پدرم زنگ زد وگفت كه بيا يك كنسرت راك خيلي خوب در حال پخش است. من نخستين تاثيرم را آنجا گرفتم. با خودم گفتم كه وقتي در يك اجتماع كوچك مثل خانواده توانستم تاثيرگذار باشم حالا بايد به خيابان بيايم ومن چرا در خيابان ميزنم. يك دوستي داشتم سامان كه هرجا بشود از او ياد ميكنم يكي از بهترين گيتارالكتريك زنهاي كل ايران است. با او مطرح كردم كه برويم ودر كافهاي به ساز زدن مشغول شويم. گفت كسي كه ميآيد كافه موسيقي خوب شنيده است، برو در خيابان ساز بزن كه مردمي كه موسيقي خوب نشنيدهاند موسيقي خوبي هم بشنوند و گوش مردم را به شنيدن موسيقي خوب عادت بدهي، نه اينكه بروي از خوانندگان ايراني خارجنشين تقليد كني ومردم بيايند تو راهم تشويق كنند و بگويند ممنون كه ما را خوشحال كردي. آن هم بد نيست و بايد باشد ولي نسخه درستي از آن بايد وجود داشته باشد، يعني درك درستي از موسيقي خياباني بايد داشته باشي. موسيقي خياباني مثل تئاتر خياباني ميماند. يعني چيزي باشد كه بازگوكننده افكار خودت باشد و تو بتواني چون ارتباطت با مردم در حدود نيممتر است تبادل احساسات كني ولي ايران اين گونه نيست، حدود50 درصد شايد به خاطر اينكه فكر كنند كه ما دچار فقريم به ما پول بدهند ولي من كه در تركيه ساز ميزدم واقعا اروپاييهايي را ديدم كه ميآمدند و ميايستادند و اگر موسيقي به مذاقشان خوش نميآمد دستي ميزدند و ميرفتند وپولي هم نميدادند. اينجا اينگونه نيست ميآيند و پول مياندازند در حالي كه پيش خودشان ميگويند: بيچارهها، چرا ما بيچارهايم، ما در حال ارايه هنر هستيم. ما دستمان را جلوي شما كه دراز نكرديم. مغز من درگير اين مطلب است شب و روز كه يك ترك بسازم و شعر آن را بگويم يا خود عرفان كه شاعر گروه است.
يعني شعرها مال خودتان است همهاش؟
شاهين| بله همه شعرها وموسيقي وتنظيم مال خودمان است ما اصلا كاور نميزنيم.
منظور من كاور كردن نبود؟منظورم اين بود كه با داشتن يك موسيقي خوب به دنبال يك متن خوب هم ميرويد؟
عرفان| نه معمولا اين طورياست كه شعر يا ترانه را در هنگام ساخت موسيقي فيالبداهه ميگوييم و فيكس ميكنيم به صورت ايمپرووايز يا از شعرهاي قديميتر خودم چون قبلا هم شعر ميگفتم ميآييم روي آنها كار ميكنيم.
عرفان هدفش را گفت ولي هدف تو از كاركردن در حوزه موسيقي وموسيقي خياباني چيست؟
شاهين| هدف كلي من از موسيقي ارضاي فكري خودم است به خاطر علاقه شديدي كه به موسيقي دارم. من در رشته حسابداري تحصيل ميكردم. دانشگاه را كلا ول كردم و به جايش در كنسرواتوار درس خواندم. كلا همهچيز زندگيام را رها كردم به موسيقي چسبيدم. براي من خود موسيقي يك هدف است. خيابان را هم گفتم به خاطر اينكه خيابان بهترين جا براي ارايه هر فكرياست. مثلا شما روزنامهتان را در كنار خيابان روي دكهها پخش ميكنيد. آن را نميبريد بگذاريد در گالري. من در خيابان كه ساز ميزنم مردم در نيم متري من ميايستند ومن چشم در چشم مردم هستم و وقتي كه آن لذت را ميبينم كار خودم را كردم. يعني در آن لحظه آن تبادل حسي كه مردم از موسيقي ميخواهند (چون موسيقي چيز لذت بخشي است چه در سبكترش متال و چه موسيقي خالتوري) به درستي ارايه بشود يعني تمام المانهاي يك موسيقي خوب را داشته باشد ومردم در فضاي نيم متري كه در كنارت هستند لذت ببرند واين به من انرژي بيشتري ميدهد براي كار كردن. خوبي در خيابان اجرا كردن اين است كه متاسفانه در ايران بليت كنسرت گران است و اينكه مردم ميآيند موسيقي ما را گوش ميدهند و بر اساس حسي كه به آنها منتقل شده ما را از لحاظ مادي در پاسخ تامين ميكنند و آن پولي هم كه پرداخت ميكنند از حس شخصي خودشان ميدهند. ما آنها را به ايستادن مجبور نكرديم. مردم ايران واقعا نياز دارند كه موسيقي گوش كنند جايي را هم كه ندارند بشنوند. به خاطر اينكه اولا بليت كنسرتها بسيار گران است و نميتوانند بروند پس چه بهتر كه وقتي كه در حال گذر از جايي هستند يا از سر كار در حال برگشت به خانه هستند وخستهاند يك موزيك خوب گوش ميكنند و آروم ميشوند. مثلا يك مورد ما در حال اجرا در ونك بوديم كه يك پيرمردي كه بسيار خسته به نظر ميرسيد، آمد و نشست و به اجراي ما گوش داد و براي ما هم دست زد. اينها باعث ميشود كه مردم زيگ را بشناسند هم به لحاظ رسيدن به هدفمان براي ما خوب است هم به اين لحاظ كه مردم ما را ميشناسند.
عرفان| بعد از اجرا اين واكنشهايي كه ميگيريم از طرف مخاطب بسيار براي ما دلگرمكننده است.
پس ممكن است در مرحله بعدي به ضبط ونشر آلبوم بپردازيد؟
شاهين| بله قطعا، اتفاقا در عيد فطر نخستين ترك ما هم بيرون خواهد آمد.
آيا دنبال مجوز هم براي كارهايتان بودهايد؟
شاهين| همه كارهاي ما با مجوز در حال انجام است واين ضبط آلبوم وغيره هم با مجوز است ولي فعلا زمان دقيقي براي اينكه آلبوم كي حاضر ميشود در دست نداريم در حال ضبط هستيم ولي تركي به اسم مامان در عيد فطر بيرون خواهيم داد.
چه المانهايي يك موسيقي را به موسيقي خياباني تبديل ميكند؟ وقتي كه آن را بشنويم از كجا بفهميم كه خياباني است؟
شاهين| موسيقي خياباني را فقط در خيابان ميتوانيد بشنويد وجاي ديگري نميتوانيد بشنويد. مثلا وقتي كه ما سيدي بيرون داديم يا آلبوممان را ضبط كرديم مطمئنا نميتوانيم كه هر روز در خيابان اجرا بگذاريم به خاطر اينكه طرفدارانمان بيشتر ميشوند و اين هم براي ما بد است هم يك رفتار ناهنجار اجتماعي است. يعني اگر ما بخواهيم اجرا بگذاريم دم سينما آزادي الان وقتي كه 200 نفر ميآيد آن وقت شايد 2000 نفر بايستند. آن وقت با نيروي انتظامي وشهرداري و... به مشكل برميخوريم هر چقدر هم كه كارمان قانوني باشد. من اگر كارمان ضبط شود وآلبوم بيرون بدهيم حداقل هفتهاي يك بار در خيابان اجرا خواهيم داشت به خاطر اينكه از اينجا شروع كردهام. مثلا گروه تقسيم تريو يكي از معروفترين گروههاي خياباني است كه كارش را در تركيه آغاز كرده است ودر بسياري از فستيوالها برنامه داشته ولي در سال دوبارهم ميآيند ودرخيابانهاي استانبول برنامه اجرا ميكنند يا مثلا باب ديلن كه همه ميدانند كارش را در خيابان شروع كرده است.
تابه حال در فستيوالي شركت كردهايد؟
شاهين| اين گروه تنها دو ماه است كه تشكيل شده است ولي آنقدر كه فيد بكها خوب بوده است كه هر كسي كه شرايط را ميبيند فكر ميكنند كه يك سال است مشغول به كاريم.
گفتيد يكسريهايي كه در خيابان ميآيند وكارهاي ديگران را دوباره اجرا ميكنند موسيقي خياباني نيستند، چرا؟
شاهين| به اين دليل كه شما داريد در مورد هنر صحبت ميكنيد. من يك مثالي ميزنم. مثلا چه كسي ميتواند بهتر از ناصرعبدالهي ترك «منو ببخش» را اجرا كند؟ مسلما هيچ كس. پس چرا اين كار را ميكنيم. اين از سر خستگي افراد است كه اينقدر به خودشان زحمت نميدهند كه از خودشان كاري و اثري خلق كنند و اذيتكننده است. شما كه رفتيد ساز ياد گرفتهايد يك كار هم بسازيد. ما هم كوتاه نميآييم. آنقدر كارهايمان را انجام ميدهيم تا به هدفمان برسيم. يادم ميآيد دوسال قبل من ساز ميزدم در خيابان و برف روي دستم مينشست. ميتوانم به جرات بگويم كه شخصا من بودم كه به مردم فهماندم موسيقي خياباني يعني چه. بسياري را ميديدي كه دم اكسير ميزدند و تو زماني ميديدشان فقط كه از دم اكسير رد ميشدي.
عرفان| من ميخواهم يك مثال از خودم بزنم. من قبل از آشنايي با شايان هم موسيقي خياباني كار ميكردم. گاهي با يك نوازنده ديگر يا تنها ساز ميزدم. به صورت سولو روي چيزي كه از باند پخش ميشد ساز ميزدم ولي وقتي با شايان آشنا شدم فهميدم كه موسيقي خياباني يك چيز ديگر است. يعني ما به طور خيلي جدي تمام زندگيمان را گذاشتيم. صبح تا شب با هم هستيم و در حال ساختن كار و تمرين و واقعا بسيار براي ما اين جدي است و يك قضيهاي نيست كه مثلا يك فردي بيايد هر روز يك قطعه را اجرا كند و برود و فردا دوباره بيايد آن را اجرا كند. به آن نميتوان موسيقي خياباني گفت. يك تفاوتي بايد بين ما و آن فرد يا افراد باشد چون من وشاهين و تمام اعضاي گروه ميخواستيم كه واقعا زندگي ما اين بشود، يعني زندگيمان را وقف اين كار كرديم.
چطور ميشود اين نگاه منفي را در بين مردم از بين برد كه اينهايي كه دارند ساز ميزنند هنرمندند نه گدا؟
شاهين| به نظرم بايد از طرف وزارت ارشاد يا هر جاي ديگري سازماندهي شود وگرنه درست نميشوند. تا زماني كه مردم بيايند و در خيابان و كاور، آهنگ فلان خواننده را بشنوند نميخواهم بگويم كه كار بدي است ولي اين موسيقي خياباني نيست و درست نميشود. مثلا در تركيه براي اينكه شما بخواهيد برويد در مترو ساز بزنيد يك ماه دوندگي داريد. بايد 10 تا فرم پر كنيد و تركهايي را كه ميخواهيد اجرا كنيد اعلام كنيد و بعد از يك ماه يك اجراي خياباني به شما ميدهند. واينجا اگر نظارت باشد شما نميبينيد كه همه گروهها يك چيز خاصي را بزنند. كاور كردن براي تمرين بسيار هم خوب است. بنشينيد در خانه براي تمرين كاور كنيد. خود من كاور ميكردم مگر كار بدي است؟ نه، من وقتي در خانه نشستم براي تمرين اين كار را ميكنم ولي نميآييم همان كار را در خيابان انجام دهيم. ما با افكار خودمان ميآييم در خيابان كه مردم ما را بشناسند كه اگر ملت ما را پذيرفتند كار ميكنيم و اگر نه، كار نميكنيم.
اين دو ماهي كه از شروع بندتان ميگذرد برايتان تجربه خيلي بوده است؟
شاهين| بله بازخوردها بسيار خوب بوده است. اين گروهي كه الان دارم با آن فعاليت ميكنم يك فرق بزرگي با گروه قبلي كه در آن بودم دارد. گروه قبلي يكسري المانهاي سنتي را به صورت تلفيقي داشت مثلا سهتار، دف و... اين كار ما در اين گروه موسيقي مدرنتري است و فكر نميكردم كه مردم اينقدر زود با اين موضوع ارتباط برقرار كنند. شايد به قول عرفان، شعر در اين موضوع تاثير زيادي دارد و فكر نميكردم به اين زودي فيدبكهايي به اين خوبي از طرف مردم دريافت كنيم ولي درمورد گروه قبلي مردم آن را براي اين قبول داشتند كه ميديدند سهتار آمده با گيتار آكوستيك تلفيق شده است. ولي ما به جز يك دف به عنوان ساز كوبهاي چيز سنتي ديگري نداريم. هم وكال ما بلوز است و هارش ميخوانيم ولي مردم دوست دارند و توجهشان را جلب كرده است.
هنر براي مردم مهمتر است يا براي خود خلق اثر هنري؟
شاهين| وقتي من يك فكري در ذهنم دارم تا آن را بازگو نكردهام شخصي است ولي وقتي آن را بازگو كردم ديگر شخصي نميشود. مثلا ما متني را مينويسيم و ميگوييم نظر شخصي وقتي اين نظر را همه بخوانند عام شده و ديگر شخصي نيست. هنر هم همينگونه است يعني تا وقتي آن را ارايه ندادي براي خودت است، مسلما بتهوون هم هنر براي هنر را قبول دارد ولي مردم با سمفونيهاي بتهوون ارتباط برقرار ميكنند. پس مطمئنا هنرمند و مردم در ارتباط بايكديگرند. اگر مردم نخواهند ما يك ماه ديگر محكم به زمين ميخوريم.
موسيقي ما كجاي موسيقي جهان است؟
شاهين| نميدانم ولي فكر كنم گم شده است يا حداقل من چيز خيلي خوب جديدي در موسيقي ايران نشنيدهام.
عرفان| در مورد موسيقي تصور كن كه يك ساختمان آجري است. موسيقي ايراني يك موسيقياي است كه خيلي فضا دارد وخيلي قوي بوده و خيلي كار دارد. به نظر من مساحت زيادي دارد. پايه بسيار بزرگ و گستردهاي براي يك ساختمان دارد ولي ارتفاع كمي دارد. چون كسي نميآيد از چيزي كه قبلا بوده بهره ببرد و ارتفاع آن را زياد و يك كار جديد خلق كند، در مقابل اين موسيقي خارج از ايران مساحت كم ولي ارتفاع زيادي دارد. هركسي كه ميآيد و از موسيقياي كه در گذشته بوده شناخت دارد و حالا آن را به اين ساختمان ميافزايد.
براي اينكه موسيقي كشور را جلو ببريم چه كار ميشود كرد؟
شاهين| به عنوان يه موزيسين نظرم اين است كه اول بايد خود موزيسينها موزيك خوب گوش كنند. تا زماني كه موزيك خوبي نشنوي نميتواني چيز خوبي از مغزت بيرون بياري. از هر نوع سبكي بايد موسيقي گوش كني، درست است كه من راكر هستم ولي متال، سافت راك، پست راك، موسيقي محلي و... گوش ميكنم. ميروم و دمام هم ميزنم چون من از همه اين موسيقيها يك المانهايي براي كارم ميگيرم.
آيا موسيقي آكادميك ايران ميتواند نقشي در پيشرفت داشته باشد؟
شاهين| بله، ولي اتفاقي كه در ايران افتاده است اين است كه در كنسرواتور سازهاي بينالمللي تدريس نميشود چه كار ميشود كرد.
موضوعات شعرهاي كه ميخوانيد بيشتر شامل چه مباحثي ميشود؟
شاهين| بيشتر مسائل اجتماعي را دربرميگيرد. مثلا ما يك شعر داريم درباره مترو، يا موسيقي كودكان و نوستالژي مثل شعر «يك روز آقا خرگوشه». ما اصلا سياسي نيستيم چون من آدم سياسياي نيستم و درك درستي از سياست ندارم، من هنرمندم، يكسريها كه ميگويند فلان كار سياسي بود اينطور نيست، هنرمندم و دارم كارم را ميكنم. موسيقي ما يك بخش خاص از جامعه را هم شامل نميشود؛ ممكن است برويم و در پايين شهر هم برنامه اجرا كنيم، مگر مردم پايين شهر چه گناهي كردهاند. حتما كه نبايد برويم در شمال شهر اجرا كنيم به خاطر پول بيشتري كه ميدهند. نه مردم پايين شهر هم موسيقي گوش ميكنند.
كمك شبكههاي اجتماعي به شما چه بوده است؟
شاهين| تنها پيج فعالمان صفحه اينستاگرام ما است و تنها راه ارتباطي ما با مردم از اين طريق است وخبرهايي كه داريم مثلا اخبار اجراهايمان را از اين طريق به مردم ميرسانيم.
حرف آخر؟
بسيار دوست دارم كه از استاد شهاب رضويان براي زحمتي كه براي اجراي ما در پرديس كوروش كشيدند تشكر كنم. اشكان خطيبي عزيز كه واقعا بسيار به ما لطف داشتند و از اينكه اجازه ميدهند آنجا اجرا كنيم متشكريم و خانم لادن طباطبايي كه تشخيص دادند ما به اندازهاي خوب هستيم كه براي حمايت از بيماران اوتيسمي موسيقي اجرا كنيم.