• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5575 -
  • ۱۴۰۲ شنبه ۱۸ شهريور

توطئه در حياط خلوت زندان

محمدعلي عبدو

زندان، هميشه درس عبرت نيست؛ زندان مي‌تواند يك اتاق فكر باشد! مي‌تواند فرصتي باشد براي يك طراحي تازه. تبهكاراني كه خلق‌وخوي رهبري دارند، پشت ميله‌هاي زندان اتفاقا خطرناك‌تر مي‌شوند. هيتلر درست زماني كه به زندان رفت، در خلوت سلولش، تازه انديشيد كه چگونه بايد آلمان را روي سر دنيا هوار كند. لنين در تبعيد به يك رهبر مبارز تبديل شد. بن‌لادن در كوه‌هاي جلال‌آباد افغانستان فرصت يافت تا طرحي دراندازد كه خواب از چشمان امريكايي‌ها بگيرد. زندان، اتاق فكر است! تبعيد، نفي بلد و مجازات‌هاي اينچنيني، چون رنگ و بوي حصر دارند، همگي كار را خراب‌تر مي‌كنند؛ رهبران شرور دنيا، درست به محض آزادي دوباره، آتشي به جان دنيا انداخته‌اند كه پيش از دوره مجازات‌شان محال بود، بتوانند حتي نيمي از آن دردسرها را درست كنند! اين البته يك سوي ماجراست.  سوي ديگر حصر، پمپاژ حس تحقير است. رهبري كه مدت‌ها براي آرمان‌هايش - به غلط يا درست- مبارزه كرده، غل و زنجير زندان را تحمل نمي‌كند. او روياي انتقام را در تمام لحظاتي كه در بند مي‌گذراند، بال و پر مي‌دهد. در انتظار آزادي دوباره كمين مي‌كند. محال است اين تحقير، بدون پاسخ رها شود. 
حبس، براي اين دسته از جنايتكاران، ضلع سومي هم دارد؛ اين مثلث زماني كامل مي‌شود كه به بهانه مجازات، رهبران راديكال را مستقيما به آغوش كساني بفرستيم كه شبيه خود او فكر مي‌كنند! سلول‌هاي زندان، به زودي به مدرسه‌اي تبديل خواهد شد كه ساكنانش هر روز، آرمان‌هاي‌شان را از نو مرور مي‌كنند. همه‌چيز براي ساختن يك گروه وفادار در زندان مهيا مي‌شوند؛ زندان، منتخبي از خطرناك‌ترين پيكارجوها را در اختيار رهبران قرار مي‌دهد و صد البته آنها اين فرصت تيم‌سازي را به آساني از دست نخواهند داد!
خلاصه كلام: زندان، انگيزه مبارزه را براي رهبران بيشتر مي‌كند؛ انگار كلوخ مي‌گيرد و سنگ تحويل جامعه مي‌دهد!
پيش از آغاز حركت رسمي داعش در منطقه غرب آسيا، اولين قدم‌ها زماني برداشته شد كه سرشناس‌ترين بنيادگرايان از زندان آزاد شدند. آرام و بي‌صدا كليد، در قفل‌هاي زندان ابوبكر البغدادي و ابومصعب الزرقاوي چرخيد. زرقاوي كسي بود كه در زندان غوغا كرده بود. يك فرمانده بود در تمام بندها و سلول‌هايي كه آدم‌هاي لنگه خودش در آنها حبس مي‌كشيدند. نقل مي‌كنند كه زندان، او را به انساني مصمم، متمركز و رهبري بي‌رحم تبديل كرد. هم‌بندهايش مي‌گويند او در فرصت اسارت، اولين گروهش را ساخت و سازماندهي كرد. زرقاوي هر روز صبح، آدم‌هايش را براي گشت‌زني در محيط زندان مي‌فرستاده. ابودوما، يكي از نزديكان زرقاوي در زندان، نقل مي‌كند كه روزي مشغول خواندن كتاب «جنايت و مكافات» داستايوفسكي بوده كه زرقاوي سر مي‌رسد و كتاب را از دستش مي‌گيرد! بعدها هم به اتهام اينكه داشته كتابي از كفار روس را مي‌خوانده، در همان زندان تنبيهش مي‌كند! بروس ريدل، تحليلگر معروف امريكايي، در كتابش تحت عنوان «جست‌وجويي براي القاعده» مي‌نويسد «بن‌لادن درست در همان روزهايي كه زرقاوي در زندان به سر مي‌برد، از طريق افرادش او را تحت نظر داشت و رصد مي‌كرد». 
يا در جاي ديگر، تحليلگران اسلامگرايي اعتقاد دارند كه سيد قطب (پدر بنيادگرايي نوين در مصر) پس از آزادي، به يك انسان ديگر تبديل شده بود. او بعد از بازگشت به دنياي آزادش، به مراتب راديكال‌تر و خشن‌تر از قبل شده بود؛ تا جايي كه مسير افراط‌گرايي را با انديشه‌هايش تغيير داد.
زماني كه ماشين آدم‌كشي داعشي‌ها در عراق و سوريه زمينگير شد، دنيا لابه‌لاي خوشحالي‌هايش نبايد از جنگجويان اسير چشم بر مي‌داشت. اينكه همه مواضع داعشي‌ها آزاد شود، حتما فتح بزرگي است اما فتح‌الفتوح، زماني بود كه چاره‌اي براي هزاران پيكارجوي داعشي اسير و خانواده‌هاي‌شان انديشيده مي‌شد. در آن روزها حتي حدس هم نمي‌زديم كه كمپ‌هاي مهاجرين داعشي، امن و امان نيستند؛ روح‌مان خبردار نبود كه از بين چيزي حدود 55 هزار اسير از روز اول مبارزه با داعش، انسان‌هايي مستعد مبارزه رشد خواهند كرد. كساني به داعش پيوستند كه يك عمر در سايه عقايد افراطي‌شان به جهاد زيسته بودند. براي اين دسته از انسان‌ها اصولا شكست معني ندارد و همه اين اتفاقات هم چيزي به جز يك عقب‌نشيني استراتژيك براي تجديد قوا نيست. آنها در سايه «مصلحت»، به خلوت قديمي‌شان مي‌خزند و به محض مهيا شدن شرايط، خنجرهاي‌شان را تا قبضه به گرده منطقه و دنيا فرو مي‌كنند. زنگ خطر براي امروز در سوريه، همين اسيران ساكن در كمپ‌ها هستند. كودكاني كه در زمان فروريختن هيبت داعش، سني نداشتند اما حالا به جواناني تبديل مي‌شوند كه بيش از هميشه براي مبارزه آمادگي دارند. 
ناظران هميشگي اين كمپ‌ها در تمام اين مدت امريكايي‌ها بوده‌اند. پيچيدگي معادلات جديد در منطقه دقيقا همين جاست. رسانه‌هاي داخلي مدعي شده‌اند كه ارتش امريكا قصد دارد بلافاصله پس از اتمام مراسم اربعين در عراق، مرزهاي اين كشور با سوريه را در دست بگيرد. حدس‌ها مختلف است. استفاده از اهرم فشار كردها در مرز سه كشور تركيه، عراق و سوريه، چيزي است كه واشنگتن در نظر دارد. من اما از اهداف سياسي و احتمالات موجود در اين منازعه صرف‌نظر مي‌كنم. در عوض، بين اخبار حركت نيروهاي امريكا به سمت مرزهاي عراق و سوريه، يك جمله توجهم را جلب كرد: «نيروهاي موسوم به «شوراي عشاير سوريه» كه وابسته به امريكا هستند، وظيفه حمايت از اين كاروان را بر عهده داشته است» معناي اين جمله آن است كه تمام خشم انباشته‌شده در ميان اسيران داعشي، حالا تحت كنترل امريكايي‌هاست.  هيولاي داعش پس از اين قرار است جايي دست به جنايت بزند كه جاده‌اش را غربي‌ها هموار كرده‌اند. حصر، افراط‌گرايان را راديكال كرده و اين گزاره، حالا هم صادق است. خطر اصلي آنجاست كه اين ميل به انتقام، در خدمت سياست‌هايي است كه به زودي در منطقه پياده خواهد شد. فراموش نكنيم، هميشه اولين قدم براي آشوب، آزاد كردن رهبران راديكال از زندان است.
كارشناس مسائل بين‌الملل

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون