درباره اين روزهاي امير
سايه سنگين ديروز
محمد هدايتي / 1- زماني تيمهايش استاد برگشت به بازي بودند. نامش مترادف شده بود با پيروزي. دستاوردهايش تا بدان جا بود كه ميگفتند رداي سرمربيگري استقلال را چنان بزرگ كرده است كه جز او به تن همه گشاد مينمايد. قصه اين روزها اما حكايتي ديگر دارد. پيروزيها در طرفه العيني بدل ميشوند به شكستها. ژنرال اين روزها تا آستانه خلع درجه پيش رفته است.
2- قلعهنويي از كساني است كه خواستني بودنش تماما ناشي از دستاوردهايش است، و درست به واسطه همين خصيصه بود كه هرگاه تزلزلي نشان داد رويها از او برگردانده شد. نه چهره فتوژنيكي داشت و نه دوران فوتبالي ستاره واري. اما او هربار خودش را از نو اثبات ميكرد. ميگفت اين همه انتقاد ناشي از موفقيتهايش است و احتمالا حسادت. با اين حال اين روزها همه شمشيرها را از رو بستهاند.
3- اين روزها كه بازار «آسيبشناسي» امير داغ شده است، بگذاريد ما هم از آسيب بگوييم. به گمانم قلعهنويي در چند سال اخير با شبح خود درگير بوده است؛ شبح اميرِ سالهاي اوليه مربيگري. مردي شجاع، جاه طلب و با ارادهيي عجيب و معطوف به پيروزي؛ ويژگيهايي كه نبايد فراموش كرد خاص شرايط آن روزهاي وي بود. جوان بود و از افتخارات پرشمار امروزي نشاني نبود و لاجرم حتي موقعيتي تثبيت شده نيز نداشت. آن روزها در مقام كسب افتخار و نشان بود و امروز در مقام حفظ همانها. همگان اما او را به گذشته رجعت ميدهند و البته خود وي نيز گويا تسليم اين منطق شده است؛ تا بدان جا كه اوايل فصل گفت ميخواهد برگردد به سال 1382. حضور سهمگين آن تصوير ديرين باعث شده است انتخابها و تصميمهايش نيز تحت تاثير قرار گيرد. گويي در زمان گم شده است. امير با اكنون خود راحت نيست.
4- قلعهنويي بايد خود را از شر اين شبح برهاند. او نيز تغيير كرده است و البته اين تغيير صرفا به معناي از دست دادن خصايص مثبت نيست. فوتبال نيز دگرگون شده است و به احتمال زياد كپي نسخه 1382 نيز اين روزها جواب ندهد.
5- ركوردهاي امير كه شكسته شوند شايد امكان مواجهه منطقيتر با خود و تيمش را بيابد. هرچه هست قلعهنويي بايد بجنبد. نجواهايي به گوش ميرسد. شايد پژواكهايي دور باشد از نواختن ناقوسها براي ژنرال امير قلعهنويي.